رسانههای غربی (نیویورکتایمز، واشنگتنپست، بیبیسی)، بیشتر بر چارچوببندی «شکست دیپلماتیک» و نبود دستاورد ملموس تأکید داشتند و نشست را ابزاری برای مشروعیتبخشی به پوتین دانستند. غرب این دیدار را در ادامه نگرانیها از نمایشهای ترامپ تحلیل کرد که میتواند نظم لیبرال غربی را تضعیف کند. رسانههای شرقی (چینی و روسی)، روایت غالب را در چارچوببندی «برابری قدرتها» بازنمایی کردند. خبرگزاریهای روسیه نشست را گواهی بر این دانستند که آمریکا دیگر نمیتواند روسیه را نادیده بگیرد. رسانههای چینی نیز آن را نشانهای از شتاب گرفتن جهان چندقطبی معرفی کردند. رسانههای خاورمیانهای (الجزیره، العربیه، المیادین)، پوشش دوگانه داشتند. رسانههای عربی نزدیک به محور غربی، نشست را در چارچوببندی «شکست واشنگتن در مهار مسکو» تعبیر کردند، در حالیکه رسانههای نزدیک به محور مقاومت آن را «اعتراف آمریکا به توازن قدرت» معرفی کردند.بخش مهمی از تحلیلها بر این محور میچرخد که دیدار آلاسکا بیش از آنکه یک «گام واقعی در حل بحران اوکراین» باشد، یک شوی رسانهای حسابشده بود. ترامپ و تیم رسانهای او بهخوبی میدانند که قرار گرفتن در صدر خبرها برای آمریکا و برای موقعیت سیاسی شخص ترامپ حیاتی است. از سوی دیگر، پوتین نیز از این قابها برای نشان دادن بقای روسیه بهعنوان یک قدرت جهانی استفاده کرد. به زبان ساده، این نشست بهنوعی «تئاتر دوطرفه» بود: ترامپ میخواست دوباره به افکار عمومی جهان نشان دهد که تنها او قادر به نشستن با دشمنان بزرگ و مدیریت نمایش قدرت است. پوتین میخواست به مخاطبان داخلی و خارجی ثابت کند که روسیه همچنان طرف برابر آمریکاست.
اما پیامدها بر خاورمیانه چه خواهد بود؟
الف) نمادین و روانی: کارشناسان معتقدند این دیدار حتی بدون دستاورد ملموس، پیام روانی مهمی در خاورمیانه خواهد داشت. بازگشت روسیه به سطح برابر با آمریکا. چنین تصویری در افکار عمومی جهان عرب و منطقه میتواند روایت تضعیف هژمونی آمریکا را تقویت کند.
ب) ژئوپلیتیک مستقیم: کشورهای خلیج فارس، هم فرصت میبینند (مانور بیشتر در روابط با روسیه و آمریکا) و هم تهدید (احتمال توافقهای پشتپرده بدون حضور آنها). اسرائیل محتاطانه به موضوع نگاه میکند، نزدیکی احتمالی واشنگتن ــ مسکو میتواند در سیاستهای هماهنگی با روسیه در سوریه بازنگری ایجاد کند.
ج) اثرات غیرمستقیم: هر نشانهای ازکاهش تنش آمریکا ــ روسیه میتواند بر قیمت نفت اثر فوری بگذارد. در رسانههای عربی و فارسی، نشست بهعنوان «نشانه شکست آمریکا» یا «نشانه توازن جدید» در چارچوب جنگ روایتها برجسته شد. در دیپلماسی منطقهای، این دیدار میتواند الگویی باشد برای اینکه حتی دشمنان سرسخت نیز مجبور به گفتوگو میشوند.
کارشناسان رسانه و ارتباطات بر این اعتقاد هستند که باید سناریوهای سهگانه برای آینده پیشبینی کرد.
۱ــ سناریوی خوشبینانه: تشکیل کارگروههای فنی و آغاز اقدامات محدود بشردوستانه یا آتشبس موضعی. در این حالت، ثبات نسبی در بازار نفت و کاهش فشار روانی در خاورمیانه رخ میدهد.
۲ــ سناریوی بدبینانه: نشست صرفا به سود روایت روسیه تمام میشود، بدون دستاورد عملی. این امر بیاعتمادی به آمریکا را در خاورمیانه تشدید کرده و به تقویت محورهای ضدغربی منجر میشود.
۳ــ سناریوی محتمل: ترکیبی از نمایش رسانهای و برخی پیگیریهای محدود فنی. در کوتاهمدت قابها و روایتها غالباند، در میانمدت مذاکرات محدود و فنی شکل میگیرد بدون حل ریشهای بحران اوکراین. برای خاورمیانه، پیامد این حالت بیشتر در سطح روانی و بازار انرژی باقی میماند. دیدار آلاسکا را میتوان بیشتر بهعنوان یک تئاتر قدرت با آثار روانی و رسانهای درنظر گرفت تا یک توافق راهبردی. با اینحال همین تئاتر پیامهای مهمی برای خاورمیانه دارد:
برای ایران و متحدانش، فرصتی برای برجستهسازی روایت چندقطبیشدن جهان. برای کشورهای خلیجفارس، هشداری نسبت به امکان شکلگیری معاملههای بزرگ بدون مشارکت آنها. برای اسرائیل، یادآوری ضرورت احتیاط در بازیهای بزرگ قدرت. برای بازار انرژی، منبع بیثباتی و نوسان کوتاهمدت.
به بیان دیگر، خاورمیانه در این نمایش بیشتر تماشاگر اثرات جانبی است تا بازیگر اصلی. اما در دنیای سیاست، حتی نمایشها هم میتوانند واقعیتها را شکل دهند.