سال ۱۳۶۰ در اوج جوانی، درآمد خوب و رفاه تهران را رها کرد و به مشهد بازگشت. به کم قناعت کرد و بر پارچههای سیاه هیئات نقش زد؛ نقشهایی که هریک خاطرهای شدند از چشمه جوشان عشقش به سیدالشهدا(ع).او چنان با حرارت از اهل بیت(ع)سخن میگوید که ثابت میکند سالهاست در مکتب حسین(ع) درس دلدادگی، صداقت وانسانیت آموخته.میکائیل طیرانی، هنرمند کتیبهدوز مشهدی بیش از ۴۰سال است پرچمدوزی و کتیبهدوزی هیئات مذهبی را انجام میدهد و حالا روایتگر سالها زیست هنرمندانه در محضر حسین بن علی(ع) است.
هنر گلدوزی و پرچمدوزی برای هیئات مذهبی را از چه زمانی آغاز کردید؟
در بهمن سال ۱۳۳۶ در یک خانواده پرجمعیت که همگی اهل هنر گلدوزی و پرچمدوزی بودند در مشهد متولد شدم. همه اعضای خانواده و فامیلم به این هنر مشغول بودند. از هفت سالگی به این هنر علاقهمند شدم و گلدوزی را نزد پدرم آموختم. علاقه و همتی که برای این هنر از خود نشان دادم موجب شد در ۱۳سالگی از سوی اقوام ساکن تهران برای کار به پایتخت دعوت شوم. ساختمان پلاسکوی تهران اولین محل کارم بود. بیش از یک دهه در تهران به گلدوزی روی لباس پرداختم اما سال ۱۳۶۰ به مشهد برگشتم و دوباره پرچمدوزی و کتیبهدوزی را ادامه دادم.
چه شد که دوباره به هنر پرچمدوزی روی آوردید؟
در این سالها همه اعضای خانوادهام هنر را کنار گذاشتند و من به تنهایی به پرچمدوزی پرداختم. مهمترین دلیلی که مرا پای این خیمه حفظ کرد «عشق حسین» بود. این عشق از کودکی، از همان روزی که کنار پدرم نشستم و نام مبارک حسین را روی پرچم دیدم در وجود من نهادینه شده بود. ما ساکن کوچه سیمرغ محله عشرتآباد (شهید هاشمینژاد) مشهد بودیم که نزدیک ایستگاه راهآهن است. مدتها برای آقای شریف کار میکردم و از او میآموختم. البته این توصیه پدرم بود تا کار را از پیشکسوت این هنر فرا بگیرم. همانطور که گفتم از کودکی به گلدوزی و پرچمدوزی علاقه داشتم اما در سالهایی که گذشت عاشق هنرم شدم؛ هنری که مرا با اهل بیت(ع) و امام حسین(ع) پیوند داد. بازگشت به مشهد برای من مبارک بود؛ چون دوباره به کتیبه و پرچم پناه بردم. سال ۱۳۶۰ اولین پرچم سهگوش را برای یک هیأت مذهبی دوختم و الان بیش از ۴۰سال است که این هنر را رها نکردهام. اگرچه با بازگشتم به مشهد درآمدم خیلی کم شده بود اما حس خوبی که نسبت به هنر پرچم و کتیبهدوزی داشتم مرا پای ثابت این هنر نگهداشت.
اولین پرچمی را که دوختید بهیاد دارید؟
یادم هست اولین کاری که در کودکی در مشهد دوختم برای هیأت آقای شاه حسین از هیأتداران معروف مشهدی بود. علم هیأت شاه حسین یکی از بزرگترین علمهایی بود که برای شهادت امام رضا(ع)درمشهد حرکت داده میشد.من پرچم یکی از آن علمها را دوختم که اکنون در موزه حرم نگهداری میشود. آن زمان بیشتر مشتری پرچمها و کتیبهها مشهدی بودند اما در این سالها به لطف و کرم امام حسین(ع) هیأتها و مداحان بزرگی مثل حاج محمدرضا طاهری، حسین طاهری، سیدمجید بنیفاطمه و هیأتهای تبریزی، اصفهانی و شیرازی هم از پرچم و کتیبههای دستدوز من استفاده میکنند.در۴۰سالی که گذشته کاری جز کتیبه و پرچم انجام ندادهام. البته گلدوزی لباس برخی قهرمانان ورزشی را هم بهخاطر احترام به قهرمانان ملی انجام میدهم.
با وجود این علاقه نمیتوان از اهمیت کسب درآمد هم گذشت.
درست است اما معتقدم اگر صداقت در هرکاری داشته باشیم، موفقیتمان قطعی است. من هنر پرچمدوزی را عاشقانه دوست داشتم. همیشه سعی کردهام هر اثری که خلق میکنم بهترین باشد. هدفم هیچوقت پول گرفتن صرف نبوده. دلم میخواهد پرچم یا کتیبهای که میدوزم و تحویل میدهم بهترین باشد. معتقدم وقتی صداقت باشد کار آدم رونق میگیرد. اینکه سالهاست پرچم ۲۴متریای که در روز عاشورا دور ضریح امام حسین(ع) نصب میشود، هنر من است برایم بهترین اتفاق و رزق دنیاست.
در آثار شما هنر تلفیق رنگ و طرحهای گرافیکی بهخوبی مشهود است. از مشاور هنری بهره میبرید؟
من دوره نقاشی یا گرافیک ندیدهام. البته از محضر هنرمندان بزرگ کتیبه و پرچم مانند آقایان شریف، سوزنچی و جاهد بهره بردهام اما بیشتر کارهایی که میدوزم با سلیقه و خلاقیت ذهنی خودم است. من رنگها را میشناسم و گاهی وقتها برای تولید یک رنگ خاص، نخهای گلدوزی را با هم تلفیق میکنم تا به نقش دلخواهم برسم. در این هنر باید خلاقیت و علاقه وجود داشته باشد. البته افرادی که هیأتهای بزرگ را اداره میکنند مثل آقای طاهری خودشان به من ایده میدهند. آقای طاهری رنگها را خوب میشناسند و کنارم مینشینند و با من همفکری میکنند.
