اکنون نزدیک به دو ماه از تجاوز ۱۲روزه، باز هم شاهدیم نقطهنظراتی در سپهر عمومی جامعه مطرح میشود که کاربردی جز تقویت روحیه فروپاشیده دشمنان و بههم زدن وفاق ملی، نداشته و ندارد. نگاهی گذرا به محتوای بیانیه اخیر جبهه اصلاحات، نشان میدهدمخاطب آن قاعدتا نه جمهوری اسلامی ایران که باید دستگاه حاکمه آمریکا باشد وگرنه ادبیات احزاب و دستهجات و جمعیتهای سیاسی عضو این جبهه عریض و طویل، علیالاصول نباید میدان فعالیت یا خاستگاه خود را بدین نحو مورد خطاب قرار داده و به یکباره از نظام سیاسی کشور که بسیاری از پستها و مناصب عالی آن بهوسیله اعضای این جبهه اداره میشود، تقاضای صرفنظر کردن از تمام نقاط قوت و تکیهگاههای خود در قبال دشمن را مطرح نماید. دشمنی که در میانه جنگ ۱۲ روزه با اعزام بمبافکنهای دوربرد راهبردی خود، مراکز هستهای کشور را بمباران کرده و رئیس آن از مردم خواسته بود تهران را خالی کنند!شاید بتوان گفت جبهه اصلاحات که عنوانی است پرطمطراق و در عین حال غیرقانونی، طرفهای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه با ایران را به عنوان دشمن نمیشناسد و به همین دلیل، نویسنده بیانیه، بهسادگی خواستار حذف نقاط قوت ایران از قبیل غنیسازی و تعلیق همکاری با آژانس شده است. درحالی که همین آژانس گزارشی غلط و وارونه که سببساز اقدام نظامی علیه ایران بوده تهیه و باعث صدور قطعنامه شورای حکام علیه ایران شده بود و همین امر دشمن صهیونی را تشویق به انجام تجاوز نظامی کرده بود.این بیانیه از واژههایی مانند مذاکره مستقیم و جامع سخن رانده است که دامنه آن پرابهام و نامشخص است و کاربرد آن تنها بهمنزله آب به آسیاب دشمن ریختن است و لاغیر.در این زمینه طرح چند پرسش، میتواند به تنویر افکارعمومی که بیانیه مذکور میکوشد آنها را تحتتاثیر قرار دهد یاری بنماید. سئوال این است از کجا معلوم که تعلیق داوطلبانه غنیسازی و پذیرش نظارت کامل آژانس، آنچنانکه در بیانیه آمده، به رفع تمام تحریمها میانجامد؟ از کجا میدانند که مذاکره مستقیم و جامع با آمریکا منجر به رفع تحریمها میشود؟ مگر از مذاکره غیرمستقیم چه چیزی حاصل شد که قرار است از مذاکره مستقیم بهدست آید؟ و نهایتا مگر قرار است از چه چیزی در ایران صرفنظر شود که در ازای آن، تحریمها رفع شود؟وانگهی همین موضوع مگردربرجام، یعنی کاهش غنیسازی و اعمال نظارت دقیق و لحظهای آژانس مطرح نبود، پس چرا دقیقا از روز بعد از اعلام توافق، نهتنها تحریمها رفع نشد بلکه بر مقدار آنها نیز افزوده شد؟ مهمتر اینکه توضیح داده نشده که منظور از مذاکره جامع چیست و جامعیت یک مذاکره، شامل چه چیزی میشود و اگر چنین مذاکرهای لوازمی داشته باشد، چه کسی باید به آنها پایبند باشد و اگر منظور بازی با کلمات نباشد، چرا هیچ نقدی ولو به اندازه یک تلنگر جزئی و بسیط به طرف دیگر مذاکره، بهخاطر نقض عهد و عدم پایبندی به تعهدات و خروج یکجانبه از برجام و بهرهگیری از قوه قهریه برای تسلیم ملت ایران، بهعمل نیامده است؟
واقعیت این است اتحاد و انسجام کمنظیر ملی بعد از تجاوز نظامی ۱۲ روزه رژیم صهیونی، نهتنها بر کاخ سفید و تلآویو گران تمام شد بلکه خیلیها را در داخل کشور آزار داد و لذا به مغلطه و سفسطه روی آوردند و به صدور بیانیههایی که بیشتر به شوخی و مزاح شباهت دارد مبادرت میورزند. آن یکی صحبت از تغییر پارادایم میکند، گویی شعبدهبازیهایش در دوران مذاکره برای انعقاد برجام با کمک فرانچسکو از یاد رفته است و دیگری از لزوم تدوین استراتژی نوین ملی صحبت میکند،گویی که دراین کشورهیچکاره بوده!این درحالیاستکه اوضاع فعلی ایجاب میکنداحزاب،جمعیتهاوحتی شخصیتهای مختلف سیاسی از تمام طیفها بر تحکیم و تقویت صفوف داخلی جهت کسب آمادگی لازم برای رویارویی با ماجراجوییهای دشمنان متمرکز شوند. واقعیت امروز نشان داده اولا دشمن نیازی به بهانه برای حملهور شدن ندارد و ثانیا هرگونه امتیازدهی تحت عنوان تعلیق غنیسازی، حتی از نوع اجباریاش، طرحهای او را برای تهاجم متوقف نمیکند. ثالثا جنگ ۱۲ روزه ثابت کرده دشمن روی دیدن ایران بزرگ و سرافراز با مرزهای فعلی و جامعه بههم پیوسته و متحد را ندارد.لذا شایسته است طراحان این ایدهها و طرحهای دیگر به خود زحمت ندهند این نوع ایدهپردازیهای دشمن شادکن تولید کنند که از آنها، بهقدری که برای دشمنان انگیزه حمله مجدد فراهم میکند، برای کشور چیزی عاید نمیشود، جز وحدتشکنی و انقسام و انشقاق داخلی که آنهم در حد خواب تعبیرنشدهای باقی خواهد ماند.