وقتی به فهرست چهرههای حاضر دراین مستند نگاه میکنیم، با نامهایی چون لیونل مسی،پپ گواردیولا، اولیور کان، پیرلویئیجی کولینا، روبرتو دیمتئو و... مواجه میشویم؛ نامهایی که هرکدام در دنیای فوتبال، یک دنیا خاطره را با خود زنده میکنند و جمع شدن این تعداد افراد مشهور و ویژند در یک مستند تلویزیونی برای اعتبار یافتن آن کافی است اما باید گفت این مستند، گزارشی درباره فوتبال نیست بلکه روایتی درباره فوتبال است. در اینجا هیجان و تب و تاب مسابقههای بزرگ و مهم فرع ماجراست. آنچه مهم است این که مخاطب دریابد فوتبال چقدر به ذات زندگی نزدیک است و میتواند گاهی بالاتر از تلاش برای بردن یک مسابقه و دست یافتن به جام و مدال، تلاشی برای چنگ زدن و حفظ خود زندگی باشد.
مسی یا میکل آنژ؟
در این مجموعه مستند، آنچه مورد توجه است،داستانهایی است که در پس هر رویداد ورزشی نهفته است. شور و شوقها و تلخیها و شکستها و دوباره تلاش کردن برای پیروزی است که فوتبال را جذاب میکند. با همین نگاه است که «این است فوتبال» سعی میکند قهرمانان ورزشی را نه با تعداد گلها و آمارشان در بازیهای مختلف بلکه با داستانی ویژه برای هرکدام به تصویر کشد.در این مستند، لیونل مسی تنها یک فوتبالیست اعجوبه و شاید بهترین ورزشکار زنده کره زمین در این رشته نیست. او میکلآنژی است که روی دیوار نقاشی نمیکشد و موتسارتی است که در ارکسترهای بزرگ سمفونیهایش را اجرا نمیکند بلکه شاهکارهای خود را روی بوم زمین فوتبال خلق میکند. همین زیبایی الهامبخش فوتبال است که در اینجا مورد توجه است و این مجموعه تلاشی برای آشکار کردن رمز و راز بزرگی بازیکنانی چون مسی است. برای همین مستند نه تنها با پپ گواردیولا مربی سابق مسی درباره او حرف میزند بلکه سراغ رئیسجمهور آرژانتین، یک تحلیلگر باشگاه بارسلونا معروف به «دروید»، یک آمارشناس مشهور و یک دانشمند علوم اعصاب جهان هم میرود؛ و البته به همین جا هم محدود نمیماند بلکه سعی میکند راز این محبوبیت را از زبان دوستداران نبوغ مسی هم بیان کند.
تلاش برای گریختن از رنج
این مستند، فوتبال را در زمینهای بزرگ و شیک استادیومهای معروف اروپا نمیبیند بلکه سراغ خیابانهای شلوغ دهلی یا زمینهای خاکی کشور جنگزده رواندا هم میرود. فوتبال فقط در مسابقات بزرگ لیگ قهرمانان اروپا که حامیان مالی قدرتمند دارد و چشم تلویزیونهای سراسر جهان به آنجاست خلاصه نمیشود بلکه آن را باید در همه جای جهان دید و از قدرت آن در متحد کردن مردم، الهام بخشیدن به نسلها و زنده کردن روح زندگی در آنها هم گفت.
هنر اصلی سازندگان این مستند همین است که چشم دوربینشان را بهسمتی چرخاندهاند که معمولا دیگران آن را نمیبینند. همه میدانیم لیورپول یکی از مهمترین باشگاههای جهان است اما وقتی به این فکر کنید که در یکی از جنگزدهترین کشورهای جهان و در میان آتش و خون ناشی از نسلکشیهای قومیتهای رقیب، گروهی وجود دارد که خود را «قرمزهای رواندا»مینامد. آنجاست که طرفداری و دوست داشتن فوتبال معنایی ورای هواداریهای معمول پیدا میکند بلکه تلاشی است برای یافتن بهانهای در جهت چنگ زدن به زندگی و امید داشتن به ادامه دادن و شاید هم فراموش کردن آنچه جنگ و خون بر سر آدمی میآورد. برای همین است که گاهی در این مستند، چهرههای بزرگ و ستارههایی مانند محمد صلاح از متن به حاشیه میروند و کسی قهرمان روایت میشود که در جنگلهای رواندا مسابقه لیورپول را از طریق رادیوی قدیمی و مستعمل خود دنبال میکند و بعد از پیروزی تیم محبوبش، برای پایکوبی به خیابانهای شهری میرود که هنوز از بهت نسلکشیهای بزرگ قرن بیستم خارج نشده. این یعنی اتفاق اصلی در استادیومهای بزرگ و مجلل نمیافتد. در جایی دیگر میافتد که برای مستندسازی تیزبین مهم است؛ اتفاقی که در محلات فقیرنشین هند هم هر روز روی میدهد و باعث میشود جوانان و نوجوانان لحظاتی چهره کریه فقر را که بر زندگیشان سایه انداخته، فراموش کرده و به زندگی فکر کنند. علاوه بر این فوتبال در چنین جوامعی باعث ایجاد انسجام نیمبند اجتماعی هم میشود. شاید مهمترین سوغاتی که استعمارگران اروپایی برای سرزمینهای تحت اشغالشان به ارمغان آوردند فوتبال بود؛ چرا که که باعث شد میان قربانیان و متهمان به کشتار جمعی، نزدیکی ایجاد شود و مرهمی هرچند کمجان بر زخمهای «رواندا» زده شود.
داستان قهرمانیهای تاریخی
شاید برای شما هم سوال باشد وقتی در یک لیگ، قهرمانی معمولا بین چند تیم خاص میچرخد چرا دیگر تیمهایی که شانسشان برای قهرمانی در حد صفر است، هزینههای سنگین حضور در دوره مسابقههای سنگین را بر خود هموار میکنند. «این است فوتبال» میخواهد به این سوال پاسخ دهد و رازش را در امید به زندگی و تلاش برای رسیدن به آرزویی دیریاب ولی دوستداشتنی میجوید. یک قهرمانی مانند قهرمانی فرانکفورت پس از ۳۰سال کافی است این ایده را که تیمهای درجه اول همیشه قهرمانند باطل کند. این مستند حتی از این هم فراتر میرود و به یادمان میآورد که حتی غولی مانند بایرنمونیخ روزگاری یک تیم دسته چندم در لیگهای آماتور بوده. همه دوستداران فوتبال به یاد دارند که ایسلند، کشوری کوچک و بدون سابقه چندانی در فوتبال جهانی چندسال قبل تا مرحله نیمهنهایی جام ملتهای اروپا پیش رفت و بعد به کوچکترین کشوری تبدیل شد که تاکنون به جام جهانی راه یافته. این قهرمانیهای استثنایی، شگفتیساز و تاریخی داستانهایی در خود نهفته دارند که در این مستند به آنها نیز پرداخته شده است.