خانواده زن و شوهر مقتول یکی از دشوارترین لحظات زندگی خود را میگذرانند به خصوص اینکه حالا یک دختر و پسر خردسال از مقتولان به یادگار مانده و هیچکدام با روح کوچک و پاکشان خبر ندارند چه جنایت هولناکی پدر و مادر جوانشان را از آنها گرفته است. یکی از بستگان خانواده مقتولان به جامجم میگوید: « مقتول زن با متهم به قتل همولایتی بود و با هم رفت و آمد داشتند. آنها چندماهی با هم نامزد شدند، اما زن جوان گویا از او خوشش نیامد و برای همین نامزدی را به هم زد و رابطه این دو هرگز به مرحله ازدواج نرسید. پس از جدایی و یکی دو ماه بعد زن جوان با پیام ازدواج کرد و زمانی که هر دو به قتل رسیدند، ۹ سال از ازدواجشان میگذشت و صاحب یک دختر و پسر شده بودند. در این ۹ سال متهم به قتل دائم این زن و شوهر را آزار میداد. متهم به قتل به راحتی پیامکهای تهدیدآمیز برای پیام میفرستاد و میگفت تو را میکشم یا به زن جوان میگفت از شوهرش جدا شود. هربار که متهم به قتل این رفتارهای شنیع را انجام میداد پیام نیز شکایت میکرد. شکایت او ثبت شده و قاضی نیز حکم جلب را صادر میکرد. متهم به قتل دستگیر و بنا به حکم قاضی به زندان میرفت و سپس با قید وثیقه آزاد میشد و دوباره مزاحمتهایش را تکرار میکرد. پدر و مادر پیام شرایطی داشتند که او نمیتوانست به عنوان واسطه روی آنها حساب کند.»
او ادامه میدهد: «یکبار پیام و متهم به قتل در اورژانس بیمارستان دهگلان با هم رودررو شدند و همانجا پیام را تهدید کرد و گفت زنت را طلاق بده که همین مسأله باعث درگیری، شد و پیام هم گفت هرغلطی میخواهی بکن. با دامنهدار شدن درگیری مردم میانجیگری کردند و درگیری خاتمه یافت. یک هفته پس از این درگیری ساعت ۱۸ و ۳۰ دقیقه بعداز ظهر متهم به قتل با یک اسلحه کلت کمری ابتدا به خانه زن جوان رفت. پسرکوچک مقتول به گمان اینکه پدرش است، در را باز کرد. متهم به قتل که سروصورتش را پوشانده بود سه گلوله به سمت زن جوان شلیک کرد. وقتی همسایهها با شنیدن صدای گلوله به کوچه آمدند و متوجه موضوع شدند، با اورژانس تماس گرفتند. زن جوان در میانه راه به دلیل شدت خونریزی جانش را از دست داد. متهم به قتل سپس به پارچهفروشی پیام در خیابان استقلال دهگلان رفت. وقتی میخواست وارد مغازه شود، متوجه دو مشتری شد و خود را مخفی کرد. کمی صبر کرد و به محض خروج زن و مرد مشتری ، وارد مغازه شد تا شلیک کند. در آن لحظه دختر پیام که روی صندلی مغازه نشسته و مشغول بازی با گوشی بود. او وقتی متوجه حضور قاتل شد به پدرش گفت بابایی همان مردی که با او درگیر شده بودی میخواهد وارد مغازه شود، چون او چندبار شاهد درگیری پدرش با متهم به قتل بود. پشت پیام به در مغازه بود و به محض اینکه برگشت، مرد خشن اسلحه را به سمت پیام گرفت، اما گلوله گیر کرد و شلیک نشد. در همین هنگام او متوجه چاقویی روی میز پارچه فروشی، شد. چاقو را برداشت و ابتدا به سمت چپ سینه پیام ضربهای زد که همین ضربه کاری باعث پاره شدن ریه و قلب پیام شد. پیام هم از ترس اینکه مبادا به دخترش آسیبی برسد، بلند فریاد زداما متهم به قتل در همین لحظه دو ضربه چاقوی دیگر هم زد. ضربه اول کاری بود؛ چنان که در گزارش بیمارستان نوشته شده بود در اثر این ضربه چاقو، قلب و ریه پاره شده و دو لیتر خون در قسمت ریه جمع شده بود.»
دخترکوچک پیام که شاهد این درگیری خونبار بود به سرعت از مغازه بیرون آمد تا از عمویش که آن طرف خیابان مغازه داشت کمک بخواهد. عمو که متوجه وخامت اوضاع شده بود به سرعت خود را به محل جنایت رساند و با متهم به قتل درگیر شد و با استفاده از یک پارچه ضربهای به او زده و زمینگیرش کرد. در همین هنگام مردم و اهالی محل هم که متوجه موضوع شده بودند به کمک او آمدند. پیام نیز به علت شدت خونریزی چند دقیقه بعد جانش را از دست داد.
برادر پیام و مردم متهم به قتل را دستگیرکردند و به پلیس تحویل دادند. پس از دستگیری قاتل، دختر هفت ساله پیام با دستان کوچکش سر بیجان پدر را در آغوش گرفته و لباسش خونآلود شده بود. او همانطور که سر پدر را در آغوش داشت، آرامآرام اشک میریخت. او با همان سن کم شاهد یکی از فجیعترین حوادث زندگیاش بود. خوشبختانه متهم به بچهها هیچ آسیبی نزد و پیام حتی در زمانی که ضربات چاقو به پیکرش وارد میشد، مدام نگران دخترش بود و میگفت دخترم مراقب باش. بچهها هنوز نمیدانند چه بر سرشان آمده است. دختر فکر میکند پدرش همچنان زخمی است، اما نمیداند فوت شده. تنها درخواست خانواده پیام این است که با توجه به شدت و عمق هر دو جنایت، پرونده مشمول زمان نشود و به سرعت به آن رسیدگی شود. آنها فقط خواهان اجرای حکم اعدام هستند.»