این سفر پیوند تاریخ و آینده بود؛ از اقبال لاهوری تا سحر امامی و از سینمای عدالت تا رادیوی ایمان. در جهانی که حقیقت به کالا تبدیل شده، ایران و پاکستان تصمیم گرفتهاند آن را دوباره به فضیلت بدل کنند. بازآرایی فرهنگیای که بر رسانه مقاومت، یعنی تصویر ایمان و پایداری امت اسلامی در آینه شرق تاکید میکند.
پنج تفاهم رسانهای میان دو کشور
از لحظه بر زمین نشستن هواپیمای حامل هیات عالیرتبه رسانهای جمهوری اسلامی ایران بهریاست معاون برونمرزی صداوسیما در فرودگاه بینالمللی اسلامآباد، نشانههایی روشن از آنکه این سفر از جنس ماموریتهای دیپلماتیک معمول نیست بلکه گامی درراستای معناسازی مشترک میان دو ملت در عصر جنگ روایتهاست، عیان بود. بهزودی دیدار رسمی با عطاءالله تارر، وزیر فدرال اطلاعات و رسانههای جمعی پاکستان برگزار شد و مجموع اقدامات رسانهای و دیدارهای انجامشده در سفر معاون برونمرزی صداوسیما با همراهی عباس محمدنژاد مدیرکل امور بینالملل، مرتضی شمسی، مدیر شبکه جهانی سحر و جابر علیمحمدی مدیرکل صداوسیمای مرکز سیستانوبلوچستان به امضای پنج تفاهمنامه میان صداوسیما و چهار نهاد اصلی رسانهای پاکستان انجامید: (سازمان پخش دولتی PTV، شبکه خصوصی Sub TV، شرکت سینمایی Cinepax Media و شبکه منطقهای Vsh TV). امضای این تفاهمنامهها، در واقع اعلام شکلگیری نخستین حلقه شرق اسلامی در برابر محور تحریف و بهتعبیر نوروزی، «این همکاریها الگوی موفقی از تعامل رسانههای مستقل اسلامی در برابر جریان تحریف و سلطهطلبی غرب» است، نهصرفا تبادل محتوای حرفهای. این سنگبنای همانچیزی است که در تحلیلهای راهبردی میتوان آن را گذار از دیپلماسی رسانهای دولتی به دیپلماسی امتمحوردانست.
بازتعریف سینما بهمثابه ابزار مقاومت فرهنگی
یکی از محورهای برجسته همکاریهای شکلگرفته بین دو کشور، مشارکت فنی و آموزشی صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران در طرح ایجاد «شهرک سینمایی پنجاب» با همکاری شرکت Cinepax Media بود که با هدف توسعه زیرساختهای تولیدات سینمایی و تبادلات فرهنگی میان دو کشور اجرا خواهد شد. پروژهای که دولت پاکستان از ایران برای انتقال تجربهای در آن دعوت کرده در عرصه ساختار و محتوا، همزمان انقلابی و حرفهای است. از منظر عملی، ایران تجربه شهرک سینمایی دفاعمقدس و تولیدات تلویزیونی مقاومت را در اختیار دارد اما در سطح نظری، معنای این همکاری بسیار فراتر است. ایران پیام مقاومت را به زبان سینما و فناوری در خاک پاکستان پیوند میدهد؛ همانچیزی که غرب از آن بیم دارد: تولد روایت شرقی از عدالت. ساخت فیلم مشترک درباره زندگی اقبال لاهوری که در همین سفر پیشنهاد شد نیز نمادی از این همدلی فرهنگی است. اقبال، بهعنوان صدای روشنفکر مسلمان جنوب آسیا، اکنون میتواند در قاب دوربین ایرانی - پاکستانی بازآفرینی شود تا اتحاد فکری دو ملت معنا یابد، نه در شعار، بلکه در تصویر.
