فرهت بیش از نیمقرن است که به تدریس در حوزه موسیقی کلاسیک مشغول بوده و عضو شورای ارکستر سمفونیک تهران نیز هست. با او به مناسبت خلق تازهترین اثرش به گفتوگو نشستهایم.
شما از جمله هنرمندانی هستید که در این سالها سمفونیهای متعددی ساختهاید و اگر اشتباه نکنم هنوز تعدادی از این آثار مجالی برای ضبط و اجرا پیدا نکردهاند. فکر میکنم مهمترین دستانداز بر سر راه اجرای سمفونیها نبود اسپانسر باشد. درست است؟
درست است. در این سالها چندین سمفونی ساختهام که «ایران»، «فردوسی»، «حضرت محمد(ص)»، «حافظ»، «خلیج فارس»، «دماوند»، «تهران» و... از آن جملهاند. با وجود اینکه موسیقی کلاسیک در همه جای دنیا علاقهمندان خاص خود را دارد ولی خوشبختانه هر کدام این سمفونیها بعد از اجرا با اقبال زیادی از سوی مخاطبان مواجه شدهاند. البته پنج سمفونی اجرا نشده هم دارم که هنوز شرایط اجرای آنها فراهم نشده است. در سالهای گذشته به هر حال تکوتوک اسپانسرهایی پای کار میآمدند یا ضبط سمفونیها غالبا در اوکراین و ارمنستان امکانپذیر بود. شاید باورتان نشود اما خود من ۲۵سال پیش برخی از این سمفونیها را با مبالغ شش هفت میلیون تومان در این کشورها ضبط کردم ولی در سالهای اخیر با افزایش قیمت ارز، تقریبا انجام این کار غیرممکن شده است. آخرین سمفونیای که ضبط شد سمفونی شماره ۱۷ بود و سمفونیهای ۱۸، ۱۹، ۲۰ و ۲۱ هنوز اجرا نشدهاند. از طرفی من آهنگسازی هستم که نمیتوانم چون شرایط ضبط و اجرای کارهایم فراهم نمیشود بنشینم و کار نکنم. من هر روز مشغول کارم و تولید میکنم تا ببینم چه خواهد شد.
با توجه به اینکه هنرمند به تنهایی قادر به اجرای آثاری از این دست نیست، نهادهای دولتی میتوانند در ضبط و اجرای این آثار قدمهای مؤثری بردارند...
واقعیت این است که در هیچ کشوری دولت اسپانسر اجرای آثار موسیقایی نمیشود بلکه بخش اعظم این مسأله بهدوش بخش خصوصی است؛ بهویژه اینکه در کشورهای دیگر روال به این شکل است. هر چقدر سرمایهداران و کارخانهداران در امور فرهنگی_هنری مشارکت داشته باشند، در پرداخت مالیات به آنها تخفیف داده میشود ولی در کشور ما بخش خصوصی هنوز به آن شکلی که باید در حوزه موسیقی ورود نکرده است. با این حال در این سالها بودهاند برخی نهادها و مؤسساتی که به شکل خودجوش یا از سر دلبستگی به موسیقی در این زمینه فعالیتهایی داشتهاند ولی در مجموع باید بپذیریم اساسا اجرا و ضبط سمفونیها همیشه هزینهبر بوده است.
