
روایت روضههای بیتکلف خانگی که نورشان بیهوا در خانههایمان تلألو میگیرد
دختری که دوست داشت سنج بزند!
دهه آخر ماه صفر سیواندی سال پیش بود. مامانبزرگ از سالها قبل، هر سال، روزهای دهه آخر ماه صفر روضهای برپا میکرد. آن روز هم مثل همه این ایام، آشپزخانه شلوغ بود و همه در رفتوآمد بودند. خودم را به پنجره رساندم، قد بلندی کردم تا خیابان را ببینم و نگاهی به کوچه انداختم. چند پسربچه همسن و سال خودم دور هم جمع شده بودند و زنجیرهایشان را به هم نشان میدادند.