امضای تفاهمنامههای رادیویی
دربخشی دیگر، هیات ایرانی بامدیر رادیو پاکستان ملاقات کرد.این دیدار از نظر فنی شاید کوچک بهنظر برسد، اما بهلحاظ ژئوفرهنگی یکی از مهمترین لحظات سفر بود. رادیو رسانهای مردمی و عمیق است. در بلوچستان و پنجاب هنوز بیش از نیمی از مردم شنونده رادیوهای محلیاند و موجهای بلند مرزها و زبانها را درمینوردند. از اینرو، هر موجی که از تهران پخش شود، میتواند به قلب امت اسلامی در شبهقاره نفوذ کند. اعلام تمایل سعید احمد شیخ، مدیرکل رادیو پاکستان، برای ایجاد یک کانال ویژه بهمنظور پخش برنامههای فارسی با محوریت فرهنگی و مذهبی نیز در سوی دیگر این تعامل نشان از علاقهمندی طرفین به بسط تبادلات فرهنگی دارد و میگوید ایران و پاکستان با تمسک به ابزار سنتی صدا، دنبال بازیابی رنگ و ریتم رسانه مستقل و متفاوت از جریان سلطه و بازگشت به همریشههای تمدنی و مشترکاتشان در نگاههای راهبردی رسانهایاند. این یعنی توجه به لزوم بالیدن رسانههایی که با انسان سخن میگویند، نه با الگوریتم.
تجلیل از ایستادگی رسانهای ایران
در نشست هیات ایرانی با وزیر فدرال اطلاعات پاکستان، وزیر با لحنی صریح و عاطفی ایران را «چهره ایستادگی رسانهای جهان اسلام» نامید و از مقاومت خبرنگاران و مجریان ایرانی یاد کرد. تارر امضای تفاهمنامه همکاری رسانهای و فرهنگی را نقطهعطفی در روابط رسانهای و فرهنگی دو کشور توصیف کرد و گفت: تحولات منطقهای، بهویژه جنگهای اخیر نشان داد ملتهای ایران و پاکستان در کنار یکدیگر ایستادهاند و فرهنگ مقاومت را درک و تجربه کردهاند. او از ایستادگی رسانهای جمهوری اسلامی ایران در جریان تجاوزات اخیر رژیم صهیونیستی هم تمجید کرد و گفت: شجاعت سحر امامی، مجری ایرانی در اجرای برنامه زنده هنگام حمله به ساختمان صداوسیما، نشانه مسئولیتپذیری، عشق و فداکاری اصحاب رسانه در ایران است. این نگاه یعنی پذیرش الگوی رسانهای ایران بهعنوان مدل معتبر و شجاع در جهان اسلام؛ مدلی که پاکستان نیز علاقهمند است در نظم رسانهای خود دنبال کند. درواقع، این سفر نشانگر آن بود که گفتمان مقاومت از حوزه خاورمیانه عبور کرده و به آسیای جنوبی انتقال یافته؛ چنانکه پاکستان نیز با داشتن بستر زبانی اردو، نگاهها را ازاینحیث بهخود جلب کرده که میتواند این گفتمان را برای صدها میلیون مخاطب جدید ترجمه کند.
تحلیل ژئوفرهنگی؛ شکلگیری بلوک رسانهای مستقل اسلامی
ارتباطات ایران و پاکستان را باید در بستر حرکتی بزرگتر فهم کرد: تشکیل بلوک رسانهای مستقل اسلامی با محور تهران- اسلامآباد- بیروت-جاکارتا. این بلوک بر سه اصل استوار است: استقلال در تولید معنا، همافزایی فرهنگی در برابر تحریف و دیپلماسی ملتمحور در برابر رسانههای وابسته.
در این هندسه، زبان فارسی و اردو دو بال اصلی پرواز روایت اسلامیاند. فارسی حامل عقلانیت و عرفان است و اردو حامل شور و احساس و قدرت جماعت. پیوند این دو زبان از رهگذر تولیدات مشترک، جهان اسلام را صاحب یک زبان سوم رسانهای میکند؛ زبانی برای حقیقت. درواقع، تحولات اخیر روابط رسانهای میان ایران و پاکستان را نمیتوان در مقیاس دوجانبه یا حتی منطقهای محدود کرد. این اتفاق بخشی از جنبش آرام اما عمیق شکلگیری یک نظم رسانهای اسلامی مستقل در شرق است؛ نظمی که در تهران بالیده، در بیروت و دمشق و قلب غزه و صنعا تثبیت شده و اکنون در اسلامآباد و جاکارتا و کوالالامپور نشانگانی از گسترش از خود بروز میدهد. این روند در ظاهر همکاری رسانهای نام دارد اما درواقع آغاز بازآرایی مفهومی قدرت معنایی در جهان اسلام است؛ پاسخی راهبردی به چند دهه روایتسازی غرب درباره اسلام، مقاومت و هویت مسلمانان.
