موفقیت این درامهای کرهای تا جایی است که در فهرست دهگانه برنامههای پربازدید بازپخشی در سال ۹۹، حضور سریال «جومونگ» با عدد عجیب ۳۳میلیون و ۷۸۳هزار و۸۱۶تعداد مشاهده در رتبه نخست بود و پس از آن سریالهای «امپراتور بادها» با ۱۱میلیون و ۳هزار و ۶۸۷ در رتبه دوم و سریال «پایتخت۵» با ۴میلیون و۱۶۲هزار و ۵۰۴ نفر و بعد از آن سریال «کیمیا» با ۳میلیون و ۶۸۹هزار و ۵۰۴ بیننده در رده چهارم بینندگان بود که حاکی از اختلاف آماری بسیار بود. البته این آمار کماکان ادامه داشت و در ماههای گذشته با روی آنتن رفتن مجموعه «تهجویونگ» که آن را نوادگان جومونگ عنوان کردند، رکوردهای تازهتری را به ثبت رساندند و باز هم پرمخاطب شدند.
جومونگ را بشناسیم
داستان این مجموعه درباره زندگی جومونگ، بنیانگذار سلسله گوگوریوست که بر منچوری و بخش شمالی شبهجزیره کره حکومت کرد. حق پخش تلویزیونی این سریال در آغاز به ۱۰ کشور ازجمله ایران فروخته شد که در ایران با نام افسانه جومونگ پخش و با استقبال مواجه شد. نکته جالب اینجاست که جومونگ در خود کره، توانست به مدت ۳۵ هفته در صدر پربینندهترین برنامه ملی قرار گیرد. این بالاترین رکورد یک مجموعه تلویزیونی از سال ۲۰۰۰ میلادی بود. طبق نتایج گردآوریشده توسط یک آژانس تحقیقاتی نیز، برای چندهفته جومونگ با میانگین بازدید سراسری ۴۹درصد در رتبه نخست پربینندهترین برنامه هفتگی کره قرار گرفت.
البته این مجموعه، واکنشهای بسیاری را درمنطقه بهدنبال داشت. رسانههای چین واکنشی منفی در برابر این سریال نشان داده و آن را سریالی «چینستیز»، «تحریفکننده تاریخ» و «سلاحی بهسوی چین» نام گذاشته بودند.
اما پرسشی که بهبهانه این موج میتوان مطرح کرد این است که چرا مجموعههای اینچنینی موفق هستند و بهطور کلی چه نکته و فاکتوری دارند که میتوان آموخت و از آن برای تولید مجموعههای پرمخاطبتر الهام گرفت؟
مطالعه بیشتر، کیفیت بالاتر
مینو خانی، استاد دانشگاه و منتقد سینما و تلویزیون در این رابطه معتقد است که بسیاری از تولیدکنندگان آثار، مطالعه و تعمق ندارند. او در این خصوص به جامجم میگوید: یکی از مهمترین مشکلات در سریالسازی -چه در تلویزیون و چه در شبکههای خانگی- این است که عوامل سازنده معمولا اهل مطالعه و تعمق نیستند؛ تاریخ خود را نمیشناسند، زمانه خود را نمیفهمند و در نتیجه مخاطب و نیازهای روز را نمیتوانند درک کنند. به همین دلیل نمیتوانند بر این نقاط حساس تمرکز کنند و با توجه به مطالعات لازم، اثری قابلاعتنا و متناسب بسازند. هر فیلمساز و فردی که کار نمایشی انجام میدهد، باید مجهز به دانشی عمیق از تاریخ باشد. منظور فقط دانستن سلسلههایی که آمده و رفته نیست، بلکه شناخت نقاط عطف تاریخی است؛ اینکه کجاسرافرازی وپیروزی داشتیم که باعث شود احساس غرورکنیم وآن اثررابهتر درک کنیم.همچنین باید حلقههای مفقوده که تازه هم نیستند، با مطالعات دقیق شناسایی شوند.حتی نقاط ضعفی که در تاریخ داشتهایم، نه برای برجستهکردن ضعفها، بلکه برای اینکه نقاط قوتی که در تاریخ به دست آمده، بتوانند در امروز هم بروز پیدا کنند و معنا بیابند.
