ندا ملکی فاراب عضو هیأت علمی دانشگاه تهران و مجری تلویزیون از جمله مجریانی است که سالهاست با تکیه بر باور، مطالعه و تجربه زیسته، سنگینی امانت پیامهای دینی و معنوی را بهدوش میکشد. این گفتوگو تصویری است از دلمشغولیهای یک مجری معارفی. ملکی در این گفتوگو کوشیده از مسئولیت اجتماعی و رسانهای خود در مقام یک مجری تلویزیون بگوید.
ورود شما به عرصه اجرا در تلویزیون چگونه شکل گرفت؟
ورود به تلویزیون در سالهایی که من آغاز بهکار کردم آسان نبود. افراد زیادی علاقهمند به حضور در تلویزیون بودند اما از نظر سازمان صداوسیما و شبکهها، معیارهای متعددی برای گزینش مجری وجود داشت. فرآیندی که برای ورود یک مجری طی میشد، از چند مرحله اساسی عبور میکرد. علاوه بر دانش کافی از حرفه مجریگری باید هم صدای رسا داشت و هم چهره متناسب با قاب تصویر. توانمندی اجرا و شناخت نسبی از مسائل اجتماعی و فرهنگی نیز لازمه این کار است. برای طی کردن مسیر رسمی گویندگی، در یک آزمون استخدامی جامع شرکت کردم. آزمون کتبی و سپس شفاهی انجام شد. فضایی کاملا حرفهای حاکم بود وخاطرم هست آزمون شفاهی من بیش از یک ساعت و بیست دقیقه طول کشید. تنها قرار نبود سوالات کلیشهای بپرسند بلکه از من متون عربی بدون اعراب، متون ادبیات کهن، خبر، شعر و حتی اجرای فیالبداهه خواستند. این آزمون چندلایه و کاملا تحلیلی و ترکیبی بود. سنجشگری همزمان صدا، خلاقیت، آمادگی روحی، تسلط روانشناختی و توانایی حضور ذهن انجام شد. پس از قبولی، دکتر شاهحسینی که آن زمان مدیریت گروه معارف شبکه یک را برعهده داشت پیشنهاد کرد اجرای دو برنامه «آفتاب شرقی» و «اشراق» را بپذیرم. این پیشنهاد وقتی به مرحله اجرای رسمی رسید، برای من یک نقطهعطف بود. حضور تهیهکنندهای توانمند مثل آقای نجفی و ساختار نظاممند و علمی برنامه آفتاب شرقی، نشانگر این بود که وارد فضایی متفاوت،حساس و الهامبخش شدهام؛ جایی که قرار است با رسانه دینی و با مخاطبی طالب معنا گفتوگو کنم. از ابتدای دهه ۸۰ اجرای رسمی من در آفتاب شرقی آغاز شد و تا امروز ادامه دارد.امروز وقتی به عقبه آن سالها مینگرم، فکر میکنم ورود به این فضا، هم لطف الهی بود و هم تلاشی مضاعف که ترکیبی از آزمون، آموزش عملی و مواجهه با سنجشهای بیامان حین اجرا را میطلبید.
چه تفاوتهایی میان اجرای برنامههای دینی و برنامههای عمومیتر تلویزیون میبینید؟ مسئولیت معنوی، چالشها و حساسیتهای ژانر معارفی چطور خود را نشان میدهد؟
اجرا در تلویزیون همیشه با دشواریهایی همراه است؛ بهویژه وقتی یک برنامه زنده باشد و مجری در لحظه باید به همه جوانب، چه فنی و چه انسانی توجه کند اما برنامههای دینی، معارفی و آنچه با ایمان مردم و امور معنوی سروکار دارد، خصوصیت متمایز دارد. در سایر حوزهها شاید با اعداد و ارقام، رویدادهای ورزشی یا حتی مباحث فرهنگی مواجه باشید اما اینجا، مخاطب با جان و دلش پای برنامه مینشیند و کوچکترین لغزش کلامی میتواند نهفقط حس اعتماد بلکه معنویت و آرامشش را تحت تأثیر قرار دهد.به همین دلیل مجری معارفی فقط یک مجری یا کارشناس رسانهای نیست. او باید وجدان اخلاقی ومسئولیت فردی واجتماعی ویژهای داشته باشد. زیرا دراجرای برنامههای معارفی با حقالناس روبهروست. حق مخاطب نسبت بهحقیقت، نسبت به ایمان سالم و آگاهی درست مطرح است. یادآوری این مسئولیت معنوی باعث میشود هر بار قبل از اجرا، ساعتها مطالعه و آمادهسازی داشته باشم. اجازه دهید خاطرهای از روز تاسوعا برایتان نقل کنم. باید پلاتوی آغاز برنامه را آماده میکردم. میدانستم روز حضرت عباس(ع) است و برنامه پنج ساعت بهطور زنده روی آنتن میرود. برای همین حدود ۱۲ساعت برای این اجرا مطالعه کردم تا مطمئن باشم هر آنچه بیان میکنم، هم از منظر معنوی با اعتقادات تطابق دارد و هم از منظر رسانهای قدرت برقراری ارتباط با مخاطب را داراست. اگر مجری در این حوزه آماده نباشد، چالشزاست و نهتنها خودش بلکه مخاطب، برنامه و حتی هویت رسانه را ناآگاهانه به مخاطره میاندازد.در ژانر معارفی، همهچیز باید دعوت به معنویت و نور باشد. نه فقط کلام بلکه نگاه و حتی زبان بدن مجری باید مخاطب را بهسمت حق سوق دهد. اگر غیر از این باشد، مجری دچار خسران و شکست مضمونی خواهد شد. زیرا دعوت به خویش کرده نه به راه خدا.
