ما همه به هم ‌مربوطیم!

ما همه به هم ‌مربوطیم!

سریال آلا در روزهای گذشته به ایستگاه پایانی رسید تا پرونده یک سریال منسجم، فرهنگ‌ساز و بدیع، بسته شود. صفاتی که در جمله قبل استفاده کردم نه مبالغه بود و نه اضافه‌‌گویی.
کد خبر: ۱۵۱۳۱۵۹
نویسنده سپیده اشرفی - گروه رسانه
 
در شرایطی که برخی تهیه‌کنندگان و کارگردان‌های سینما و تلویزیون برای برخورد نکردن با موانع و کنار نزدن برخی تابوها، حاضر به تکرار می‌شوند، آلا ثابت کرد که می‌شود حرف تازه را به شیوه‌ای بیان کرد که مناسب مخاطب تلویزیون باشد: نه گزنده و نه تند. ماجرای اصلی آلا مربوط به یک پژوهشگاه بود که پیرامون مشکلات ناباروری تحقیق و پژوهش می‌کرد اما ذیل این سریال به ظاهر ساده، مواردی مطرح شد که شاید صحبت از آن برای برخی خانواده‌ها سخت باشد: از یائسگی زودرس دختران جوان تا فریزشدن جنین و اهدای خون بند ناف و حتی فرزندخواندگی دختران جوان.
 به اسم و زبان ساده است که از این موارد صحبت کنیم اما در عمل، چیز دیگری است. تصور کنید که با گستردگی تلویزیون، بشود از مواردی شبیه به این در یک رسانه فراگیر صحبت کرد که حتی روستاهای مرزی هم می‌توانند آن را ببینند. باز هم تصور کنید که دختر جوانی با مشکلات این‌چنینی دست و پنجه نرم می‌کند و حالا پخش یک سریال به فرهنگ‌سازی کمک کرده و می‌تواند یاد بگیرد که چطور درباره مشکل خود با خانواده‌اش صحبت کند. آلا چنین کاری کرد و فراتر از یک ترویج ساده برای فرزندآوری حرکت کرد و  اما نکته دوم، گره خوردن بیشتر قهرمان‌های سریال به یکدیگر بود. شاید به‌ظاهر زیادی دراماتیک به‌نظر برسد که مشکل اشتغال پدر بیکار که دست بر قضا سلول بنیادین فرزندش می‌تواند دختری را از مرگ حتمی ناشی از سرطان نجات دهد، به دست یکی از اعضای پژوهشگاه فوق حل شود اما واقعیت این است که ما در عمل و در زندگی واقعی هم به هم مربوطیم. در آلا دیدیم که مرد جوانی قبل از فوت همسرش اقدام به فریز کردن جنین کرده تا اگر همسر مبتلا به سرطانش توانست از پس بیماری برآید، آن را به دنیا آورد و حالا همین مرد، بعد از فوت همسرش، دوباره ازدواج کرده و این بار زن ماجرا با یائسگی زودرس روبه‌روست و می‌شود حدس زد که آن جنین چطور می‌تواند این زندگی را نجات دهد. در جای دیگری، اشتغال همان مردی که از آن صحبت کردیم، با باز کردن گره زندگی یک خانواده دیگر باز می‌شود اما به دست یکی دیگر. حلقه‌های آلا این‌طور به‌هم وصل شده بود تا نشان دهد، جامعه یعنی ارتباط و همین زنجیره‌ای که حلقه به حلقه‌اش را ما ساخته‌ایم و به نوعی به هم مربوطیم.  در کنار همه مواردی که در مورد این سریال ذکر شد و می‌توان به‌عنوان نقطه برجسته آن مطرح کرد، بحث فرزندان سندرم‌ داون و ازدواج آنها، نکته‌ سومی است که می‌تواند در مورد آلا گفت. این سریال توانست جدای از فیلم‌هایی که شاید جسته‌و‌گریخته به این موضوع پرداخته بودند، حالا رنگ و رخ واقعی فرزندان سندرم‌ داون را در یک سریال نشان دهد. دو کاراکتر مبتلا به سندرم‌ داون که عاشق هم شد، ابتدا با مخالفت خانواده روبه‌رو بودند و به مرور توانستند آنها را مجاب کنند. نکته جالب این‌که وقتی بعد از ازدواج آنها، خواهر پسر قصد ازدواج داشت، این برادر مبتلا به سندرم داون جمله جالبی به داماد بیان کرد. او گفت: «اگر کاری کنی که لبخند بر لبش نباشد، حسابت با من است.» فرزندان متفاوت سندر‌م‌ داون در آلا واقعی و لطیف به تصویر کشیده شدند و حتی در تیتراژ هم از آنها با عنوان «فرشته‌های زمینی» یاد شده بود.  این سه نکته، شاید به‌ظاهر ساده باشد اما باید به احترام فکر و نگاه عوامل آلا کلاه از سر برداشت و به آنها تبریک گفت که توانسته‌اند چند مورد را به شکل موفق در یک سریال ساده تلویزیونی به تصویر بکشند. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