ممکن است یک دلیل نبود اسپانسر در این حوزه به این مسأله برگردد که کنسرتهای موسیقی کلاسیک در قیاس با موسیقی پاپ از بازگشت سرمایه برخوردار نیستند. بنابراین اغلب اسپانسرها تمایلی به سرمایهگذاری در این زمینه ندارند. همانطور که ابتدای گفتوگو هم اشاره کردم، شنوندگان موسیقی کلاسیک در همه جای دنیا محدود و معدودند. درواقع تعداد مخاطبان این ژانر در قیاس با دیگر گونههای موسیقی کمتر است. البته در کشور ما تعداد مخاطبان این موسیقی به نسبت ۵۰سال پیش بیشتر شده است. در عین حال باید به این نکته توجه کرد که افزون شدن تعداد مخاطبان موسیقی کلاسیک، تنها بهدست هنرمندان این وادی میسر نمیشود. مسلما در درجه اول رادیو و تلویزیون در این زمینه نقش زیادی خواهند داشت و همینطور برگزاری کنسرتهای آموزشی و در مجموع سیاستگذاران فرهنگی هستند که میتوانند به شناخت مردم نسبت به موسیقی کلاسیک کمک کنند. خوشبختانه در چند سال اخیر به موسیقی اصیل ایرانی توجه بیشتری میشود. حالا ممکن است بپرسید در کجا این توجه صورت گرفته؟ رشد و گسترش آموزشگاههای موسیقی در این سالها نقش بسزایی در توجه مردم نسبت به موسیقی ایرانی داشته است. جای خوشحالی است که از این رهگذر، روزبهروز شاهد افزایش تعداد هنرجویان کودک و نوجوان هستیم که با فراگیری سازهای موسیقی ایرانی، آینده روشنتری را برای این حوزه رقم میزنند. از سوی دیگر، برخی جوانان با گرایش به موسیقی کلاسیک و تحصیلات آکادمیک در این زمینه تلاشهایی انجام دادهاند که نمیتوان آن را نادیده گرفت. موسیقی کلاسیک در ایران از گذشته تا امروز مسیر پرفراز و نشیبی را طی کرده ولی در تمام این سالها از آثار اساتیدی چون مرتضی حنانه و هوشنگ استوار گرفته تا آهنگسازان جوان معاصر مانند امیرمهیار تفرشیپور، حرکتها رو به جلو بوده و هنرمندان پیشرفت و جهش زیادی در موسیقی کلاسیک داشتهاند. من سالها در اروپا زندگی کرده و درس خواندهام اما ندیدهام کسی شعر بخواند ولی اغلب مردم موسیقی گوش میکنند. در کشور ما برعکس است. یعنی از آنجا که زبان ما شعر است، مردم ایران با شعر انس بیشتری دارند. نمونهاش اشعار حافظ است که تمام اقشار جامعه دستکم دو سه شعر او را از حفظند. حتی گاهی افرادی را میبینیم که با وجود آنکه از سواد کمی برخوردارند و شاید معنای اشعار حافظ را متوجه نشوند اما به خواندن شعر حافظ علاقه زیادی دارند.
شاید بهخاطر همین پیشینه است که اغلب مخاطبان، امروز به موسیقی توأم با کلام گرایش دارند.
آنچه اشاره میکنید نکته خیلی مهمی است. بهخصوص اینکه موسیقی ردیف دستگاهی ما همیشه مبتنی بر ملودیها و نتهایی است که هفت دستگاه و پنج آواز را تشکیل میدهند و دستمایه بداههسرایی خوانندگان و نوازندگان این حیطه قرار گرفتهاند. از این رو کلام در موسیقی ایرانی تأثیر زیادی دارد.
با این اوصاف، آیا خوانندهمحوری در موسیقی ما یک آسیب محسوب نمیشود؟ بهخصوص اینکه مؤلفه موسیقی کلاسیک این است که عمدتا بدون کلام اجرا میشود.
با شما همعقیدهام که متکی بودن شنونده امروزی به موسیقی باکلام باعث میشود بهتدریج تربیت و عادت موسیقی مطلق و بیکلام از بین برود. ضمن اینکه موسیقی ردیف ماهم احتیاجی به شعر ندارد.بهعنوان مثال، آواز بیات اصفهان که مانند سایر دستگاهها، یک دستگاه منحصربهفرد بهشمار میرود و دارای ملودیهای دراماتیکی است، میتواند بهتنهایی و بدون نیاز به خواننده گوش مخاطب را اقناع کند. یا همینطور موسیقی محلی و نواحی ما که از این منظر دارای ظرفیت گستردهای است. بنابراین این حرف درست است که بها دادن بیش از حد به موسیقی باکلام باعث میشود موسیقی بیکلام ما دچار لطمه شود.