نقش مطالعه، تجربه شخصی و حس درونی مجریان معارفی در انتقال عمیق معنا چیست؟
معتقدم انتقال محتوای دینی و معنوی از هر هنری در رسانه دشوارتر است. زیرا باید زبان پیچیده متون را ترجمه کنی اما این ترجمه، صرفا واژه به واژه نیست بلکه باید با روح مخاطب، اقتضای زمان و نیازهای روزش همخوان باشد. اصل اساسی، شناخت مخاطب است. برای کسی که تنها با کتاب و مقاله یا منبر آشناست، شاید این کار آسان بهنظر برسد اما وقتی رسانه را میشناسی، میدانی باید پیام و حقیقت را به زبان تصویر، لحن رسانهای، صدا و حتی موسیقی پسزمینه ترجمه کنی تا برای مخاطب همانقدر لمسشدنی و قابل فهم باشد که برای اهل علم یا پژوهشگر حوزه قابل فهم است.همیشه قبل از هر برنامه و حتی در حین اجرا، خودم را جای مخاطب قرار میدهم. بارها متنم را برای افراد با سلیقهها و سنین مختلف میخوانم، پیشنهاد میگیرم، نقادانه میبینم و بیتعارف بازخورد میگیرم. تجربه حضور پررنگ مخاطب و اهمیت نظراتشان برایم حیاتی است. بدون این تعامل و بازخورد، نمیتوانی برنامهای بسازی که واقعا اثرگذار و ماندگار شود. نکته مهمتر این است که همیشه باید آمادگی قرار گرفتن در معرض نقد و پیشنهاد مخاطب را داشته باشی. بدون باز شدن فضا برای تحلیلهای بیرونی، کار رسانهای یکطرفه و بیروح میشود. برخی نقدها به ظاهر تند و صریح هستند اما اگر دقیق گوش بدهی، میبینی بسیاری از آنها، از نیازهای مغفول یا دغدغههای جدی مخاطب خبر میدهند. اگر این چرخه اصلاح و تکامل برقرار باشد، مجری همواره در حال بهبود ارتباط با مخاطب قرار میگیرد و اعتمادسازی اتفاق میافتد. برای اینکه ساختار برنامه، محتوای آن و زبان گویش به جان مخاطب بنشیند، اصل اول صداقت، اصل دوم فهم مشترک و اصل سوم استمرار در ارتباط و یادگیری از زندگی است. تجربه شخصی همواره به من ثابت کرده اگر حتی یک جمله ناقص یا شعاری برای مخاطب بفرستی، تأثیر منفی آن شاید تا مدتها بر اجرای تو سایه بیندازد.
آفتاب شرقی چه جایگاهی میان مخاطبان پیدا کرده و مهمترین مؤلفههای اثرگذاری این برنامهها کدام است؟
برنامههای دینی اگر ساختارمند، عمیق و خلاقانه ساخته شوند، میتوانند نقشی حیاتی در آرامش روان و معنابخشی به زندگی جامعه ایفا کنند. بسیاری از مخاطبان آفتاب شرقی_ چه کسانی که سالانه پیام میدهند و چه آنهایی که سالهاست برنامه را دنبال میکنند_ دغدغهای جز آرامش و جستوجوی معنا ندارند. برای همین نباید گمان کرد که تنها افراد متشرع یا مخاطبان خاص دینی پای این برنامه مینشینند. برنامه آفتاب شرقی بهعنوان نخستین برنامه شاخص معارفی در تلویزیون سعی کرد رنج، صبر، فلسفه امید، معاد و حتی مخاطبشناسی و انتقال تجربه بزرگان را به زبانی صمیمی و با واسطههای متنوع روایت کند.فضاهای متنوعی که در برنامه ایجاد کردیم،گفتوگو با افراد ازطبقات وفرهنگهای مختلف و نمونهآوری از زندگی واقعی کسانی که بحران یا مصیبت بزرگ راتحمل کردهاند وبا تکیه به باوردینی به آرامش رسیدهاند، سبب شد این برنامه نقش پناهگاه معنوی و مأمن روحی مردم را ایفا کند. معتقدم تلویزیون باید نقشآفرین باشد و ذائقه مخاطب را شکل دهد، نه اینکه منفعلانه مطیع ذائقههای کاذب یا مسموم و گذرای فضای مجازی شود. وقتی مردم درگیر فضای اینترنت، شبکههای اجتماعی و اخبار چالشی میشوند، نیاز بیشتری به برنامهای دارند که معنویت، آرامش، امید و پیوند دل با خدا را احیا کند. اگر تلویزیون بتواند با برنامههایی سالمتر و جذابتر ذائقه مردم را بهسوی سلامت سوق دهد، در تحقق رسالت اصلی خود موفق عمل کرده است.در آفتاب شرقی برای هرموضوع،ساعات طولانی مطالعه و مشورت باکارشناسان داشتهایم تاهربخش،همسو بانیازهای واقعی زندگی امروزمردم باشد.مردمخواهانمفاهیم هستیشناسانه، درسهای بزرگ زندگی، ریشهیابی دردها و حل پرسشهای معنوی هستند و برنامه به همین نیاز پاسخ داده است.
