خاطرات کاغذی
ببینید | زیبای سیاه
اسبها هرگز نمیدانند متعلق به چه کسانی خواهند بود و به چه کسانی سواری خواهند داد. زندگی و آینده آنها صرفا از روی شانس و اقبالشان رقم میخورد.
اسبها هرگز نمیدانند متعلق به چه کسانی خواهند بود و به چه کسانی سواری خواهند داد. زندگی و آینده آنها صرفا از روی شانس و اقبالشان رقم میخورد.
در یک شب توفانی، مترسک «تراپیتو» جان گنجشک کوچولویی به نام «سالاپین» را نجات داد.
ویلیام، پسربچه ششساله بامزه، عاشق تمام چیزهایی بود که هر بچهای در این سن به آن فکر میکند و آرزویش را در سر دارد، اما یک چیز او را از همسالانش متمایز میکرد و آنهم قدرت جادویی چکمههای قرمزرنگ بود.
«وارن پترسون»، پسر هشتسالهای بود که دوست داشت زندگی یک بچه معمولی را داشته باشد، اما توسط جواهری جادویی از دنیایی موازی طلسم شده بود.
پسرکی به نام تیستو در حین کمک به باغبانی پیر به نام آقای سبیل ناباورانه متوجه شد انگشتانش خاصیت سبزکنندگی دارند. یعنی بذر هر گیاهی که با انگشتان پسر تماس پیدا میکرد، بهسرعت به گیاهی زیبا تبدیل میشد. تنها دوست و همدم او یعنی باغبان پیر به تیستو این اعتمادبهنفس را داد که ویژگی منحصربهفرد انگشتان او میتواند تغییرات شگرفی در دنیای اطرافش ایجاد کند.
شبکههای کودک و امید در هشتمین هفته تابستان چندین انیمیشن سینمایی پخش میکنند.
امیلی، یک دختر هشت ساله بود که احساس میکرد در تونل راهآهن نزدیک خانهشان چیز خاصی وجود دارد، یک روز در حین دنبالکردن یک موش صحرایی در اطراف تونل، به ناگاه به داخل حفرهای زیرزمینی سقوط کرد و افتاد روی دم یک اژدهای چند صدساله و از این بابت نهتنها امیلی که اژدها هم شگفتزده شد.
پنج موجود شبه دایناسور که هر کدام قابلیتهای خاصی دارند، این موجودات از Diplodorianrex، سیاره خواهر زمین بودند. داستان توضیح میداد که هر اتفاقی برای یک سیاره رخ دهد، روی سیاره دیگر نیز تأثیر میگذارد.
ویلهلم تل، قهرمان اسطورهای سوییس در قرن چهاردهم است. در دورانی که دودمان هابسبورگ اتریش، این کشور را زیر تسلط خود درآورد، او جانب ستمدیدگان را گرفت و با رفتار خویش سعی داشت مردم را به مقاومت در برابر متجاوزین ترغیب کند.
انریکو، همان دانشآموز یازده سالهای که در شهر تورین، ایتالیا زندگی میکرد و خاطرات زندگی او را (به سال ۱۸۸۲) در کارتون معروف "بچههای مدرسه والت" بارها به تماشا نشسته ایم.