مارکو

خاطرات کاغذی

مارکو

۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۶:۰۰

مارکو پسربچه ۱۰ ساله ایتالیایی که در شهر جنوا زندگی می‌کرد. پدر مارکو برشکست شده بود ومادر به ناچار مجبور بود خانواده را ترک کرده و طی یک سفر دریایی برای کمک به وضعیت اقتصادی خانواده به کشور آرژانتین برود. 

گربه در کلاه 

گربه در کلاه 

۱۴ آبان ۱۴۰۳ - ۱۶:۱۳

اگر در روز روشن، یک گربه سخنگو واقعی با کلاه راهراه روی سرتان ظاهر شود، چه می‌کنید؟! خواهر و برادری دوقلو که در خانه تنها مانده بودند، درحالی‌که ناراحت از نبود مادرشان با حالت کسالت وقت می‌گذراندند، ناگهان گربه‌ای سخنگو با کلاه راهراه روبه‌روی آن‌ها ظاهر شد و با کمک جادو و تخیل شروع کرد به بازی با بچه‌ها. بچه‌ها بدون ترس از موقعیت پیش‌آمده خیلی زود با گربه اخت شدند و شروع به بازی کردند.

دوستان جنگل 

خاطرات کاغذی

دوستان جنگل 

۱۳ آبان ۱۴۰۳ - ۱۲:۵۰

کلاغ سیاهی که رهبری حیوانات جنگل را برعهده داشت در‌حالی‌که به دنبال غذا می‌گشت، به‌طور اتفاقی متوجه شد انسان‌ها در‌صدد قطع درختان جنگل هستند. 

کرم‌ های شب‌ تاب

خاطرات کاغذی

کرم‌ های شب‌ تاب

۱۲ آبان ۱۴۰۳ - ۱۳:۲۷

قهرمانان داستان، جامعه‌ای از کرم‌های شب‌تاب بودند، حشراتی کوچک و درخشان در تاریکی که رابطه دوستانه‌ای با هم داشتند.

قورباغه ناراضی

خاطرات کاغذی

قورباغه ناراضی

۱۱ آبان ۱۴۰۳ - ۱۴:۵۱

یک قورباغه کوچولوی بانمک و بازیگوش که به ساده‌ترین شکل ممکن نقاشی شده بود. این قورباغه در عین ویژگی‌های خوبی که داشت مهم‌ترین مشخصه‌اش که باعث می‌شد از بقیه همنوعانش متفاوت جلوه کند این بود که معمولا با روحیه نارضایتی با همه چیز برخورد می‌کرد.

ماجراجویان

خاطرات کاغذی

ماجراجویان

۰۹ آبان ۱۴۰۳ - ۱۴:۲۴

استادی همه‌چیزدان برای جوان‌های تشنه علم دوره معاصر صحبت می‌کرد.

ببینید | دومینو

خاطرات کاغذی

ببینید | دومینو

۰۸ آبان ۱۴۰۳ - ۱۴:۱۱

نام این کارتون برگرفته از نام پسرکی بود که در همان قسمت‌های اولیه تولد ۱۰ سالگی‌اش را با کیک‌تولدی که روی آن نوشته شده بود «Domino» با حضور حیوانات در خانه‌اش جشن گرفت! شخصیت‌های اصلی این مجموعه کارتونی صرف‌نظر از دومینو، دختری هم‌سن‌وسال او بود که در همسایگی هم زندگی می‌کردند و بره شیطان و بانمک دخترک که در تمام داستان‌ها حضور داشت و به سهم خودش باعث اتفاقات و ماجرا‌های شیرین و جالبی می‌شد.

اسب کوچولو و دوستان

خاطرات کاغذی

اسب کوچولو و دوستان

۰۷ آبان ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۸

ماجرای اسب‌های مهربان رنگارنگ و صلح‌جویی که ساکن دره‌ای سرسبز و زیبا در سرزمینی بسیار اسرارآمیز بودند. در این سرزمین جادویی و جذاب در کنار این پونی‌ها، متاسفانه انواع موجودات جادویی هم زندگی می‌کردند که رفتار و روحیه صلح‌آمیزی نداشتند.

من و کلاهم

خاطرات کاغذی

من و کلاهم

۰۶ آبان ۱۴۰۳ - ۱۶:۳۲

قهرمان تمام داستان‌ها یک مرد خمیری بود در دنیایی که همه چیز اعم از آدم‌ها، حیوانات، گیاهان، ساختمان‌ها، ماشین‌ها و... همجنس خودش یعنی از خمیر بودند.

قصه‌های گربه خانگی

خاطرات کاغذی

قصه‌های گربه خانگی

۰۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۶:۵۵

گربه کتابخوان که در تیتراژ کارتون او را بالای درخت در حال مطالعه می‌دیدیم در هر قسمت ماجرایی تازه از زندگی خانواده‌ای با دو دختر که در حومه شهر زندگی می‌کردند را تعریف می‌کرد. البته گربه راوی، خودش در داستان‌ها حضور داشت.

قبلی۳بعدی