رسانه ملی تلاش کرد تا از مصادره شدن جنگ دوازده روزه توسط جریانهای سیاسی جلوگیری کند. همانطور که رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر با مسئولان قوه قضائیه، ضمن تأکید بر حفظ انسجام ملی در دوران توقف جنگ، خاطرنشان کردند، در این حادثه بُعد ملی بسیار مهم بود. در کنار جنبههای سازمانی، نظامی، اطلاعاتی و امنیتی، آنچه در این حادثه اتفاق افتاد، امری ملی بود. اظهارات افراد مختلف با جهتگیریهای سیاسی گوناگون، حتی با وزن مذهبی متفاوت، نشاندهنده اتحاد بزرگ و انسجام عظیم ملی بود که در رسانه ملی بازتاب یافت.
رسانه ملی با روایتگری مؤثر، اعتمادسازی و پاسخگویی به افکار عمومی، تلاش کرد تا راهبرد رهبر معظم انقلاب مبنی بر حفظ برتری در روایت بحرانهای ترکیبی را عملی کند. از سوی دیگر، حضور مردم در میدان و استفاده از ظرفیتهای ملی، اجتماعی و فرهنگی نیز در این راستا مؤثر بود.
اطلاعرسانی صحیح، پرهیز از روایتهای کلیشهای، طراحی الگوهای روایتگری با نمادها و چهرههای معتبر فرهنگی، علمی و اجتماعی، اجتناب از تحلیلهای اغراقآمیز، ارتقای سامانههای اطلاعرسانی و افزایش شفافیت خبری، به تقویت مرجعیت رسانه ملی و کاهش اعتماد مردم به رسانههای غیررسمی و بیگانه در این نبرد دوازده روزه کمک کرد.
در طول جنگ دوازده روزه، ساختمان شیشهای مورد حمله موشکی قرار گرفت که نشاندهنده اهمیت و تأثیرگذاری رسانه ملی بود. با وجود این حمله، اهالی رسانه با استقامت و فداکاری به کار خود ادامه دادند و مانع توقف پخش برنامهها شدند. صلابت و مقاومت خانم سحر امامی و همکاران ایشان در زمان حمله دشمن صهیونیستی، که بازتاب بینالمللی نیز داشت، سندی دیگر بر مسیر درست رسانه ملی در آن برهه زمانی بود.
رسانه ملی در این جنگ با بازسازی اعتماد عمومی، توسعه اکوسیستم مقاومت در برابر جنگ رسانهای، تشکیل اتاقهای جنگ رسانهای و تقویت مرجعیت رسانهای، تلاش کرد با سیاستگذاریهای جدید و تهیه پروتکلهای کارآمد، بستری مناسب را برای شنیده شدن همه صداها فراهم کند. اگرچه جریان غربگرا و برخی رسانههای وابسته تلاش کردند تا وانمود کنند رسانه ملی مرجعیت ندارد، نظرسنجیهای میدانی نشان داد که مردم همچنان اخبار را از رسانه ملی دنبال میکنند.
پس از فروکش کردن موقت جنگ و در روزهایی که اتحاد و همگرایی ملی اهمیت داشت، برخی افراد و رسانههای سیاسی غربگرا با طرح دوگانه "امت-ملت"، تلاش کردند انسجام ملی را تخریب کنند. ادعای این جریان این بود که امتگرایی در این جنگ کمکی نکرده است و باید صرفاً بر ملیگرایی تأکید شود. علاوه بر این، شبکههای رادیویی و تلویزیونی فارسیزبان معاند با استفاده از تکنیکهای مختلف، مردم را مخاطب قرار داده و برای مصادره سرمایه اجتماعی نظام تلاش کردند.
