به گزارش جام جم- کوه های گیسکان و لرده در امتداد رشته کوه زاگرس که چون بهشتی هر ساله گردشگران و کوهنوردان فراوانی را سمت خود جذب میکرد و همچون شیر زنان لرده که روزگاری هم پای رئیسعلی دلواری در مقابل ظلم و استعمارگران محکم و استوار ایستادند ، با صلابت ایستاده است و ماوا و پناهگاه گونه های مختلف پرندگان منطقه دشتستان بود اکنون خاکستر جای آشیانه ها را گرفته است، آتش آمد،نه از سر خشم، که از بی احساسی؛و گیسکان را از خاطره سبز بودن تهی کرد. درختان کوه گیسکان ایستاده سوختند بی آنکه فریادشان شنیده شود.
شعله هایی که هر لحظه گسترده تر می شوند و نه تنها پوشش گیاهی و زیست بوم منطقه را نابود کرده اند بلکه جان و توان نیروهای مردمی حاضر در منطقه را نیز به خطر انداخته اند.
اکنون بعد از چندین روز آتش بی مهابا می تازد و همه چیز را می بلعد و پیش می رود و دیگر از آن طبیعت سبز و بکر خبری نیست و به جهنمی بدل شده است که دل هر انسان دغدغه مندی را به درد می آورد.
گفتم درد؛دردهای استان بوشهر زیاد است اینکه با این همه ذخائر نفت و گاز و به اصطلاح (پایتخت انرژی کشور) و یا وجود کارخانه سیمان دشتستان در دامنه این رشته کوه هنوز یک بالگرد آبپاش برای زمان بحران نداشته باشد و از استان های همجوار عاریه بگیرد درد است ، اینکه با چند روز تعلل، عملیات آبپاشی به دلیل نبود بالگرد انجام شود درد است؛
در زمان بحران هست که عیار مسئولین و صحبت های آنها مشخص می شود. چرا با وجود درآمدهای هنگفت،استان بوشهر از امکانات کافی برای مقابله با بحران های طبیعی برخوردار نیست؟
آیا مدیریت بحران فقط به تشکیل جلسه و صدور بیانیه محدود می شود؟
تداوم این وضعیت، نهتنها موجب نابودی منابع طبیعی و تهدید جان انسانهاست، بلکه باعث ناامیدی و بیاعتمادی مردم نسبت به مسئولان شده است. اکنون زمان آن است که مدیران مربوطه با اقدامی فوری و مؤثر، نشان دهند که صدای مردم را میشنوند و در کنارشان ایستادهاند.