انقلاب کپی؛ از پلیکپی تا زیراکس
صبحهای زمستان، وقتی در کلاس را باز میکردی، بوی تند و شیرین مرکب تازه تکثیرشده مثل عطری قدیمی در هوا میپیچید. برگههای امتحانی هنوز نمدار بودند، گاهی یک گوشهشان لک بنفش داشت و حروف کمی پخش شده بود اما همین برگههای ساده، موجب میشد قلبمان تندتر بزند. در دهههای ۶۰ و اوایل ۷۰ شمسی، قبل از اینکه «پرینت گرفتن» بخشی از زندگی روزمره شود، مدارس ایران با دستگاههای «استنسیل»، «گردونه دستی» و بعد «ریسوگراف» نفس میکشیدند. آن دستگاهها فقط برگه تکثیر نمیکردند؛ خاطره میساختند، عشق میپراکندند و نسل ما را با بوی مرکب بزرگ کردند.