استفاده از هنر خطاطی در آثار شما چه جایگاهی دارد؟
در برخی کتیبهها از هنر خطاطی استفاده میشود. خط ثلث و نستعلیق کار میکنم که زحمت استاد قاجار از هنرمندان ممتاز خوشنویسی مشهد است. ایشان زحمت خوشنویسی کارها را میکشند و من گلدوزی آن را انجام میدهم. اشعاری که روی پرچم یا کتیبهها نوشته میشود گاهی انتخاب خود من است و گاهی کسانی که سفارش کار میدهند. مثلا برای هیأت عشاق عباس(ع) شخصی معروف به «آقاجون» شعر میسرود و همان اشعار را روی پرچمها میدوختم.
یکی از آثار شما تصویر مربوط به فاجعه بمبگذاری در حرم رضوی است. قصه آن را بگویید.
خرداد ۱۳۷۳ که مصادف با روز عاشورا بود همراه پسرم زائر امام رضا(ع) بودیم. از حرم که خارج شدیم، ساعتی بعد خبر آمد که در حرم بمب گذاشتهاند و چند نفر به شهادت رسیدهاند. همانجا تصمیم گرفتم واقعه انفجار حرم را گلدوزی کنم. اگرچه ناظر در صحنه نبودم اما با استفاده از تخیل خودم شروع به ایجاد طرح و گلدوزی کردم. طرحی که دوختم، اشک و خون و سقاخانه صحن انقلاب بود. آن تابلو را به موزه حرم تقدیم کردم.
هنرنمایی با تابلوی عصر عاشورا چگونه اتفاق افتاد؟
یکی از بهترین و ماندگارترین کارهایی که انجام دادهام گلدوزی تابلوی عصر عاشورای استاد فرشچیان است. ماجرای گلدوزی تابلوی عصر عاشورا از این قرار است که وقتی تابلو را دیدم خیلی به دلم نشست و تصمیم گرفتم این اثر هنرمندانه را به شکل دیگری ماندگار کنم. قبل از آن هم تابلوی ظهر عاشورای آقای تجویدی را دوخته بودم. آن زمان خیلی جوان بودم و وقتی پیشنهاد کار را قبول کردم آقای شریف با تعجب پرسید مگر میتوانی بدوزی؟ گفتم بله! شروع کردم به کار. شبانهروز در خانه و کارگاه روی آن کار کردم و الحمدلله به سرانجام رسید و سفارشدهنده خیلی راضی بود. همه این کارها را با همین چرخ ۱۵۰ساله ساخت شوروی دوختهام. من نمیتوانم جز کتیبه و پرچم مذهبی کار دیگری انجام دهم. چون این کارها خلاقیت میخواهد. من خستگی و هنر خرج کردن را برای این کارها دوست دارم. تابلوی ضامن آهوی استاد فرشچیان را برای یک شخص کویتی دوختم. این نکته را هم بگویم که هیچیک از کارهایم حتی اگر تکرار شود شبیه هم نمیشود. چون برای هر کدام برنامه و طرح خودش را دارم. هنرمند برای هر کاری باید خلاقیت داشته باشد.
گویا هنر پرچمدوزی آقای طیرانی جهانی شده، درست است؟
برخی کارهایی که دوختهام به سفارش هیئات مذهبی کشورهای کویت، انگلیس، کانادا، فرانسه و... بودهاند. این پرچمها برای عزاداری عاشوراست و خدا را شکر هنر من هم در کنار این عزاداریها نقشی ایفا میکند. سفارشی برای یونسکو بود که چند سال پیش دوختم. آرمی بود همراه با عکسی از قرآن و یک برج. خوشبختانه از کار رضایت داشتند. یکی از کارهایی که خیلی برایم ارزشمند است، تابلوی شهر عشق بود و دیگری طرحی از شهرهای مکه، مدینه، نجف، کربلا و سامرا.
به خون که میرسم اشکهایم جاری میشوند
طیرانی در پاسخ به این سوال که بهترین حال روحیای که هنگام کار با آن مواجه شدهاید چه بوده، میگوید: وقتی کتیبه یا پرچمی میدوزم به خون که میرسد، اشکهایم جاری میشود. خیلی وقتها پای طراحی و دوخت کارها با امام حسین(ع) درددل میکنم. در عمری که از من گذشته یک گوشه از ذهنم با هنر سینما گره خورده و دوستان خوبی از هنرمندان سینما دارم. به همین دلیل خیلی از دوستانم مرا عشق سینما مینامند اما هیچ چیزی نمیتواند جای هنر پرچمدوزی را برای من بگیرد. چون این هنر مرا با عاشورا و امام حسین(ع) پیوند میزند.
یکی از شعرا یکی از کارهای من را دیده بود و شعری را سروده بود با این مضمون: «ذوالجناح آمد کنار خیمهها/ از ظلیمه گفت با شور و نوا/ دختر سلطان و دین با اشک و آه».
هنر عاشورایی همیشه با دیگر هنرها متفاوت است. پرچم و کتیبههای عاشوراییای که خلق میشوند نیز از این قاعده مستثنی نیستند. در آثار عاشورایی باید گرافیک منحصربهفردی بهکار گرفته شود تا بتواند پیام ماجرا را برساند. تنوع در کار هنری که با مذهب و مخصوصا امام حسین(ع) گره خورده خیلی مهم است.