وی ادامه میدهد: یک فیلمساز یا سریالساز باید جامعهشناس و روانشناس هم باشد اما چندتا از سریالهای ما این ویژگیها را دارند؟ فقط مجهزبودن به تکنیک فیلمسازی و سریالسازی به هیچوجه کافی نیست، چه اثر نیمساعته باشد و چه ۶۰ قسمتی. باید محتوا قوی باشد؛ وقتی تاریخ، اسطورهها، قهرمانها، تغییرات آداب و رسوم و آیینها را خوب بشناسی، میتوانی اینها را در اثرت بهخوبی بپروری و با حافظه و خاطره جمعی مخاطب ارتباط برقرار کنی. نه اینکه الزاما بگویم مخاطب آنها را میشناسد اما ما هرکداممان، چه در ایران و چه در هر جای دیگر، یک خاطره جمعی داریم. بخشی از این خاطره جمعی از آیینها و آدابو رسوم ما شکل گرفته و بخشی از هویت امروز ماست؛ بخش زیادی از زندگیمان در جامعه امروز، با تمام مشکلات و سختیها، به این خاطره جمعی پیوند خورده که در آینده هم همین خواهد بود.
پس خاطره جمعیمان با تاریخ پیوند خورده؛ مثل داستانهای شاهنامه که سینهبهسینه نقل شده و شبها پای کرسی آنها را از زبان پدربزرگ ومادربزرگ شنیدهایم،بخشی ازخاطره جمعی ما راشکل دادهاند.این همان ماهیتادبی است که ایرانیها دارند.
چرا کرهایها موفقاند؟
خانی به گرهخوردن زندگی ایرانیان با عنصر شعر و اسطوره اشاره کرده و میگوید: استاد فرانسویام یک بار گفت «شما ایرانیها ویژگی خاصی دارید؛ شعر تا این حد به زندگی شما پیوند خورده که سخنرانی خود را هم با شعر آغاز میکنید.» بنابراین مخاطب امروز خاطره جمعی، تاریخی، اسطورهها و قهرمانها را همراه خود دارد و میتواند با آن همذاتپنداری کند. چرا سریالهای کرهای خاطرهانگیزند و فراموش نمیشوند؟ چون آنها گذشتهشان را تثبیت میکنند، ریشهها، آداب و آیینهایشان را نشان میدهند.ما هم، بهعنوان مخاطب ایرانی، وقتی این سریالها را میبینیم، احساس همذاتپنداری یا حتی کشف میکنیم که در جای دیگری از جهان، چنین آداب، باورها و تفکری وجود دارد.
او با اشاره به برخی ضعفهای ساختاری در حوزه کلان سریالسازی بیان میکند: سریالهای ما نشان میدهد که سازندگان اصلی مثل فیلمنامهنویس، کارگردان و تهیهکننده مطالعه کافی درباره موضوع اثر ندارند.
تحقیق و پژوهش لازم گاهی جدی گرفته نمیشود و تصور میکنند صرفا باید ساخته شود. نیاز به کارهای سنگین نیست بلکه میتوان در ۱۰دقیقه، یک اثر درخور نشان داد که قابل توجه باشد؛ به طوری که هر نما،هر پلان و هر میزانسن بتواند پیام یا مفهومی به مخاطب منتقل کند اما اگر ندانی، عملا هیچی نداری. طراحی اثر میتواند با توجه به سواد تولیدکننده اثر، درست چیده شود اماوقتی مطالعه نباشد، مشکل ایجادمیشود.مثلامن به شدت علاقهمند به سریالهایی باموضوعات استراتژیک هستم؛ الان شبکه سه «عملیات مهندسی» را پخش میکند و قبلا درباره یک موضوع روز کلان فرهنگی کشور یعنی معضل جدی فرزندآوری صحبت شده بود اماآنها آنقدر آثار قدرتمندی نبودند. گاهی در آثارمان اشکالات فیلمنامهای هم دیده میشود.
