ایده کاهش سنوات تحصیلی در نظام آموزش عالی ایران
موضوعی مسبوق به سابقه است. از اوایل دهه ۸۰ تاکنون، طولانی بودن دوران تحصیل دانشجویان بهویژه در مقطع کارشناسی (لیسانس) همواره یکی از دغدغههای اصلی سیاستگذاران آموزشی کشور بوده است. طی این سالها، تلاشهای مختلفی برای کوتاهسازی مدت تحصیل در دانشگاهها صورت گرفته اما اغلب آنها بهدلیل نبود زیرساخت، تغییر مدیریتها یا مقاومت در برابر اصلاحات ساختاری، ناتمام رها شده و عملا به نتیجه نرسیده است.درهردورهای،مدیران جدید بانگاهی تازه پرونده کاهش سنوات را باز میکنند، برنامهریزیهایی انجام میشود اما پس از مدت کوتاهی این موضوع دوباره به حاشیه میرود. حالا اما به نظر میرسد یک متغیر جدید و قدرتمند یعنی هوشمصنوعی توانسته توجهها را دوباره به این موضوع جلب و انگیزهای برای تحول واقعی ایجاد کند. در همین راستا حسین سیماییصراف، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری اخیرا از عزم وزارتخانهاش برای دنبالکردن جدیتر کاهش طول دوره تحصیل در مقطع کارشناسی خبر داده است. او بر این باور است که نظام سنتی چهار ساله کارشناسی که بر پایه مدلهای قدیمی مانند مدل فرانسوی طراحی شده دیگر پاسخگوی نیازهای امروز نیست و با وجود فناوریهایی مانند هوش مصنوعی، بسیاری از فرآیندهای یادگیری تسهیل وتسریع شده است.به گفته او، صرف افزایش واحدهای نظری دیگر نمیتواند پاسخگوی نیازهای روز دانشجویان و بازار کار باشد، بنابراین باید تمرکز برنامههای درسی به سمت مهارتآموزی و آموزشهای کاربردی سوق داده شود. در این شرایط تبدیل دوره کارشناسی به یک دوره سه ساله نه فقط ممکن بلکه ضروری است. اما موضع اخیر وزیر علوم که با تکیه بر ظرفیتهای هوش مصنوعی و نیازهای بازار کار مطرح شده، اگرچه نویدبخش تحولی بزرگ در نظام آموزش عالی محسوب میشود اما آیا زیرساختهای لازم برای این تغییر فراهم است؟
یک تصمیم درست اما نیازمند تأمل
طرح کاهش سنوات تحصیلی در مقطع کارشناسی، با هدف کوتاهسازی دوره آموزش و تطبیق با استانداردهای جهانی و کاهش تعداد واحدهای درسی از ۱۴۰ به حدود ۱۰۰ واحد، اگرچه از منظر کارآمدی و پاسخ به نیازهای روز بازار کار جذاب به نظر میرسد اما همزمان پرسشهای مهمی درباره کیفیت آموزش، پشتوانه علمی تصمیم و روند اجرایی آن به همراه دارد. در بسیاری از کشورهای پیشرو، دوره کارشناسی با حدود ۱۲۰ واحد تعریف میشود و یادگیری بهعنوان یک فرآیند مادامالعمر، دیگرمحدود به سالهای دانشگاه نیست. بااینحال کاهش ناگهانی۴۰واحد درسی،آن هم درزمانی کوتاه، نیازمند دقت، برنامهریزی و پرهیز از شتابزدگی است؛ چرا که هرگونه تغییر بنیادی در ساختار آموزش عالی، بدون بررسی همهجانبه، ممکن است نه تنها موجب تحول نشود، بلکه چالشهای تازهای نیز ایجاد کند. در همین راستا دکتر سیدحسن قدسیپور، استاد دانشگاه و رئیس سابق دانشگاه صنعتی امیرکبیر در گفتوگو با جامجم بیان میکند: کوتاه کردن دوره تحصیل تصمیم درستی است اما اینکه یکباره بخواهیم در سه سال، ۴۰واحد را حذف کنیم، جای تأمل و بررسی دارد.
