رئیسجمهور آمریکا، با رویکردی که بیشتر شبیه معامله تجاری است تا دیپلماسی استراتژیک، پیشنهادهایی مانند مبادله زمین در اوکراین را با طرف روسی مطرح کرد و اروپا را عملا نادیده گرفت. این رویداد نهتنها ضعفهای ساختاری اروپا را برجسته کرد بلکه نشاندهنده وابستگی عمیق این قاره به ایالات متحده در ابعاد نظامی، سیاسی و مالی است؛ وابستگیای که این قاره پرمدعا را به موقعیتی تحقیرآمیز کشانده. جنگ اوکراین که بیش از سه سال از آغاز آن میگذرد، آزمونی سخت برای رهبران اروپا بود و نشان داد که این قاره بدون حمایت آمریکا، قادر به حفظ امنیت خود یا حمایت مؤثر از کییف یا دیگر اعضای خود نیست. اروپا، علیرغم دههها زندگی زیر چتر امنیتی ناتو که عمدتا توسط آمریکا تأمین میشود، فاقد ظرفیت لازم برای دفاع مستقل است.
وابستگی نظامی: ناتوانی در دفاع مستقل
اروپا، علیرغم دههها زندگی زیر چتر امنیتی ناتو که عمدتا توسط آمریکا تأمین میشود، فاقد ظرفیت لازم برای دفاع مستقل است. بودجه دفاعی قاره سبز، هرچند اخیرا افزایش یافته، همچنان کمتر از ۲درصد تولید ناخالص داخلی بسیاری از کشورها باقی مانده، در حالی که ایالات متحده بیش از ۳.۴درصد از تولید ناخالص ملی خود هزینه میکند.
براساس شواهد و مستنداتی که در منابع اروپایی مطرح شده، این قاره بدون حمایت آمریکا حتی نمیتواند جنگ اوکراین را ادامه دهد، زیرا واردات نفت و گاز از روسیه همچنان ادامه دارد و بهرغم هشدارها و تحریمهای وضعشده در سه سال گذشته از سوی اتحادیه بر صادرات نفت و گاز روسیه. ناتو که بهعنوان ستون فقرات امنیت اروپا محسوب میشود، ۷۰درصد بودجهاش از سوی آمریکا تلاش میشود و از همینروی همیشه با تهدید قطع حمایت مالی از سوی آمریکا مواجه است؛ زیرا مشخص نمیکند تا چه زمانی قرار است امنیت این قاره با پول مالیات آمریکاییها تامین شود.
این ضعف ساختاری در حوزه نظامی و امنیتی با جنگ اوکراین نمایان گشت و با گذشت سه سال از این درگیری بهشدت برجسته و آشکارتر شده است. اروپا حتی نمیتواند نیروهای کافی برای صلحبانی یا حمایت از کییف در طرح ضمانتهای امنیتی این کشور بسیج کند. روسیه ۸۰۰ هزار نیرو فعال در جبهه دارد، در حالی که اروپا حتی برای جمعآوری ۶۴ هزار نفر تلاش میکند - این موضوع «نهتنها نشانه ضعف بلکه خود ضعف است».بدون تضمینهای امنیتی آمریکا، اروپا نمیتواند صلح پایدار را در اوکراین برقرار کند، زیرا فاقد تواناییهای لجستیکی، اطلاعاتی و تسلیحاتی پیشرفته مانند سیستمهای HIMARS و Patriot آمریکایی است. حتی تلاشهایی مانندصندوق ۱۵۰میلیارد یورویی اتحادیه اروپا برای خرید مشترک تسلیحات، به دلیل تکهتکه بودن صنایع دفاعی و اختلافات سیاسی، آنچنان که باید پیش نمیرود و نمیتواند خلأ آمریکا را برای اروپا پر کند. از اواسط ۲۰۲۲ تا اواسط ۲۰۲۳، ۶۳ درصد قراردادهای دفاعی اتحادیه اروپا به شرکتهای آمریکایی واگذار شده که این امر بهوضوح ناتوانی در تولید تسلیحات در اروپا را نشان میدهد و از سوی دیگر وابستگی بروکسل به واشنگتن را دوچندان میکند. کارشناسان این موقعیت را بازی خطرناک اروپا بدون لنگر آمریکا مینامند، جایی که توهم امنیت وابسته به ایالات متحده حفظ شده است. اگر آمریکا حمایت خود را قطع کند، اروپا نهتنها در اوکراین بلکه در برابر تهدیدهای دیگر مانند چین نیز کاملا ناتوان خواهد بود.
وابستگی سیاسی و دیپلماتیک: صدای واحد گمشده
از منظر سیاسی، اروپا فاقد صدای واحد و تأثیرگذار است. قارهای که خودرا قدرت ژئوپلیتیکی میخواند، در عمل به سیاست خارجی آمریکا وابسته است. در مذاکرات با روسیه، اروپا نادیده گرفته شد و پیشنهادهایی مانند مبادله زمین بدون مشورت با بروکسل از سوی ترامپ مطرح شد. در دیدار آلاسکا، روسیه بدون هیچ امتیازی همانند ایجاد آتشبس به دیدار ترامپ رفت و آمریکا از مواضع اولیه خود بهوضوح عقبنشینی کرد که این امر اروپا را در انزوا قرار داد. از همینروی میتوان ادعا کرد اتحادیه اروپا فاقد اهرم لازم و کارت بازی برای دعوت ایالات متحده به شنیدن صدای خود است.
