یکی از اقدامات اینها ایجاد قحطی در غزه است. بعد از ایجاد قحطی و گرسنگی، به لحاظ پزشکی، سیستمهای بدن افراد ضعیف میشود و اول کسانی که آسیب میبینند کودکان و به تدریج بزرگسالان هستند. به علاوه، بیماریهای همهگیر هم در پی قحطی همیشه به وجود میآید.ممکن است برخی دراین باره که آمریکا در این موضوع دخالت مستقیم دارد، تشکیک کنند اما وقتی رئیسجمهور آمریکا رسما میخواهد مردم غزه را بیرون کرده و آنجا را تبدیل به شهری ساحلی، تفریحی کند، کاملا مشخص است که این طرح واحدی است که رژیم صهیونیستی به عنوان قسمتی از دولت آمریکا در حال اجرای آن است. تنها مشابه این حادثه در ایران زمان جنگ جهانی اول اتفاق افتاد؛ زمانی که انگلیسیها چنین کردند و با ایجاد قحطی مسبب کشته شدن حداقل شش میلیون ایرانی شدند. در کتاب «قحطی بزرگ» نوشته آقای محمدقلی مجد، اسناد این جنایت تاریخی آمده است و قطعا درباره جنایت امروز در غزه هم در آینده کتابها و اسناد منتشر خواهد شد.همچنین عدهای ممکن است این طور تحلیل کنند که آمریکا در این پروژه نیست چون به غزه مواد غذایی میرساند، که این یک فریب بزرگ است. در واقع این بخشی از دکترین آمریکاییها برای فریب افکار عمومی است. توزیع مواد غذایی در چهار مرکز آمریکایی در غزه هم ناشی از همین دکترین فریب است. در عین حال، خود این کار با هماهنگی اسرائیل انجام میشود؛ یعنی مردم را در این چهار منطقه که آمریکاییها غذا توزیع میکنند جمع کرده و اسرائیلیها در آنجا به آنها تیراندازی میکنند. سازمان ملل هم در این زمینه بیانیه میدهد اما از آمریکا نام نمیبرد و فقط میگوید «مردم جمع شدهاند تا غذا بگیرند»، اما همانجا به آنها شلیک میشود. تا الان هم حدود ۸۰۰ نفر به این شکل کشته شدهاند. پس این پروژه کاملا یک فریب است، در کنار جنایت بزرگی که در حال وقوع است.اما اروپاییها به ویژه انگلیس، فرانسه و آلمان که نقش دوم را در این جنایت نرم دارند، در حال ایفای چه نقشهای هستند. این سه کشور از ابتدای جنگ غزه تقریبا از روز اول حمایت خود را از صهیونیستها اعلام کردهاند و هنوز هم با ارسال سلاح، کمکهای مالی و حتی حمایت دیپلماتیک، این حمایت را ادامه میدهند. مقامات این کشور حتی افراد معترض به حمایت از رژیم صهیون را در کشور خودشان دستگیر میکنند. برای مثال، انگلیسیها همین چند روز پیش اعلام کردند که گروه «اقدام برای فلسطین» را به عنوان گروهی تروریستی معرفی و اعضای آن را دستگیر میکنند؛ مجازات این افراد میتواند تا ۱۴ سال زندان باشد. در این اثنا، آنها برای پیشبرد دکترین فریب، راهکار دیگری را پیش میبرند. یعنی بعد از شوی آمریکاییها در توزیع قطره چکانی مواد غذایی در غزه، این سه کشور اروپایی نمایش کاملا بیارزش به رسمیت شناختن دیرهنگام دولت فلسطین را راه انداختهاند. اولین نکته این است که این کار باید سالها پیش انجام میشد؛ یعنی زمانی که قرارداد اسلو در سال ۱۹۹۳ بسته شد، حدود ۳۰ سال پیش. طبق آن قرارداد، دولتهای آمریکا و اروپا، باید دولت فلسطین را به رسمیت بشناسند. در واقع بخشی از دکترین فریب غربیها همین است که وعدههایی میدهند و تعهداتی از غیرغربیها میگیرند و ضمن عملی نکردن وعدههای خود، مرتب از طرف مقابل به بهانه عدم پایبندی به آن قرارداد باجخواهی میکنند. این بیارزشترین اقدام است؛ چرا که نه به درد فلسطین میخورد و نه به حل بحران کمک میکند. به رسمیت شناختن فلسطین به این شکل، زمانی به درد میخورد که بحران هنوز قابل حل باشد، نه زمانی که مردم غزه در حال فرارند و مشکل از اساس حل نشده است. به این ترتیب فعلا هدف اولیه این اقدام فعلی اروپا مخصوصا فرانسه این است که میخواهند خود را از این جنایت بزرگ که در تاریخ بشر بیسابقه است مبری جلوه دهند. اما هدف ثانوی این پروژه سفیدشویی، حمایت اروپا از برخی کشورهای سازشکار عربی در برابر مدل مقاومت است. شرط فرانسه مبنی بر اینکه دولتهای عربی که تا الان با اسرائیل رابطه برقرار کردند، ابتدا باید اقدامات حماس را محکوم کنند و حماس باید خلع سلاح و خلع ید شود و کنترل فلسطین به دست جریان سازشکار بیفتد، نشان میدهد این اقدام با هدف توجیه مدل سازش و فراری دادن خود و کشورهای عربی منفعل در این بحران از زیر بار انتقادات مردمی است. اگر اروپا به معنای واقعی کلمه به دنبال جلوگیری از کشتار مردم غزه بود، کارهای متعددی میتوانست انجام دهد که در راس آنها تحریم تسلیحاتی این رژیم بود. بماند که اروپاییها مزورانه فعلا همین بحث به رسمیت شناختن را به سپتامبر موکول کردهاند و احتمالا امیدوارند تا آن موقع کار مردم غزه به واسطه شدت بحران یکسره شود و اصلا غزهای نباشد که دیگر لازم به چنین اقداماتی شود. مخلص کلام اینکه آنچه الان در غزه اتفاق میافتد، در قالب تلفیق سه دکترینی که آمریکا و اروپا پیش میبرند، قابل درک است: دکترین فریب، دکترین جنایت و دکترین سلطه.دکترین جنایت به معنای استفاده از کشتار خشونتآمیز و کشتار نرم است؛ مثلا قبلا در مورد سرخپوستان آمریکا که در آنجا با روشهای دیگری این جنایتها اعمال شد و اکنون این روشها در غزه را با بمب و گرسنگی اجرا میکنند. دکترین فریب همیشه همراه با جنایت بوده تا عاملان اصلی مدعی شوند در جنایت دخیل نیستند و دیگری مسئول است و در مجموع این دو دکترین در خدمت دکترین سلطه است؛ به این معنا که دول غربی با استفاده از دکترینهای خشونت و فریب، تسلط خود را بر مناطق مختلف جهان حفظ میکنند.