این روزها که در آماج حملات اسرائیل به ایران و وطنمان و البته دفاع از خاکمان مقابل این تجاوز هستیم؛ ضرورت شناخت راهبردها و تمام کارهایی که برای رسیدن به اهدافش میکند، ضروری است و این تنها از رهگذر کتابهایی ممکن میشود که در این سالها درباره اسرائیل نوشته شده است. همین موضوع بهانهای میشود که به اختصار به معرفی کتابهایی بپردازیم که در این رابطه نوشته شده است.
سلام دوستان عزیز من. حتما برای شما هم اتفاق افتاده که یک وقتهایی بداخلاق شوید یا از چیزی بترسید و کلا روز بدی داشته باشید. مثلا دیروز سر کلاس زبان ما یکی از بچهها خندیدن من را جلوی همه مسخره کرد و من خیلی ناراحت شدم.
در عصر شتابان توسعه فناوری، زیرساختهای علمی حوزههای علوم اسلامی نیز با سرعتی بیسابقه پوستاندازی کرده. «مدرسه فقاهت» با محوریت کتابخانه دیجیتال خود، ضمن گردآوری هزاران منبع اصیل و تخصصی فقهی و کلامی، نه فقط به یکی از جامعترین بسترهای علمی آنلاین حوزه مبدل شده، بلکه الگویی از عدالت دسترسی و نوسازی محتوا برای طلاب و پژوهشگران ایرانی و غیرفارسیزبان ارائه داده است. کتابخانه دیجیتال مدرسه فقاهت، نه فقط یک آرشیو آنلاین که قلب تپنده دانش و پژوهش نوین حوزههای علمیه ایران و جهان اسلام شده است. این پروژه زیرساختی، امروز فراتر از یک بانک اطلاعاتی، موتور محرک تحقیق و مطالعات نوآورانه در فقه، تفسیر، کلام و تاریخ اسلام است و همگان را ـ از طلبه تا استاد و حتی پژوهشگران غیرایرانی ـ با دریچهای نو به دنیای منابع اصیل میبرد. با جواد جوادی، درباره مسیر تحقق این رویا و تجربه حدود دو دهه توسعه مجازی علوم حوزوی به گفتوگو نشستهایم.
مجموعه شعر «خیال سفید» سروده سمیره بروانیا با تصویرگری مرضیه قوام زاده منتشرشده در بهنشر (انتشارات آستان قدس رضوی) است.
شهناز بلالی دهکردی به انگیزه انتشار اولین مجموعه داستانش، پیشنهاد ما برای گفتوگو را پذیرفت و روزی که به دیدار دخترانش در تهران آمده بود، به بوستان هنرمندان آمد و در یک عصر دلانگیز بهاری، به صرف یک لیوان آبپرتقال، هرچه درباره داستانهایش بود را برایمان گفت. آرامشی که در داستانهای «خاکستر و سایه» جاری بود را در لحن او نیز میشد دنبال کرد. حرفهایمان پردامنه شد اما خلاصهای خواندنی از آن را برایتان انتخاب کردیم که در ادامه میخوانید... او دانشآموخته رشته زبان و ادبیات فارسی است و مدتی در آموزشوپرورش و تربیت معلم تدریس میکرده است. شعر میگفته و همیشه در این فضا سیر میکرده و فکر نمیکرده روزی داستان بنویسد. مدتی به این فکر افتاده که باید چیزهایی بنویسد و میدانسته که باید نویسندگی را بیاموزد. با این که مینوشته و قلم خوبی داشته اما بعدها متوجه شده داستاننویسی، تکنیکهایی دارد که باید بیاموزد. او که میخواسته داستان بنویسد، به کارگاهی رفته که برایش مفید نبوده چرا که اساتید آن کارگاه با این که نویسنده خوبی بودند اما ارائه مناسبی نداشتهاند. در همین مسیر با دورههای داستاننویسی حمیدرضا مَنایی آشنا شده و در مصاحبه ابتدایی این دوره، موفق شده است. با این که بیش از ۵۰ سال سن داشته اما با سختیهای این کار آشنا بوده و تصمیمش را گرفته است. استاد هم باور نداشته که او بتواند با سختیهای این کارگاه کنار بیاید اما روزگار به نحو دیگری رقم خورده تا امروز که اولین مجموعه داستانش با نام سایه و خاکستر منتشر شده است. مزیتش این است که داستاننویسی را از صفر آغاز کرده و پله به پله رشد کرده است.