روی مخاطب اثر بگذاریم
این استاد دانشگاه درباره نحوه و اهمیت تأثیرگذاری بر مخاطب در سریالسازی، میگوید: من بهعنوان معلم معتقدم که غیرمستقیم باید اثری هژمونیک داشت تا روی مخاطب اثر داشته باشیم. منظور من از هژمونیک این نیست که با زور چیزی را به آنها بقبولانیم. بلکه یعنی با زبان خوب و صمیمی یک ایده را به مخاطب منتقل کنیم؛ بدون استفاده از اجبار و فشار. یکی از موضوعات مهم، پیرشدن جمعیت کشور است؛ باید مردم و بهخصوص جوانان را تشویق به فرزندآوری کنیم و راهکارهایی به کسانی که مشکل فرزندآوری دارند ارائه دهیم.حالا این کار که صورت گرفته و موضوعش هم خوب بود، ولی واقعا در خیلی از جاها اشکالاتی داشت. من میگویم از این بابت که بالاخره کجای کار ایستادهایم، به قول یکی از دوستان، آنقدر بد نبود که کسی نخواهد ادامه بدهد، بلکه برای پیگیری داستان میدیدیم اما در کل ضعف داشت؛ فیلمنامه و بازیها خوب نبودند.همین وضعیت درباره «عملیات مهندسی» هم هست؛ موضوعی از دهههای پیش که باید درباره منافقین میگفتیم و جوانان را آگاه میکردیم. این کار ساخته شده اما اشکالاتی دارد مثلا چرا در طراحی نقشها اینقدر مشکل وجود دارد؟ باید به این مسائل توجه شود. حتی وقتی موضوع روز را انتخاب میکنیم، مثل «آلا» که سوژهاش خوب است اما تحقیق و شخصیتپردازی درست انجام نشد.
وی در پاسخ به این پرسش که مانع چیست و چطور باید به سمت اصلاح این موردرفت، بیان میکند: شاید بهتر باشد سازمان صداوسیما،نظارت خودراروی فیلمنامههاافزایشدهدوحتی سختگیری بیشتری درپذیرش آنهاداشته باشد؛مثلا شخصیتپردازیها باید درست باشد و حداقل موضوع نشاندهنده پشتوانه پژوهشی قوی باشد. من الان عضو شورای ساخت آثار غیرسینمایی ارشاد هستم و وقتی یک فیلمنامه را میخوانم، به سرعت متوجه میشوم که آیا متن سطحی و غیرحرفهای است یا نه. اگر من این را سریع میفهمم، شورای فیلمنامه صداوسیما قطعا بهتر میتواند تشخیص دهد.
بودجه در کنار تحقیق
مینو خانی به راهکار دیگری هم اشاره کرده و میگوید: در عین حال باید بودجه لازم برای مطالعه و پژوهش در نظر گرفته شود. مشکل اینجاست که در خیلی موارد چنین بودجهای یا دیده نمیشود یا اگر دیده میشود، کسانی که پول پژوهش را میگیرند واقعا پژوهش انجام نمیدهند. در صورتی که اگر فردی برای کار خود ارزش قائل باشد، حتی بدون دریافت پول هم دنبال استحکام لازم برای کارش میرود. پژوهش فقط به خواندن کتاب محدود نیست، بلکه بهمعنای رفتن سراغ شناخت شخصیتها، کشف آنها و پیداکردن نمونههای واقعیشان است. هر چیزی که کاری را که میخواهیم انجام دهیم عمیقتر کند، برای من مصداق واژه مطالعه محسوب میشود اماوقتی این اتفاق نمیافتد و مطالعه نمیشود، سوژههای خوب را هم نمیتوان بهتر اجرا کرد. در مجموع باید گفت که عوامل سازنده هر اثر نمایشی- چه سریال تلویزیونی باشد، چه سریال شبکه نمایش خانگی یا جای دیگر- نیاز به مطالعه کافی دارند. به تازگی در جلسهای گفتم که این جوانها حتی رمان نمیخوانند؛ در حالی که خواندن رمان تجربه عمیقتر و تجربه زیسته بهتری به آدم میدهد. وقتی این کار انجام نشود، نمیتوان انتظار داشت که ۱۰ قسمت بسازیم اما ۱۰ قسمت درست و حسابی باشد. کیفیت به مطالعه و تجربه واقعی وابسته است.