استقلال در تولید معنا؛ از روایتپذیری تا روایتسازی
نخستین اصل این بلوک، استقلال در تولید معناست. جهان اسلام سالها در مدار مصرف روایتهای دیگران حرکت کرده است. روایتهایی که اسلام را در قالب بحران، خشونت یا عقبماندگی تصویر کردهاند. انقلاب اسلامی ایران نخستین نقطه گسست از این مدار بود؛ جایی که رسانه برای بازتعریف هویت امت به کار رفت. این تجربه اکنون در پاکستان، کشوری با عمق فرهنگی هزارساله و زبان رسانهای عظیم (اردو) امکان تداوم دارد؛ فرصتی که ایران یک ربع قرن پیش با راهاندازی کانال اردوزبان شبکه سحر در حوزه تصویر و تأسیس رادیو اردو از سال ۱۳۵۹ در حوزه صدا، آن را درک کرده و مغتنم داشته بود و حالا که یک دهه از تلفیق این دو رسانه در قالب کانال رادیووتلویزیونی اردو در مجموعه شبکه سحر میگذرد، با قدرت و قوت بیشتری پیشمیرود.
اتحاد رسانهای تهران و اسلامآباد با این سابقه آشنایی طولانی که رسانههای دیداری و شنیداری شبکه سحر ایران برای بیش از نیم میلیارد مسلمان اردوزبان در پاکستان و هند فراهم آوردهاند، یعنی انتقال از مرحله «روایتپذیری» به مرحله «روایتسازی امت اسلامی». یعنی خلق معنا از درون سنت، عرفان و عدالت اسلامی، نه از بیرون دستور کار قدرتهای جهانی. در این هندسه، استقلال در تولید معنا فقط یک خواسته فرهنگی نیست، بلکه یک ضرورت ژئوفرهنگی است و میگوید تا زمانی که امت نتواند معنا و تصویر خود را بسازد، قدرت سیاسی و اقتصادیاش نیز بر پایه دیگری تعریف میشود. به همین دلیل بلوک رسانهای مستقل اسلامی نقطه آغاز انقلاب در مفهوم قدرت نرم اسلامی است؛ قدرتی که نه با ابزار نظامی، بلکه با منطق حقیقت کار میکند.
ایستادگی در برابر انحصار
در جهان امروز تحریف حادثه نیست؛ صنعت است. شرکتهای رسانهای غرب با صدها میلیارد دلار سرمایه، مفهوم اسلام را در قالب محصولی سیاسی ارائه میدهند و با چارچوببندی در شمایل اسلامهراسی، تحریف و جعل سعی بر تخریب و استحاله آن دارند. در چنین شرایطی همافزایی فرهنگی میان کشورهایی چون ایران، پاکستان، لبنان، یمن، مالزی، اندونزی، عراق و... در این بلوک، نمود عینی مقاومت در برابر تحریف است. ایران عقلانیت و عرفان را به میدان میآورد، پاکستان احساس و مردمیبودن را، لبنان و یمن و عراق مبارزه و مقاومت را و اندونزی و مالزی مدارا را. از این پیوند، نه یک ائتلاف اداری، بلکه یک جبهه فرهنگی شرق اسلامی شکل میگیرد؛ جبههای که با ابزار رسانه، سینما و محتوا، مفهوم «اسلام» را دوباره از غرب پس میگیرد و میتواند مصداق ظهور یک نظام معنایی چندقطبی باشد. جایی که هویت امت اسلامی تولیدکننده روایت جهانی است.
در بلوک جدید، دیپلماسی از قالب «دولت ــ دولت» به قالب «ملت ــ ملت» تغییر یافته و تمام تلاش پرچمداران مسلمان آن در آسیا بر آن است که مفهوم عالی «امت» را معرفی کند. این تحول از نظر ژئوفرهنگی بسیار مهم است. زیرا رسانه اسلامی در این دوره باید بداند که دیگر صرف ابزار سیاست رسمی نیست، بلکه زبان گفتوگو میان ملتهای مسلمان است. کانالهای مشترک فارسی و اردو و مستندهای چندزبانه، قرار نیست صرفا پیام دولتها را منتقل کنند، بلکه قرار است احوال امت را بازتاب دهند و حافظ وجدان فرهنگی جهان اسلام باشند. نخستین گام این تغییر در پیشنهاد پروژه «کانال دوستی ایران و پاکستان» ازسوی معاون برونمرزی سازمان صداوسیما دیده میشود؛ طرحی که اگر بهدرستی اجرا شود، ساختار دیپلماسی رسانهای را در دنیای اسلام دگرگون میکند تا مردم امت، نه سیاستمداران صاحب صدا شوند. رخدادی مصداقی که در کلیت راهبردیاش، انتقال مرکز ثقل دیپلماسی رسانهای از پایتختها به ملتها یعنی بازسازی اقتدار فرهنگی جهان اسلام از پایین به بالا و مسیر امت بهسوی خودبیانگری را ممکن میسازد.
