پخش این سریال محبوب، انگیزهای شد تا به بررسی مجموعههای چندقسمتی و دنبالهدار بپردازیم. تلویزیون در سالهای اخیر با تولید سریالهای چندفصلی پرمخاطبی نظیر زیرخاکی، نونخ و پایتخت نشان داده است ظرفیت قابلتوجهی برای ساخت این نوع سریالها دارد. این شیوه تولید، با توجه به تجربیات جهانی، امکان ارائه داستانهای طولانیتر و دقیقتر را فراهم میآورد که میتوانند مخاطب را برای مدتزمان بیشتری جذب کنند. برخلاف گذشته که سریالها با تعداد قسمتهای بسیار زیاد و قراردادهای بلندمدت تولید میشدند، روند جدید بر پایه تولید فصلی با تعداد قسمتهای محدودتر است. این روش علاوه بر حفظ کیفیت، امکان ارزیابی بازخورد مخاطب پس از هر فصل را فراهم میکند و براساسآن، فصلهای بعدی شکل میگیرد.
سریالسازی اقتصادی
تولید سریالهای چندفصلی همچنین کمک میکند تا بر ساخت داستانهای منسجمتر و انتخاب هوشمندانهتر برای فصلهای بعدی تمرکز بیشتری داشته باشیم و از اتلاف منابع جلوگیری شود. این رویکرد به سازندگان امکان میدهد که در هر فصل تمرکز بیشتری بر کیفیت داشته باشند، زیرا ادامه تولید وابسته به بازخورد و استقبال مخاطبان است. در نتیجه، تلویزیون با این رویکرد نهتنها میتواند سرمایهگذاریهای گذشته را حفظ کند بلکه با تولید محتوای هدفمندتر و فراهم کردن فرصت برای روایتهای پیچیدهتر و متنوعتر، رضایت گستردهتری در میان مخاطبان بهدستآورد. نگاهی به تجربه سریالهای چندفصلی در تلویزیون ایران و سابقه آنها میتواند راهنمای بهتری برای آینده تولیدات نمایشی این رسانه باشد.
تاریخچه سریالسازی چندفصلی
با نگاهی به تاریخچه سریالسازی چندفصلی در تلویزیون ایران از دهه ۷۰ تاکنون، شاهد تجربههای متنوع و موفقی در این زمینه هستیم. نخستین مجموعه دوفصلی تلویزیون، سریال «مزد ترس» بود که در سال ۷۱ به کارگردانی حمید تمجیدی با موضوع جنایی ــ خانوادگی پخش شد و توانست مخاطبان زیادی را جذب کند. در دهه ۸۰، آثار برجستهای نظیر «زیر آسمان شهر» با ژانر طنز، «خوشرکاب» با نگاهی تازه به دفاعمقدس و مرد هزارچهره به کارگردانی مهران مدیری، این روند را ادامه دادند. با ورود به دهه ۹۰، گرایش به ساخت سریالهای چندفصلی افزایشیافت و آثاری چون هوشسیاه، دودکش، لیسانسهها و بچهمهندس با استقبال گسترده روی آنتن رفتند. در این میان، سریال پایتخت به کارگردانی سیروس مقدم به یکی از شناختهشدهترین و محبوبترین سریالهای چندفصلی تلویزیون تبدیل شدوتاکنون هفت فصل آن پخش شده است. علاوهبراین، سریالهایی مانند «ستایش» در سه فصل، نجلا در دوفصل،زیرخاکی با چهار فصل و «نونخ» با پنج فصل پرمخاطب، نمونههای موفقی از سریالهای چندفصلی هستندکه همچنان ازشبکههای مختلف روی آنتن میروند.براساس آمار،درسال گذشته نیز «مستوران» و «سوجان» سریالهایی بودند که با حفظ رضایت مخاطبان، زمینه ساخت فصلهای بعدی را فراهم کردند.