کتاب «خاکریزهای خط مقدم» مطالعهای درباره تاریخ جنگ تحمیلی است و نقش نیروهای جهاد سازندگی و خدمات این سازمان در دوره هشتساله دفاع مقدس را مرور میکند. بهبهانه امروز که چهل و ششمین سالگرد تأسیس این ارگان مردمی و انقلابی (جهاد سازندگی) است مروری کردهایم بر کتابی دوجلدی که به کوشش نصرتالله محمودزاده از نویسندگان نامآشنای دفاع مقدس و همت مرکز اسناد، تحقیقات و نشر معارف دفاعمقدس و مجاهدتهای سپاه منتشر شده است.
ابتدای داستان کوتاه ــ که زندگی بلندمرتبه هم کوتاه است ــ ابتدای قلمرو مرگ است و انتهای احتضار. همه چیز در لحظههای احتضار شکل میگیرد، جریان پیدا میکند و سقوط میکند و پایان. و پایان یعنی تمام. و تمام یعنی کامل. اگر پای هری داستاننویس زخمی نمیشد، و وقتی که شد، اگر روی آن آیویدن مالیده بود، و وقتی که نمالید، حداقل اگر روی آن کاربولیکو نمالیده بود، و اگر و اگر و اگر، احتضار، و آن دو بوفالویش ــ دو بوفالوی داستان «زندگی خوش و کوتاه فرانسیس مکامبره» ــ از راه نمیآمدند و نمیرسیدند.
این نوشتار گفتوشنودی است با دوست قدیمی نویافته دکتر محمدناصر مودودی، داستاننویس و زاده شهرستان تایباد در استان خراسانرضوی، مرز ایران و افغانستان که به مُلک و میهن وفادار مانده است. او برای تحصیل دکترا به هند رفته اما بعد از دانشآموختگی بازگشته و اکنون نیز در همان حوالی، یعنی در شهرستان تربتجام، کار معلمی خود را به مفهوم عامش پی میگیرد. آشنایی من با ایشان از طریق سه سفرنامهای بود که ذیل فروستِ «همزبانی پارسیگویان»، پیشتر با نشر فرهنگان، منتشر کرده بود و همواره شوق آن را داشتم که با نویسنده این کتابها دیدار و اگر نشد، دستکم گفتوگویی داشته باشم. «زیبای برقعپوش» (سفرنامه کابل)، «خواجهای بر لبی حوض» (سفرنامه بخارا) و «شادی به وقت قراری» (سفرنامه هرات) عنوان سه اثر ایشان است که از خواندن آنها لذت بردم اما شاید ۳-۲ سه سالی طول کشید تا این فرصت دست داد که صدا و تصویرش را در تارنمای اینترنتی آرته (دانشنامه فرهنگ و هنر معاصر ایران) ببینم و تصمیم بگیرم گپوگفتی تلفنی درباره موضوع بسیار مهم «ضرورت استفاده از ظرفیت زبانهای محلی، و حفظ آنها» با هم داشته باشیم. گوهرهایی که به تعبیر زیبای ایشان «پارههایی هستند که باعث میشوند زبان فارسی در این ملک و میهن اینگونه انسجام داشته باشد». متن این گفتوگوی اختصاصی با روزنامه جامجم را در ادامه میخوانید.
رژیم صهیونیستی وقتی به وطن، پاره تن دست درازی میکند، برای رسیدن به اهدافش از هیچ جنایتی فروگذار نمیکند. نتیجه چنین خطمشی پلیدی به شهادت هزاران زن، کودک و غیرنظامی منجرمیشود.