پادگانهای جنگهای رسانهای، پادگانهای نظامی نیستند. فضاهای رسانهای (دیداری، شنیداری، نوشتاری و مجازی) بار این جنگها را به دوش میکشند و جنس "گلولهها"، "موشکها" و "بمبها" کلامی است. از طریق جنگ روایتها و مستندسازیها، فرآیند "فتح مغزها" جایگزین "تسخیر مرزها" شده و هدف، تصاحب تمامیت ذهنی ملتهاست.
پیشران ابررسانههای مذکور، عملیات روانی بسیار متنوع و گستردهای هستند که تقریباً هر روز با استفاده از پروپاگاندا، خلق موضوع کرده و از طریق القای خبرهای دروغ، ابهامافزایی، شبههپراکنی، اتهامافکنی، خلط مباحث و برجستهسازیهای حرفهای و بهکارگیری کارشناسنماهای تحت استخدام خود، به دنبال گرم کردن مواضع جمعیت خاکستری بوده و با طراحی فتنههای ریز و درشت و جریحهدار کردن احساسات مردم، بهرهبرداری سیاسی میکنند تا جامعه را از طریق شورشهای فراگیر، مقابل نظام قرار داده و مقدمات فروپاشیهای اجتماعی و سیاسی را فراهم کنند.
در چنین شرایط بغرنجی که دشمن به جنگهای نرمافزاری نیز اشتهار دارد و نمیتوان با سختافزارها به مقابله پرداخت، رسانهها و در رأس همه رسانه ملی به عنوان نهاد رسانهای نظام جمهوری اسلامی، مظلومانه و در شرایطی کاملاً نابرابر، در خط مقدم این مبارزه قرار گرفته و با احداث خاکریزهای خبری، هنری، روایی و... اصولیترین تقابلهای تأثیرگذار را طراحی کرده و با مچاندازیهای حرفهای، مچ حریفان را خوابانده و در بسیاری از صحنهها و حوادث، در کنار سایر نیروهای مقابلهگر نظامی، دیپلماسی و اجتماعی، ابتکار عمل را به جمهوری اسلامی میسپارد.
مظلومیت مضاعف رسانه ملی نه تنها منحصر به تنهایی و شرایط نابرابر است، بلکه در رصدها و دورههای مختلف، گاهی ناشی از هجمههای داخلی و خنجرهایی است که از پشت میخورد؛ با ادبیات آنهایی که بهظاهر دشمنانه نیست و در تلاش هستند خود را خودی، دلسوز نظام، رسانه و جامعه جا بزنند و رسانه را علاوه بر دشمنان، در جامعه خودی نیز تحت فشار مضاعف قرار دهند. این افراد، چه خودی و چه خودینما، مصداق این بیت از غزل حافظ هستند که:
«من از بیگانگان هرگز ننالم / که با من هرچه کرد آن آشنا کرد»
و یا در شعر دیگری گفته شد:
«هر کس به طریقی دل ما میشکند / بیگانه جدا، دوست جدا میشکند
بیگانه اگر میشکند، حرفی نیست / از دوست بپرسید چرا میشکند»
البته مقصود من از فشارهای مضاعف، تحت هیچ عنوان و با هیچ توجیهی شامل نقدهای سازنده و خیرخواهانه نیست؛ چرا که اگر نقد نباشد، هر سازمان رسانهای دچار رکود و خودباوریهای کاذب خواهد شد و پدیده خود راضی بودن، جایگزین تغییر و تحول و بهبود اوضاع میشود و سقوط تدریجی مخاطبان را در پی خواهد داشت. بلکه دقیقاً منظورم شامل تخریبها، توهینها، تمسخرها و فریبندگیهایی است که اتفاقاً در سیاهه کارهای درست رسانه ملی قرار دارند و تهاجم به آن عملکردها با هدف توقف نقاط قوت انجام میگیرد. در جایی ندیدم که هدف آنها برطرف کردن نقاط ضعف باشد، بلکه دقیقاً تهاجم به ارزشهایی است که رسانه ملی در رسالت مرجعیت رسانهای، اعم از ملی و مقاومت، بایستی به آنها بپردازد.