پایتخت، یک نمونه درخشان
حسن وارسته، نویسنده و سرپرست تیم نویسندگی بچهمهندس که در تیم نویسندگی سریالهای چندفصلی پرمخاطب زیادی حضور داشته است با توضیحی از روند تولید ایندست سریالها در دنیا گفت: در خارج از کشور، معمولا شبکههای معتبر سریالهای چندفصلی را از پیش طراحی میکنند. بااینحال، دربرخی موارد،وقتی یک سریال بااستقبال مخاطب مواجه میشود، کمپانیها براساس محبوبیت آن تصمیم به ادامه ساخت فصلهای بعدی میگیرند. بهعنوانمثال، عوامل سریال «برکینگ بد» که قرار بود درفصل اول شش یا هفت قسمت داشته باشد، با مشاهده استقبال مخاطب، تصمیم به تولید فصلهای بعدی گرفتند اما در داخل کشور، طراحی پیشین سریالهای چندفصلی بهندرت اتفاق میافتد. برای نمونه، در سریالهایی مانند دودکش، دیوار به دیوار، بچهمهندس و پایتخت که خودم در تولید آنها همکاری داشتم، بهدلیل استقبال عمومی و محبوبیتی که کسب کردند، مدیران، کارگردانان را متقاعد کردند که فصلهای بعدی ساخته شود. نمونه بارز این امر سریال پایتخت است که هربار براساس درخواست مردم تصمیم به ساخت فصل جدید میگیرند. البته در مورد سریال بچهمهندس، شرایط متفاوت بود. فصل اول این سریال توسط سجاد ابوالحسنی طراحی ونوشته شده بود.پس ازورودمن به تیم،تصمیم گرفتم بانگاهی نوجوانانهتر داستان را ادامه دهم. البته پایلوت داستانی که سجاد زحمت کشیده بودراحفظ کردم امادرفصل سوم به موضوعاتی مانند داستان مرضیه و عشق او پرداخته شد و همچنین ماجرای ساخت کوادکوپتر را با تحقیقات لازم به سیر داستان اضافه کردم.
به شاهپیرنگ نیاز داریم
وارسته درخصوص انسجام سریالهای چندفصلی ادامه داد: برای دستیابی به انسجام در چند فصل، ایدهآل این است که پیش از آغاز، یک شاهپیرنگ مشخص داشته باشیم و بتوانیم پیشبینی کنیم این داستان قابلیت کشش چند فصل را دارد. همچنین شخصیتهای اصلی، قهرمانها، ضدقهرمانها و نقشهای فرعی باید به گونهای طراحی شوند که امکان ادامه داستان در فصلهای بعدی وجود داشته باشد. این نوع داستانها آنقدرجذاب است که تماشاگر تمایل دارد سریال رادنبال کند.به گفته فیلمنامهنویسان، درشرایط ایدهآل یک قوس داستان وجود داردکه معمولا ازنقطه آغاز شروع میشود وبه نقطه پایانی که زمینهساز فصل بعد است، میرسد.این نویسنده شناختهشده در ادامه اضافه کرد: نکته مهم دوم، انسجام در طراحی تولید است. سرمایهگذار باید از قبل به نویسنده، کارگردانان و تیم تولید اعلام کند که قصد داریم داستانی چندفصلی طراحی و خلق کنیم. بر این اساس، گروه نویسندگان و تیم داستانپردازی شروع به کار کرده و شخصیتها، داستانها و نقاط عطف را طراحی میکنند تا زمینه برای فصل بعد آماده شود اما معمولا در کشور ما پیشفرض چندفصلی ازابتدا تعیین نمیشود. حداقل با توجه به تجربیات من، به یاد نمیآورم که سریالی از ابتدا با پیشفرض چندفصلی طراحی شده باشد. هرچند اخیرا دربسترهای دیگر این شرایط فراهم شده اما در این موارد نیز بهدلیل عدم وجود افق دید مناسب، بهتدریج جذابیت داستان کاهش یافته است.
چالشهای چندقسمتی سازی
وی با اشاره به چالشهای موجود در این مسیر عنوان کرد: در تولید سریالهای چندفصلی، چالشهای متعددی وجود دارد. معمولا زمانی که بازیگران اصلی در نقش خاصی شناخته میشوند، بهویژه در ایران، بهدلیل معروفیت آنها، ادامه کار دشوار میشود. این بازیگران ممکن است فرصتهای جدیدی پیدا کنند و نگهداشتن آنها در پروژه سخت شود یا تقاضای دستمزد بالایی داشته باشند. از سوی دیگر، در حوزه تولید، این نگرش وجوددارد که «هرچقدر پول بدهی، همانقدر آش میخوری». در برخی پروژهها تصور میکنند حالا که به سریال چندفصلی تبدیل شدهایم، میتوانیم بهسرعت تولید را انجام دهیم تا به پروژههای دیگر برسیم. این دیدگاه باعث میشود اثر هنری به یک محصول صرفا تجاری تبدیل شود.
وارسته در توضیح شرایط ساخت مجموعههای چندفصلی افزود: اگر فیلمنامه بدون پیشفرض چندفصلی نوشته شود و پس از چند سال تصمیم به ادامه سریالی که در گذشته موفق بوده گرفته شود، ممکن است مشکلاتی بهوجود آید. بهعنوانمثال، نویسنده یا تیم تولید ممکن است در پروژههای دیگری مشغول شده باشند و حالا دیگر هماهنگیهای لازم زمانبر شود. یکی دیگر از چالشهای سریالسازی چندفصلی این است که روش اصولی ساخت سریال، رشد و کسب محبوبیت تدریجی است. این محبوبیت از تنوع ژانر، بازیگران و سرمایهگذاری مناسب ناشی میشود و حتی اعتقاد تیم به ساخت اثری ماندگار نیز مؤثر است. نباید تصور کرد که پروژهای به ما واگذار شده و باید تلاش کنیم آن را به آنتن برسانیم. بخشی از این سریالها نیز دچار سفارشزدگی میشوند؛ بدین معنا که وقتی یک پدیده اجتماعی یا سیاسی رخ میدهد، فکر میکنند باید حتما آن موضوع در سریال گنجانده شود، درحالیکه باید بررسی شود که آیا این رخداد قابلیت گنجاندن در داستان را دارد یا خیر.
