
روایتی از زندگی شهیدشاهرخ ضرغام
قهرمانی که پهلوان شد
معلوم نیست دعای مادرش بود که آخر عاقبت بهخیری را برایش خرید، یا دعای آن پیرمرد درشتاندامی که در سرمای زمستان به خود میلرزید و گدایی میکرد. شاهرخ با دیدن او طاقت نیاورد، سریع کاپشن گرانقیمتش را از تن درآورد و آن را همراه با یک دسته اسکناس، به پیرمرد فقیرداد.