افزایش دوباره بیماریهای فصلی از جمله آنفلوانزا بار دیگر ضعفهای ساختاری نظام مدیریت سلامت را آشکار کرده است. آنچه امروز با آن مواجهیم، اوجگیری یک بیماری تکرارشونده نیست؛ نشانهای از ناتوانی نظام سلامت در پیشبینی و پیشگیری، کندی تصمیمگیری و نبود هماهنگی میان نهادهای مسئول است. در سطح سیاستگذاری، فقدان تحلیلهای بهنگام و نبود سامانه هشدار زودهنگام موجب میشود تصمیمها معمولاً زمانی اتخاذ شوند که بحران به نقطه اوج رسیده است. نبود پروتکلهای روشن و بهروز برای دورههای پیشابحران نیز فرصت مداخله مؤثر را از میان میبرد و مدیریت را به رویکردی واکنشی و دیرهنگام محدود میکند. در مرحله اجرا، توزیع نابرابر واکسن و دارو، تخصیص نامتوازن منابع و اتکا به دادههای آماری ناقص، باعث شده گروههای پرخطر در زمان حساس با کمبود ناگهانی مواجه شوند و ظرفیت نظام درمانی تحت فشار قرار گیرد.
همزمان، ضعف ارتباطات عمومی و نبود یک مرجع واحد برای اطلاعرسانی، چالشهای دیگری را پدید آورده است. پیامهای متناقض، تأخیر در ارائه اطلاعات معتبر و نبود سخنگوی ثابت برای پل ارتباطی با مخاطب، موجب سردرگمی افکار عمومی، از دسترفتن اعتماد جامعه و افزایش شایعات شده است. یکی از نمودهای برجسته این ناهماهنگی، نحوه مواجهه با نقش مدارس در زنجیره انتقال بیماری بود؛ تصمیمگیری درباره تعطیلی مدارس نه بر پایه برنامهریزی از پیش تعیینشده، بلکه پس از اوجگیری ابتلا و با تأخیر صورت گرفت، اقدامی که هم چرخه انتقال را گستردهتر کرد و هم اعتماد اجتماعی به توان مدیریتی را کاهش داد.
برونرفت از این وضعیت نیازمند اصلاحات بنیادی است. ایجاد شبکه ملی پایش سلامت و سامانه هشدار زودهنگام بر پایه دادههای برخط، نوسازی زنجیره تأمین واکسن و دارو با رویکرد پیشدستانه و برنامهریزی فصلی، استقرار نظام ارتباطی شفاف، منسجم و پاسخگو از مهمترین اقداماتی است که میتواند مسیر مدیریت بحران را از واکنشمحوری به پیشگیریمحوری تغییر دهد. ناکارآمدی در مدیریت بیماریهای فصلی یک چالش مقطعی نیست؛ بازتابی از ضعف تصمیمگیری دادهمحور، کمبود پاسخگویی و ارتباط ناپیوسته با جامعه است. تنها با اتخاذ رویکردی پیشگیرانه، برنامهریزی هوشمند منابع و ارائه اطلاعات دقیق و هماهنگ میتوان تابآوری نظام سلامت را افزایش داد و اعتماد عمومی را برای مواجهه با بحرانهای فصلی آینده بازسازی کرد.