پیش از عملیات ۷ اکتبر، اسرائیل بهدنبال پیمان ابراهیم و عادیسازی روابط برای تثبیت حضور خود در منطقه بود. در نهایت نیز قرار بود عادیسازی روابط با عربستان انجام شود، اما پس از عملیات، تغییرات بزرگی در تمام زمینهها رخ داد. در این ۲۱ ماه اخیر اسراییل جنایات بسیاری در غزه، لبنان و سوریه انجام داده و تصور میکند شرایط برای اجرای برنامهها و توطئههایی که سالها در انتظارش بوده، آمادهتر شده است.
آنها بعد از تلاش برای ضربه زدن به جبهه مقاومت و به شهادت رساندن فرماندهان مقاومت در لبنان و سقوط بشار اسد در سوریه، فضا را برای اجرای توطئههای خود مساعد دیدند. در مقطعی که سوریه سقوط کرد اعلام کردیم که موضوع سوریه پایان نیافته و آغازگر تحولات و تنشهای جدیتری در آینده خواهد بود.
تا امروز، جمهوری اسلامی ایران را تحریککننده درگیریها میدانستند و میگفتند ایران در سوریه از بشار اسد حمایت میکند، اما حال که ایران در سوریه حضور ندارد دیگر نمیتوانند بهانهتراشی کنند که ایران عامل بیثباتی بوده است. در حالی که مشخص شده تا زمانی که ایران حضور داشت شاهد ثبات بودیم و حالا بیثباتی در سوریه به دیگر کشورها نیز سرایت خواهد کرد.
در همین مدت، اسرائیل با تصور از دست رفتن کارآیی جبهه مقاومت، حملات ناجوانمردانهای علیه ایران انجام داد و هدف اصلی آن ایجاد تغییر در نظام بود. آمریکاییها نیز قانع شدند که چنین امکانی وجود دارد، اما واکنش بهموقع جمهوری اسلامی ایران و نقش و جایگاه مقام معظم رهبری به صورت اعجازآمیز در مدیریت بحران، در جایگزینی فرماندهان نظامی و هدایت عملیات، موجب آرامش مردم شد و پاسخ قاطع ایران ضربه جدی به اسرائیل وارد کرد و شرایط را تغییر داد.
در واقع آنها متوجه شدهاند با درگیری مستقیم و جنگ نمیشود ایران را شکست داد پس بنابراین الگوی تحریکات و توطئههاشان تغییر خواهد کرد. زمینه آن نیز در منطقه وجود دارد و شرایط منطقه نیز به همین صورت است؛ سوریه با وضعیت جدیدی روبهروست. از یک سو جولانی با تغییر رویکرد، چهرهای متفاوت به نمایش گذاشته که دنبال وحدت اقوام مختلف در سوریه است. سفرهای وی به کشورهای گوناگون و تحرکات جدید را در همین راستا شاهد بودیم. کردها در سوریه وضعیت بسیار حساسی پیدا کردند و ترکیه نسبت به تحولات پیرامون آنان حساسیت بالایی دارد؛ همچنین حاکمان سوریه نیز احساس آرامش نمیکنند.
از سوی دیگر، بحث دروزیها پیش آمد که با حمایت مستقیم اسرائیل و درگیریهای اخیر میان نیروهای جولانی و دروزیها نشاندهنده بروز حوادث مهمی در منطقه است. اسرائیل بلافاصله پس از سقوط بشار اسد به دنبال هدف قرار دادن مواضع نظامی و حساس سوریه رفت تا این کشور را ناتوان از پاسخگویی کند. اکنون هم با بهانه حمایت از برخی دروزیها، مجددا وارد سوریه شده است. پس اوضاع سوریه بسیار حساس است و تحولات کردها در منطقه میتواند عامل تحریک و بیثباتی باشد.
از سوی دیگر اسرائیل تلاش دارد بر وضعیت جدید سوریه سیطره پیدا کند. در همین راستا، استقرار نیروهای طرفدار ترکیه در سوریه، جریانهای مختلف از جمله اخوانالمسلمین و سلفیها و وهابیها را تحریک میکند که موجب نگرانی و بیثباتی برای برخی کشورهای عربی شده است.
اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه نیز نشان داد با رویکرد تجاوزکارانه و خشونتطلبانه تلاش میکند به نوبت سراغ کشورهای دیگر منطقه برود. هدف اصلی اسرائیل، تضعیف و تجزیه کشورهای بزرگ اسلامی منطقه است تا این کشورها توان مقابله مؤثر با اسرائیل را نداشته باشند. این رژیم از شکافها و گسلهای قومی و مذهبی بهره خواهد برد تا درگیریها و اختلافات و نهایتاً تجزیه کشورها را رقم بزند.
در نهایت باید عراق، لبنان و ترکیه … توجه ویژهای به شرایط منطقه داشته باشند، بهویژه با توجه به نوع حاکمیت در عراق که رئیسجمهور از میان کردها، رئیس مجلس از اهل سنت و نخست وزیر از شیعیان انتخاب میشوند و همچنین در لبنان که رئیسجمهور از میان مسیحیان، نخستوزیر از اهل تسنن و رئیس مجلس از بین شیعیان است یا در ترکیه که تقریبا یک سوم جمعیت از کردها تشکیل میشود، تقریبا یکسوم از علویها و یک سوم نیز از اهل تسنن. این اختلافات میتواند دامن زده شود. بنابراین، توطئه بعدی رژیم صهیونیستی را در تحریک قومیتها و اقلیتهای مذهبی میدانیم که هدف نهایی آن ایجاد ناامنی، شورش و هرجومرج در داخل کشورهاست تا در نهایت، با حمایت غرب، کشورهای بزرگ منطقه به سمت تجزیه سوق داده شوند.
همین نقشه را برای ایران نیز خواهند داشت؛ بعد از آنکه اسرائیلیها احساس کردند که نتوانستند از طریق جنگ مستقیم و درگیری گسترده به اهداف خود برسند و پاسخ قاطع ایران میتواند برای آنان خسارتهای سنگینی ایجاد کند و کل منطقه را درگیر سازد و در ضمن این درگیری، منافع کشورهای عربی منطقه، کشورهای اروپایی و خود آمریکاییها را تحت تأثیر قرار خواهد داد، بنابراین، باید منتظر شیوههای جدیدی از این رفتار جنایتآمیز اسرائیل با حمایت غربیها و آمریکاییها باشیم.
به نظر میآید آنها در داخل کشور ما سعی میکنند با کمک کشورهای غربی، فشار اقتصادی را افزایش دهند و مکانیزم ماشه نیز در این جهت است تا این فشار اقتصادی منجر به نارضایتی داخلی شود و با تصوراتی که آنها دارند، به اصطلاح به آنها کمک کنند نارضایتی مردم در جهت تحقق اهدافشان قرار گیرد. از طرف دیگر، از نیروهای مزدور و منافق میخواهند در جهت ایجاد ناامنی بهرهبرداری کنند؛ احتمالا ترورهایی را در دستور کار قرار دهند یا انفجارهایی را ترتیب دهند تا نگرانی و ناامنی در ذهن مردم به وجود آید. مسأله سوم، گسترش تحریک قومیتها در مرزهای ما و داخل کشورمان است. ما باید کاملا هوشیار باشیم و انسجام ملی شکل گرفته را تقویت کنیم. رویکرد ما باید تقویت وحدت ملی و انسجام باشد. باید به مسائل اقتصادی اولویت دهیم؛ اگر اقتصاد رونق بگیرد، هم برای تقویت سیستم دفاعی و امنیتی و هم برای رضایتمندی مردم و پایداری آنها در مقابل فشارها، فوقالعاده اولویت دارد. تحرکات سیاست خارجی ما باید به سمت هوشیاری همسایگان، آگاه کردن آنها و همراهی کشورهای منطقه برای مقابله با توطئههای طراحی شده صهیونیستی-آمریکایی باشد و سعی کنیم از طریق این همکاری، جلوی فتنهها را در منطقه بگیریم.
به نظر میرسد کشورهای منطقه متوجه یک درس بزرگ شدهاند و آن اینکه نباید فکر کنند اگر رژیم صهیونیستی با حمایت آمریکا و بعضی کشورهای غربی نسبت به ایران تعرض میکنند یا محدودیتهایی قائل میشوند، این مسأله به ایران ختم میشود.
آنها در حال درک این موضوع هستند که تنها کشوری که جلوی آن تعرضات ایستاده، ایران است و اگر ایران به عنوان یک مانع در برابر آنها نباشد، هدف بعدی تکتک همین کشورها خواهند بود. باید از این مسأله برای همبستگی بین کشورهای اسلامی منطقه استفاده کنیم.