زن جوان وقتی در مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، گفت: از روز اولی که با مهیار آشنا شدم، او ورزشکار حرفهای بود. مرتب باشگاه میرفت و به تناسب اندامش اهمیت میداد. من هم عاشق این روحیه او شدم. چون خودم هم ورزشکار هستم. ولی از وقتی ازدواج کردیم کمکم متوجه شدم مهیار به ورزش اهمیت نمیدهد و این موضوع بهشدت روی رابطهام تأثیر گذاشته است. او دیگر به باشگاه نمیرود و حتی زمانی که من به ورزش میروم، نمیخواهد همراهیام کند. این تغییر رفتارش برای من غیرقابل تحمل شده و احساس میکنم که دیگر به خود و زندگی مشترکمان اهمیت نمیدهد و این باعث میشود که من هم از او فاصله بگیرم. همیشه تصور میکردم که ورزش بخشی از زندگی ما خواهد بود اما حالا حس میکنم مهیار به سمت زندگی بیتحرک رفته است. من با او صحبت و سعی کردم تشویقش کنم اما هیچ تغییری در او مشاهده نکردم. به همین دلیل، تصمیم به جدایی گرفتم. من نمیتوانم در رابطهای بمانم که دیگر هیچ انگیزهای برای پیشرفت و رشد وجود ندارد. به مهیار پیشنهاد دادم که با هم به کلاسهای ورزشی برویم یا حتی یک برنامه ورزشی در خانه تنظیم کنیم اما او هیچ علاقهای نشان نداد. او میگوید که مشغلههای کاری و زندگی روزمره باعث شده که نتواند به ورزش بپردازد اما من احساس میکنم که این فقط بهانه است. برای همین من هم دیگر نمیتوانم تحمل کنم. شوهرم بعد از ازدواجمان خیلی تغییر کرد و من این تغییرات را دوست ندارم.
در ادامه مرد جوان نیز در دادگاه خانواده شروع به صحبت کرد و گفت: برایم سخت است که در اینجا بایستم و درباره مشکلاتمان صحبت کنم. من همیشه به ورزش علاقه داشتم و زمانی که با سارا آشنا شدم، واقعا ورزشکار بودم اما بعد از ازدواج، شرایط زندگی تغییر کرد. من بهعنوان یک فرد شاغل، با فشارهای کاری و مسئولیتهای جدیدی مواجه شدم که باعث شد زمان و انرژی کمتری برای ورزش داشته باشم. سارا میگوید که من دیگر به ورزش اهمیت نمیدهم اما اینطور نیست؛ هنوز هم به سلامتی و تناسب اندام اهمیت میدهم اما نمیتوانم بهراحتی به باشگاه بروم یا به برنامههای ورزشی بپردازم. سارا همیشه عاشق ورزش بوده و من هم دوست دارم او خوشحال باشد. سعی کردم با او صحبت کنم و بگویم که درگیر کار و زندگی روزمره هستم و این باعث شده که نتوانم به ورزش بپردازم اما به نظر میرسد سارا این تغییرات را نمیبیند و فقط به این فکر میکند که من دیگر آن مرد ورزشکار گذشته نیستم. دیگرازاین بهانهجوییهایش خسته شدم و نمیخواهم در کنار او زندگی کنم.
در پایان نیز قاضی با توجه به شرایط، جلسه را به پایان رساند و از هر دو طرف خواست تا در آینده نزدیک دوباره به دادگاه مراجعه کنند تا تصمیم نهایی اتخاذ شود.
اهمیت مشاوره و حل مسأله در زندگی زناشویی
سارا شقاقی، روانشناس دراین خصوص میگوید:پس از ازدواج، بسیاری از زوجها با تغییرات در روال زندگی و مسئولیتهای جدید روبهرو میشوند. این تغییرات میتواند شامل فشارهای کاری، مسئولیتهای خانوادگی و کاهش زمان آزاد باشد. در این مورد، مرد به دلیل مشغلههای کاری و زندگی روزمره نتوانسته به فعالیتهای ورزشی خود ادامه دهد. این تغییرات میتواند به احساس بیتوجهی و فاصله عاطفی بین زوج منجر شود. یکی از مشکلات اصلی بین برخی زوجها، عدم ارتباط مؤثر است. این عدم ارتباط باعث عدم درک نیز میشود. عدم درک متقابل میتواند به افزایش تنشها و در نهایت جدایی بینجامد. در این شرایط، مراجعه به مشاوره میتواند به زن وشوهر کمک کند تا به درک بهتری از یکدیگر برسند و راهکارهایی برای حل مشکلاتشان پیدا کنند. مشاوره میتواند به آنها کمک کند تا به جای تمرکز بر مشکلات، روی نقاط قوت و علایق مشترک خود تمرکز کنند و به یک توافق برسند. این مورد نشاندهنده چالشهای رایج در روابط زناشویی است که میتواند ناشی از تغییرات در سبک زندگی و عدم ارتباط مؤثر باشد. برای حفظ یک رابطه سالم، زن و شوهر باید به یکدیگر فرصت دهند تا احساسات و نیازهای خود را بیان کنند و بهدنبال راهکارهایی برای تقویت پیوندهای عاطفی خود باشند. ورزش میتواند بهعنوان یک ابزار مؤثر در این راستا عمل کند اما نیاز به همکاری و تلاش مشترک دارد.