زبان سوم رسانهای: تلفیق اندیشهورزی فارسی و عاطفه اردو
در این هندسه تازه، زبان فارسی و اردو دو بال اصلی پرواز روایت اسلامیاند. فارسی حامل عقل، معرفت و عرفان است، اردو حامل احساس، شور مردمی، حمیت، جماعت و حاضر بودن در هر مقطع مهم از تحولات جهان اسلام. ترکیب این دو زبان در تولیدات مشترک، چیزی فراتر از ترجمه ایجاد میکند: زبان سوم رسانهای جهان اسلام. زبانی که نه عربیمحور، نه غربی، بلکه ترکیبی از فلسفه و دلگرمی شرقی است. یعنی زبان حقیقت. در این زبان سوم، مفاهیمی چون مقاومت، عدالت و کرامت بهصورت روایتی جدید بازتعریف میشود. بهعنوان مثال، بیان مظلومیت فلسطین در اردو عاشقانه و احساسیتر است و ترکیب آن با اندیشهمندیاش در فارسی، عاطفهای جهانی مبتنی بر شعور میسازد که قدرت تأثیرگذاریاش از هر شعار سیاسی بیشتر است. همین زبان سوم است که میتواند هویت رسانهای امت اسلامی را در سطح جهان بازتولید کند. صدایی مشترک که از بسترهای فرهنگی متفاوت، پیام واحدی از ایمان و انسانیت صادر میکند.
شکلگیری شرق معنایی در برابر غرب تصویری
بلوک رسانهای مستقل اسلامی، در عمل یعنی ظهور شرق معنایی در برابر غرب تصویری. غرب در قرن بیستم با تصویر حکومت کرد و اکنون شرق با معنا در حال پاسخ دادن است. این گذار، نه میان دو جغرافیا، بلکه بین دو نوع ادراک از حقیقت رخ میدهد از تصویری که جذب میکند اما تهی است از معنایی که میسازد و زنده میماند.در این بلوک، تهران مغز تفکر است، بیروت، یمن و عراق قلب مقاومت، اسلامآباد زبان مردم و جاکارتا و کوالالامپور روح تمدن آسیای اسلامی. همکاری این چهار محور، میتواند نخستین سنگبنای اتحاد فرهنگی جهان اسلام در قرن بیستویکم باشد؛ اتحادی که نه با پیمان سیاسی بلکه با اعتقادات مشترک ساخته میشود. اعتقاد به حقیقت، عدالت و کرامت انسان.
دیگر زمان آن گذشته که مسلمانان صرفا در قاب روایت دیگران دیده شوند. اکنون امت اسلامی خود طراح روایت خویش است. بلوک جدید امتپایه نه یک آرمان، بلکه نخستین نشانه بروز تمدن رسانهای امت است؛ تمدنی که رسانه را از ابزار تبلیغ به ابزار حقیقت تبدیل میکند. این آغاز عصر جدیدی است در ژئوفرهنگ جهان؛ جایی که معنا از شرق طلوع میکند و غرب دیگر تنها سازنده تصویر نیست، بلکه باید شنونده صدای امت باشد.در نظم تازه جهانی، رسانه مقاومت فقط یک مفهوم ایدئولوژیک نیست، بلکه ساختار منسجم روایتهای صداقت، عدالت و کرامت است. ایران دیرزمانی حامل پیام مقاومت سیاسی بود اما سفر اسلامآباد این پیام را به مرحله «مقاومت فرهنگی» رساند. اکنون راهبرد رسانه مقاومت دارای سه مؤلفه کلیدیمحور «محتوا بهمنزله انتقال پیام وحدت و امید، نه فقط انتقاد از غرب»، «محور فنی برای شبکهسازی میان رسانههای مستقل اسلامی» و «محور تربیتی با آموزش نسل جدید خبرنگاران مقاوم در جنوب آسیا و غرب آسیاست.» این سه مؤلفه، در کنار تفاهمنامههای فنی امضاشده، ساختار عملیاتی مقاومت رسانهای را استحکام میدهد.