با توجه به اینکه سالهاست عضو شورای ارکستر سمفونیک تهران هستید فکر میکنید در ارکستر سمفونیک تهران در قیاس با ارکسترهای دیگر کشورها، چقدر در کنار اجرای آثاری از بزرگانی چون بتهوون، باخ، برامز و... به اجرای قطعات معاصر هم پرداخته میشود؟
پیش از هر چیز باید بگویم این ارکستر در سالهای اخیر از دو جهت صدادهی و رپرتوار دستخوش تحولات زیادی شده است. اول اینکه صدادهندگی ارکستر به نسبت سالهای قبل بهتر شده. دلیلش هم این است که تکنیک نوازندگان بالا رفته. نکته بعدی این است که ارکستر چه آثاری را باید اجرا کند. آنچه عقیده من است و در این سالها بارها تکرارش کردهام این است که جای اجرای قطعات آهنگسازان ایرانی در ارکستر سمفونیک تهران خالی است. امروز ما حتی آهنگسازان جوان ولی مستعدی داریم که ضرورت دارد به اجرای رپرتوار این هنرمندان هم در ارکستر توجه شود ولی این مسأله تا امروز صورت نگرفته یا کمتر صورت گرفته است. امیدوارم به این مساله ترتیب اثر داده شود. بهصورت واضح عرض میکنم یکسری شاهکارهایی هستند که در ارکسترهای سراسر جهان همیشه مورد توجهند و نمیشود تاریخ مصرفی را برای این قطعات متصور شد. بهعنوان مثال ۹سمفونی بتهوون، ۶سمفونی چایکوفسکی، کنسرتوپیانوهای برامز و... اینها مرتبا اجرا میشوند و باید هم بشوند چراکه بار آموزشی دارند و به بالابردن سطح فرهنگ موسیقایی عامه مردم کمک میکنند اما در لابهلای این آثار باید به کارهای آهنگسازان امروز هم توجه کرد.
اگر ممکن است درباره رسالت موسیقی در بازتاب هویت ملی هم توضیح دهید و اینکه خود شما چقدر در این سالها با ساخت هر کدام از آثارتان در این زمینه کار کردهاید؟
تمام آهنگسازان بزرگ دنیا تلاش میکنند با ساخت قطعات خود به تقویت بنیه ملی و فرهنگی کشورشان کمک کنند. کما اینکه سمفونی شماره ۹ بتهوون براساس اثری از فردریش شیلر ساخته شده و به موضوع برابری و برادری در سراسر دنیا اشاره دارد. بنابراین در پاسخ به سوال شما باید بگویم بله، موسیقی میتواند در غنای هویت ملی تأثیرگذار باشد و با توجه به پیشینه موسیقی ما، این اتفاق تا حدودی از سوی هنرمندان ایرانی افتاده است. من هم به سهم خودم سعی کردهام به ساخت سمفونیهایی بپردازم که یادآور و منعکسکننده فرهنگ و هویت اصیل ایرانی باشد. البته در نهایت، این آیندگان هستند که باید در این زمینه قضاوت کنند که این آثار چقدر تأثیرگذار بودهاند.
آیا شما هم مانند برخی دیگر از هنرمندان بر این باور هستید که در سالهای اخیر، غلبه موسیقی پاپ سلیقه شنیداری جامعه ما را نازل کرده است؟
به هر حال درست یا غلط باید بپذیریم که بخش زیادی از مخاطبان جامعه ما امروز طالب این نوع موسیقی هستند. ملت عمیق و متفکری هستیم و فرهنگ والایی داریم اما حیف است که تولیداتمان در این مسیر صرف شود. البته معتقدم موسیقی پاپ هم خوب است. خود من موسیقی پاپ غربی را گوش میکنم و از شنیدن این نوع موسیقی لذت میبرم ولی بهنظرم کیفیت موسیقی پاپ در کشور ما افت کرده که این مسأله هم دلایل متعددی دارد.
در حال حاضر مشغول ساخت اثر تازهای هستید؟
این روزها سرگرم نگارش و ساخت سمفونی«هفت شهر عشق»هستم. ازگذشته تا به امروزهمیشه به ادبیات کهن ایران علاقه زیادی داشتهام و دراین کارهم بانگاهی به اثر جاودانه عطاراثری ارائه میکنم.ساخت این کار تاسه ماه دیگربه اتمام میرسد.
ممکن است این اثر در ارکستر سمفونیک تهران اجرا شود؟
چراکه نه. ارکستر سمفونیک تهران در سالهای اخیر قطعات مشکلتر از این را هم اجرا کرده. چون سطح توانایی و تکنیکی نوازندگان ارکستر بیشتر شده است؛ بهخصوص از زمانی که نصیر حیدریان رهبری ارکستر را بهعهده گرفته.
شما هنرمندی هستید که نیمقرن است به شکل مستمر در حوزه موسیقی فعالیت داشته. چه آرزویی دارید که دوست دارید در این زمینه محقق شود؟
آرزویم این است تعدادی ازسمفونیهایم که هنوز اجرانشدهاند درقالب یک آلبوم منتشر شوند و روی آن بنویسند: «سمفونیهای شاهین فرهت». بعد از ۵۰سال آهنگسازی و درس دادن به هنرجویان ایرانی و خارجی، این تنها آرزویی است که دارم.