فاصله آموزش با واقعیت بازار کار
اما به غیر از طولانی بودن مدت تحصیل دانشجویان، یکی از انتقادهای جدی دیگر که به ساختار آموزشی دانشگاههای کشور وارد است، ناهماهنگی میان محتوای درسی و نیازهای بازار کار است. بسیاری از دانشآموختگان پس از پایان تحصیلات، در مواجهه با محیط واقعی کار دچار سردرگمی و ناتوانی میشوند. به گفته دکتر قدسیپور، ریشه این ناتوانی الزاما در محتوای تئوریک دانشگاه نیست، بلکه در فقدان تجربه عملی و مواجهه با فضای واقعی کار نهفته است. او تأکید میکند: فرد باید وارد بازار کار شود، با آن تماس مستقیم پیدا کند، تجربه کند و یاد بگیرد. مشکل امروز جوانان ما بیشتر درک واقعیت بازار کار، تعاملات انسانی و رفتار حرفهای در محیط شغلی است؛ مسائلی که صرفا از طریق درس و دانشگاه منتقل نمیشود. از دیدگاه این استاد دانشگاه، در حالحاضر، ساختار تحصیل در ایران هم طولانی است و هم بهروز نیست.
او معتقد است که برنامه درسی دانشگاهها نیازمند بازنگری اساسی و بهروزرسانی با مشارکت افراد آشنا به شرایط روز بازار کار است. بنابراین باید از فارغالتحصیلان تازهکاری که وارد صنعت شدهاند، بازخورد بگیریم. تغییرات آموزشی باید با نظر این گروه صورت گیرد، ابتدا بهصورت آزمایشی پیادهسازی و سپس براساس ارزیابیها اصلاح شود.
پیشنیازهای یک اجرای موفق
اگرچه کاهش مدت زمان تحصیل در دانشگاهها میتواند به صرفهجویی در زمان و منابع منجر شود اما به نظر رئیس سابق دانشگاه امیرکبیر، تحقق این هدف بدون رعایت برخی پیششرطها ممکن نیست. او پیشنهاد میدهد که برای هر رشته تحصیلی، کارگروههای تخصصی متشکل از اساتید، متخصصان و فعالان بازار کار تشکیل شود واین گروههابه بازنگری دروس بپردازند. مثلا برخی دروس باید با هم ادغام شوند؛ چراکه متعلق به ۳۰ سال پیش است ودیگر کاربردی ندارند؛ بنابراین لازم است با دقت و تخصص این موارد بررسی شود و هیچگونه شتابزدگی در اجرای تغییرات صورت نگیرد. قدسیپور تأکید میکند که نظرات این کارگروهها باید به رسمیت شناخته شود و جمعبندی نهایی براساس پیشنهادهای علمی و کارشناسی انجام گیرد.
چابکسازی؛ ضرورتی برای آینده
دردنیای امروز که تحولات فناوری، فضای مجازی و ورود هوشمصنوعی به زندگی روزمره، مرزهای سنتی آموزش را درنوردیده، ضروری است که آموزش عالی کشور نیز ساختاری منعطف، روزآمد و پاسخگو به نیازهای جامعه داشته باشد. چنانکه دکتر قدسیپور میگوید، رشتههای دانشگاهی هر روز تخصصیتر میشوند و بازارکار دائم در حال تغییر است. در این شرایط، چابکسازی آموزش نه فقط مفید، بلکه ضروری است. کاهش تعداد واحدهای درسی دوره کارشناسی، اگرچه میتواند قدمی در جهت بهبود نظام آموزش عالی باشد اما بدون درنظر گرفتن واقعیتهای بازار کار، بدون بازنگری دقیق در محتوای دروس و بدون مشارکت فعالان حرفهای، ممکن است به سطحیسازی آموزش بینجامد. آنچه امروز بیش ازهرچیز نیاز داریم، نه فقط کاهش کمی، بلکه تحول کیفی در آموزش است؛ تحولی که تنها با گفتوگو،همفکری و برنامهریزی دقیق حاصل خواهد شد.