ببینید | رکوردزنی در آسمان

ببینید | رکوردزنی در آسمان

۳۰ مهر ۱۴۰۴ - ۱۴:۲۱ | نظر

نمایشی عظیم در چین که توجه جهان را جلب کرد: ۱۵٬۹۴۷ پهپاد به طور هم‌زمان در آسمان به اجرای نورپردازی پرداختند.

ببینید | مردی زیر قطار

ببینید | مردی زیر قطار

۳۰ مهر ۱۴۰۴ - ۱۴:۱۸ | نظر

رسانه‌های روسیه تصاویر ویدیوی مداربسته از لحظه «نجات معجزه‌آسای» مردی را در یک ایستگاه قطار منتشر کردند.

ببینید | قایق‌سواری با کدو!

ببینید | قایق‌سواری با کدو!

۳۰ مهر ۱۴۰۴ - ۱۴:۱۴ | نظر

مسابقه قایق‌سواری با کدو نخستین بار در سال ۲۰۰۴ برگزار شد تا از کشاورزان خلاق منطقه و محصول کدوهای عظیم آنان قدردانی شود.

ببینید | جاده شگفت ایران

ببینید | جاده شگفت ایران

۳۰ مهر ۱۴۰۴ - ۱۴:۱۰ | نظر

پرپیچ‌ترین و خم‌ترین جاده ایران از نمای ۷۰۰ متری بالای این جاده متعلق به روستای ناندل واقع در آمل است.

معمای قتل مرد دلار‌فروش

رازگشایی از پرونده قتل مرد دلارفروش را این هفته از زبان افسر جنایی پلیس روایت کردیم

معمای قتل مرد دلار‌فروش

۳۰ مهر ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۶ | نظر

در تعطیلات نوروز شیفت کاری‌ام بود و هر روز ازصبح تا شب تلفن کشیک قتل پلیس آگاهی در اختیارم بود. در چهار روز اول دو قتل رخ داد که پس ‌از بررسی‌های اولیه در هما روز قاتل را شناسایی و دستگیر کردیم.

خیانتم با جنایت گره خورد

گفت‌و‌گو با متهم به قتل؛

خیانتم با جنایت گره خورد

۳۰ مهر ۱۴۰۴ - ۱۲:۵۲ | نظر

پارک چندروزه خودروی پژو ۴۰۵ در مقابل خانه‌ای در جنوب شهر تهران، باعث شک اهالی شد. این شک وقتی بیشتر شد که دریافتند از داخل صندوق‌عقب ماشین، بوی تعفنی به مشام می‌رسد. با پلیس ۱۱۰ تماس گرفتند و چند دقیقه بعد گشت پلیس خود را به آنجا رساند. مامور کلانتری به بررسی ماشین پرداخت. شماره پلاک آن را هم استعلام کرد اما سرقتی نبود.

در زندان بدهکارتر می‌شویم!

در زندان بدهکارتر می‌شویم!

۳۰ مهر ۱۴۰۴ - ۱۲:۴۹ | نظر

از تورم این روزها و فشار آن بر خرید مردم که بگذریم، گروه دیگری از افراد جامعه هستند که این تورم آنها را بیشتر گرفتار کرده است. اینها زندانیان جرایم مالی هستند که به‌دلایل مختلف مانند بدهی،کشیدن چک بلامحل و مهریه همسران‌شان سال‌هاست پشت میله‌های زندان هستند.

سرنوشت تلخ من

سرنوشت تلخ من

۳۰ مهر ۱۴۰۴ - ۱۲:۴۳ | نظر

زمانی که هفت سال داشتم پدرم در یک حادثه تصادف فوت شد. مامان سمیرا برای من هم مادر بود هم پدر. او در خانه‌های مردم کار می‌کرد تا لحظه‌ای جای خالی پدرم را احساس نکنم. همه چیز خوب پیش می‌رفت تا این‌که تصمیم گرفت ازدواج کند. اوایل مخالف بودم ولی او هم حق زندگی داشت. رضا به‌عنوان ناپدری وارد زندگی ما شد. مرد بدی نبود اما هیچ‌و‌قت نتوانستم او را مثل پدرم بدانم.