استراتژیهای اروپا برای حمایت از اوکراین مانند تحریمهای ضعیف اعمالشده و تهدیدهای توخالی همانند اعزام نیرو به برخی مناطق اوکراین، بدون رهبری آمریکا فرومیپاشند. پیشنهاد اعزام نیرو به اوکراین بیشتر ژستی نمادین بود که بدون حمایت آمریکا، بیاثر ماند.حتی در آخرین دور مذاکرات بهاصطلاح صلح استانبول، کییف تحت فشار ایالات متحده شرکت کرد، نه با ابتکار اروپا. این وابستگی سیاسی، اروپا را به ابزاری در دست سیاستهای داخلی آمریکا تبدیل کرده؛ جایی که از جنگ اوکراین برای اهداف داخلی استفاده میشود و اروپا قربانی این راهبرد میگردد. اکنون، در جنگ اوکراین، اروپا بدون تضمینهای آمریکایی، قادر به مذاکره پایدار نیست. رهبران اروپایی تلاش کردهاند با دیپلماسی شاتل در روند معادلات جنگ اوکراین تأثیرگذار باشند اما این تلاشها بدون قدرت سخت، اقدامی توخالی است. برای مثال، در صد سال گذشته هیچ معاهده صلحی در اروپا بدون حضور آمریکا منعقد نشده. جنگهای یوگسلاوی سابق یا جنگ جهانی دوم نمونهای از این امر است. این الگو تکرار شده و اروپا را در موقعیتی قرار داده که اگر در میز مذاکره نباشد، خودش روی میز قرار میگیرد، یعنی قربانی تصمیمات دیگران یا همان ایالاتمتحده میشود.
وابستگی مالی و اقتصادی: هزینههای پنهان
از بعد مالی، وابستگی اروپا حتی عمیقتر است. ایالات متحده بیش از ۶۵ میلیارد دلار کمک نظامی به اوکراین ارائه داده، این در حالی است که اروپا با ۷۲ میلیارد یورو کمک به اوکراین که عمدتا بر خرید تسلیحات آمریکایی تکیه دارد، نشان داده توان تولید لجستیکی اندکی برای حمایتهای بلندمدت از کییف دارد. اروپا ۳۲۶ میلیارد یورو(۱.۹)درصد از تولید ناخالص خود را در امور دفاعی هزینه کرده اما این مبلغ در مقایسه با نزدیک به یک تریلیون دلار آمریکا (۳.۴)درصدGDP، ناچیز است و بیشتر آن برای خرید تجهیزات آمریکایی صرف میشود.این شرایط نشان میدهد که اروپا یک توهم استقلال دارد. حتی هماکنون و پس از تصویب ۱۷ بسته تحریمی علیه روسیه این قاره نتوانسته وابستگی خود را به نفت و گاز این کشور قطع کند و هنوز مقادیر قابل توجهی نفت و گاز روسی را ازهند واردمیکند. برنامه ۸۰۰ میلیارد یورویی اتحادیه اروپا برای مدرنیزاسیون صنایع دفاعی و ایجاد یک استقلال از ایالاتمتحده، بیش از یک دهه به طول خواهد انجامید و در کوتاهمدت، خلأ آمریکا در صورت کنار کشیدن ترامپ از کمک به اوکراین را پر نمیکند.
انزوا در مذاکرات اوکراین و تحقیر اروپا
این وابستگیها، اروپا را در موقعیتی تحقیرآمیز قرارداده. درآلاسکا، اروپا به عنوان یک بار اضافه توصیف شد در حالی که روسیه با فرش قرمز مورد استقبال قرارگرفت.این درحالی است که رهبران اروپایی تنها به دیپلماسی شاتل بسنده کردند. وقتی قدرت واقعی ندارید، به چنین نشستهایی دعوت نمیشوید. ازهمین منظر روسیه تهدیدهای اروپایی راکه عواقب خاصی را درپی ندارد، احمقانه میداند و به پیشروی نظامی خود درمناطق مختلف اوکراین ادامه میدهد. اروپا درمذاکرات استانبول نیز حاشیهنشین بود، جایی که آمریکا ابتکار عمل رابه دست گرفت.این انزوا، نهتنها در اوکراین بلکه در کل امنیت اروپا منعکس شده؛ جایی که سران اروپا شاید در نشست با ترامپ در کاخ سفید مجبور به پذیرش توافقهایی شوند که ممکن است بخشهایی از اراضی اوکراین را واگذار کنند.نشست آلاسکا بهترین شانس برای دستیابی به صلح در اروپا پس از یک جنگ سه ساله بود اما اروپا در آن هیچ نقشی نداشت و درخصوص امنیت این قاره بدون حضورسران آن بحث شد.این تحقیر،با ادامه روندی که آمریکای ترامپ در پیش گرفته، تشدید خواهد شد و اروپا را در برابر روسیه و آمریکا ضعیفتر از قبل نشان خواهد داد.