با توجه به تغییرات فضای مجازی و ظهور شبکههای اجتماعی، چه فرصتها و تهدیدهایی برای تلویزیون و محتوای معارفی بهوجود آمده است؟
رشد فضای مجازی و ظهور فضاهایی نظیر اینستاگرام، فرصتهای ارزشمندی همچون افزایش تعامل با مخاطب، انتشار سریعتر و حتی آشنایی با ذائقههای متنوع را فراهم کرده اما در عین حال مخاطراتی جدی دارد که اگر به موقع دیده نشود، به زوال محتوا و نابودی معنای اصیل برنامههای تلویزیون منجر خواهد شد.
یکی از نگرانیهای جدی من این است که در برخی برنامهسازیهای امروزی، اصالت محتوا فدای دیده شدن مقطعی شود. برنامهساز ممکن است آنقدر وابسته به میزان بازدید، اشتراکگذاری یا لایک در فضای مجازی شود که هویت برنامه به چشمپوشی از معنا تقلیل پیدا کند. فضاهای مجازی باید بازوی کمکی باشند نه محور تولید محتوا. اگر همه فکر ما خلق چنددقیقه جذاب برای انتشار در اینستاگرام یا تلگرام باشد و عمق برنامه فدای این ظاهرگراییها شود، باید نگران ارزش محتوای خود باشیم. تلویزیون، بهویژه رسانه ملی رسالتی چندوجهی و عمیق دارد. وظیفه داریم ریشهها و ارزشهای ملی و دینی را حفظ و ترویج کنیم. اجابت تقاضاهای فوری و تأمین لذت لحظهای مخاطب نهفقط کفایت نمیکند بلکه میتواند به بیریشگی رسانه بینجامد. بنای رسانه باید بر حفظ اصل و هویت باشد و البته از امکانات روز بهره گیرد. معتقدم اگر تلویزیون بهدرستی از فضای مجازی بهره ببرد، میتواند ذائقه جامعه را بهسمت سالمتری سوق دهد اما واگذاری تولید اختیار به اصول فضای مجازی برای تلویزیون خطرناک است.
حضور در رسانه، امانتی در دست ماست
از نظر من اصل هویت رسانهای هر برنامه، نه در کپیبرداری از قالبهای بیرونی بلکه در پیوستگی به ریشهها، عمق فرهنگ بومی و توجه به نیازهای واقعی مخاطب جامعه ایرانی است.تجربه نشان داده هر جایی از هویت اصیل خود فاصله گرفتهایم وصرفا دنبالهرو مدوفرم رسانههای خارجی یافضای مجازی شدهایم،هم مخاطب را ازدست دادهایم وهم درونیترین ارزشهایمان را تضعیف کردهایم. از این رو هویت ملی و دینی رسانه، نقطه شروع و درعین حال مقصد برنامهسازی موفق است. مطالعه و تحلیل دقیق، مهمترین ابزار برای حفظ کیفیت برنامه و ارتباط پایدار با مخاطب است. هیچ برنامه موفقی بدون شناخت عمیق دنیای پیرامون، فرهنگ بومی و اقتضائات زمان شکل نمیگیرد. مطالعه و تجربه شخصی مکمل هم هستند. آنچه آموختهای باید در زندگی رسانهای تو جاری باشد و پیوند قلبیات با مردم، زبان برنامه و حتی شکل روایتت را اصیل،صادقانه و قابل لمس کند. باوردارم رسالت رسانه صرفا سرگرمی یا پرکردن ساعات فراغت مردم نیست بلکه ساختن معنا، اعتماد وهویت است. اگررسانه این سه را همزمان و درارتباط متقابل به مخاطب منتقل کند، ماندگار و مؤثر باقی خواهد ماند. معتقدم حضور در رسانه و اجراگری درعرصه معارف، مسئولیتی دوچندان ایجاد میکند. چون هم باید به خودت و وجدان حرفهایات جواب پس بدهی و هم به مخاطب و در نهایت به پروردگار خود.حضور در این عرصه امانت است. زیرا با اعتقادات مردم سروکار داریم. کوچکترین انحراف یا لغزش، بار امانت را سنگین و دشوارتر میکند. برای همین تلاش میکنم پیش از هر اجرا، خود را در معرض بازخوانی مسئولیتهایم قرار دهم و مرتبا خود را با معیارهای حرفهای، اخلاقی و معنوی محک بزنم.