اینجانب به عنوان یک ناظر از نزدیک در متن کار و وسط گود، عامل و شاهد عینی تلاشهای بیوقفه همه مدیران، برنامهسازان، نویسندگان، گزارشگران، خبرنگاران، مجریان و بازیگران بودهام و عمیقاً درک میکنم که این عزیزان برای تمامی مأموریتها و مسئولیتهای رسانه ملی با تمام وجود مایه گذاشته و مثل سربازان خط مقدم، از تمامیت ذهنی مردم دفاع کرده تا از قربانیان عملیات روانی بکاهند و علاوه بر کاهش ریزشها، رویشها استمرار یابد.
یکی از موارد جالب توجه اینجاست که این آقایان حتی یک بار هم به جبهه رسانهای دشمنان، حتی شبکههای صهیونیستی معاندان مانند ایران اینترنشنال، نپرداخته و نقد کوچکی هم از آنها نمیکنند. اما تا هر جا که ممکن است، با مصاحبه، نوشته، سخنرانی و طرح مسئله، بهجای تقویت رسانه ملی، از جهات مختلف به آن هجوم آورده و به تشویش افکار عمومی میپردازند.
کسی انکار نمیکند که رسانه ملی باید هر روز بهتر از دیروز عمل کرده و طبق سند تحولی که اتفاقاً مدیران فعلی آن را تنظیم کردهاند، باید نقاط قوت خود را افزایش دهد. اما این آقایان با مواضع ارزشستیزانه، زمانی برای رسانه ملی کف میزنند که باب میل دشمنان عمل کرده و با عقبنشینی از تمام مواضع ارزشی و چالشی خود، بیگانه نوازی را جایگزین بیگانه ستیزی کنند.
مظلومیت رسانه ملی همین بس که شاهد نمکدانشکنی برخی از افرادی است که در همین رسانه چهره شده یا تطهیر شدهاند.
مظلومیت رسانه ملی همین بس که در روزهای مبادا، پناهگاه امنتری از رسانه ملی ندارند و دست به دامن همین مدیران هستند.
مظلومیت رسانه ملی همین بس که نفاق پیشه نکرده و بالاترین سطح وفاق با مردمش را تجربه کرده و میکند.
مظلومیت رسانه ملی همین بس که برای تطهیر خود، با کسی تسویه حساب شخصی نکرده و آبروداری میکند.
مظلومیت رسانه ملی همین بس که در طرح و پیگیری مشکلات مردم با هیچ مدیری تعارف نداشته و تا انتها پیگیری میکند، اما توسط همین افراد، متهم به محافظهکاری و یکجانبهنگری میشود.
مظلومیت رسانه ملی همین بس که هر جا نباشد، محسوس است و هر جا که باشد، اینگونه ناسپاسی میشود.
مظلومیت رسانه ملی همین بس که حتی در میان حمایت همهجانبه مقام معظم رهبری، جور دیگری روایت میشود.
به هر حال خدا را شکر که مدیران و فعالان رسانه ملی، اهل دلسرد شدن، عقبنشینی، انفعال و استیصال نیستند و پیه همه این فشارهای ناروا را به تن خود مالیده و مصممتر از همیشه به مسائل اصلی جامعه و مشکلات نفسگیر مردم میپردازند. رسانه را در مدار مدیریت کشور همچنان مطالبهگر نگه داشته و ارتباط با افکار عمومی را توسعه میدهند.
در پایان، ضمن تقدیر و تشکر از همه منتقدان سازنده که با مطالعه و تحقیق، تحلیل و تبیین دقیقی را ارائه میکنند، منتقدان غیرمنصف را نیز به انصاف اخلاقی و اجتماعی دعوت کرده و از آنها میخواهم که اولا به وحدت سیاسی امروز لطمهای وارد نکرده و ثانیاً به دامن ملت برگشته و خواسته یا ناخواسته جدول دشمن را حل نکنند.