نیاز به هدفگذاری از ابتدای کار
این نویسنده مطرح سریالهای پرمخاطب، با اشاره به اینکه این نظرات سالهاست مطرح شده، ادامه داد: راهکار در این زمینه مشخص است. در گام اول باید افرادی که در سریال موفق بودهاند حفظ شوند. سپس باید به نویسندگان، کارگردانان، بازیگران و عوامل تولید، برنامههای بلندمدت سپرد. بهعنوانمثال، باید مشخص شود که در یک بازه زمانی مشخص، چه تعداد قسمت از سریال تولید خواهد شد. این امر موجب میشود افراد روی پروژه تمرکز بیشتری داشته باشند و کار از انسجام لازم برخوردار شود. مانند سریال پرمخاطب «دوستان (فرندز)» که از ابتدا مشخص بود قرار است چند فصل روی آنتن برود. بنابراین بازیگران بهخوبی انتخاب شدند، محبوبیت کسب کردند و در هر فصل داستان هدفمند و با نقطه پایانی مشخص پیشرفت. در ساخت یک ساختمان نیز ابتدا زمین به شما داده میشود و سپس با نقشهای مدون، برنامهریزی صورت میگیرد که چه ساختمانی بنا شود. متأسفانه این نقشهراه تاکنون وجود نداشته است. همه دنبال تأمین معاش هستند و هر کجا که دستمزد بیشتری ارائه شود، به آن سمت تمایل پیدا میکنند. به همین دلیل برخی سریالها نمیتوانند انسجام وهدفمندی لازم را پیدا کنند. وی با بیان اینکه «هدفگذاریها باید بهطور واضح تعیین شوند»، ادامه داد: بهعنوانمثال، به منه نویسنده سریال بچهمهندس باید اعلام شود که برای هر سال ۳۰ قسمت نیاز داریم و در آنها میتوان به وقایع روز نیز پرداخت. این وقایع میتواند شامل جنگ ۱۲روزه باشد چراکه در این مدت نخبگان زیادی را از دست دادهایم. وقتی چنین اطلاعاتی در دسترس باشد، قطعا نویسنده برای روایت داستانهای روز انگیزه مضاعف خواهد داشت اما متأسفانه این نگرش هنوز وجود ندارد. مثلا در مورد سریالهای ویژه ایام نوروز و ماه رمضان که زمان مشخصی دارند، مشاهده میشود که بهدلیل کمبود زمان برای رسیدن به آنتن، همه چیز در یک بازه زمانی کوتاه و سریع انجام میشود.
مشکل کار تیمی
وارسته در برشمردن شرایط همکاری بین عوامل تولید تأکید کرد: یکی از نکات کلیدی این است که تیم تولید، شامل نویسنده، تهیهکننده و کارگردان، باید یکدیگر را درک کرده و با هم همکاری کنند. یکی از مشکلات اصلی این است که معمولا گفته میشود فیلمنامهها را کامل کنید و سپس به کارگردان تحویل دهید، درحالیکه در سایر نقاط جهان باید بین نویسنده، تهیهکننده و کارگردان تعامل وجود داشته باشد. وقتی گفته میشود اجازه تغییر ندارید و جلوی تعامل گرفته میشود، اثر ماندگاری خلق نخواهد شد. فیلمنامه یک اثر هنری زنده و خلاقانه است و مانند انسان نیازبه رشد و تغییر دارد. کارگردان و بازیگر با دیدگاه انسانی خود، ایدهها و زاویههای جدیدی به اثر میدهند که آن را بهبود میبخشد. این همکاریها باعث میشود هر سال، مردم منتظر فصل جدید سریالها باشند، مانند پایتخت. من و زندهیاد خشایار الوند بیشترین همکاری را با مجموعه پایتخت داشتیم. در هر یک از این فصلها، فیلمنامه ضرورتی برای ادامه ساخت نداشت، اما بهدلیل محبوبیت شخصیتها و درخواست مردم، فصلهای بعدی تولید شدند. امسال نیز تقاضا برای سریال جدید پایتخت زیاد است. وقت آن است که سریالهای چندفصلی با طراحی دقیق و هدفمند ساخته شوند تا حداقل همه عوامل با علم به تولید فصل بعد، برای مسیر کاریشان برنامهریزی کنند.