موقعیت جغرافیایی بینظیر و جایگاه استراتژیک باعث شده ایران در چهار راه ارتباطی میان اروپا، اقیانوس هند، آفریقا و قاره آسیا قرار گیرد و به ایران امکان دسترسی مستقیم و حیاتی به بازارها و منابع مهم جهانی بدهد و نقش این کشور را در معادلات سیاسی و اقتصادی منطقه و فرامنطقه به شدت برجسته کند. باتوجه به اهمیت ژئوپلیتیکی و اقتصادی ایران، در گفتوگو با جواد منصوری، پژوهشگر تاریخ معاصر وقایع شهریور ۱۳۲۰ و اشغال ایران در آن مقطع را بررسی کردهایم.
چرا همواره کشورهای استعمارگر نسبت به ایران در حال توطئه بودهاند؟
ایران نه تنها نقطه تقاطع قارههاست، بلکه این محل تلاقی مسیرهای ترانزیتی و راههای تجاری بینالمللی نیز هست. این ویژگی منحصربهفرد، امکان بهرهبرداری از فرصتهای اقتصادی و سیاسی را برای ایران فراهم ساخته است. چنین موقعیتی از دیرباز توجه قدرتهای بزرگ را به ایران جلب کرده و همچنان یکی از دلایل رقابتهای منطقهای و بینالمللی پیرامون این کشور به شمار میرود.از لحاظ منابع مادی، ایران با ویژگیهای خاصی که دارد، آن را به کشوری استراتژیک تبدیل کرده است. نفت و گاز سالهاست به عنوان ستونهای اقتصاد ایران شناخته میشوند و نقشی کلیدی در تامین انرژی جهان ایفا میکنند. اما این همه ماجرا نیست؛ زیرا منابع معدنی متنوع و زمینهای کشاورزی حاصلخیز نیز از دیگر ظرفیتهای مهم اقتصادی ایران به شمار میروند.یکی از مهمترین تحولات جدید در توانمندیهای اقتصادی ایران، کشف ظرفیتهای عظیم انرژی خورشیدی است. دانشمندان در سالهای اخیر با استفاده از فناوریهای روز، پتانسیل بینظیر خورشید ایران به ویژه در مناطق کویری مانند کویر لوت را شناسایی کردهاند. این منطقه میتواند روزانه انرژی معادل شش میلیون بشکه نفت تولید کند؛ رقمی که بیانگر ثروتی بیپایان و پاک است.پتانسیل انرژی خورشیدی میتواند مسیر توسعه اقتصادی ایران را دگرگون کرده و ایران را به یکی از پیشگامان انرژیهای نو و پاک در جهان تبدیل کند. استفاده گسترده از این منبع انرژی پاک، علاوه بر حفظ محیطزیست، استقلال انرژی ایران را تضمین کرده و زمینهای برای صادرات فناوریهای نوین فراهم میسازد.
آیا میتوان همین ظرفیتها را ریشه تحولات شهریور ۱۳۲۰ دانست؟
با توجه به اهمیت ژئوپلیتیکی و اقتصادی ایران و همچنین ظرفیتهای نوین انرژی، وقایع ۳ شهریور ۱۳۲۰ و پیامدهای آن باید در پرتو این واقعیتها بازنگری شود. ایران با داشتن موقعیتی منحصربهفرد، میتواند ضمن حفظ استقلال و تمامیت ارضی، نقش تعیینکنندهای در معادلات جهانی ایفا کند و آیندهای روشن و پایدار برای خود رقم بزند.در بیش از ۲۰۰۰ سال گذشته، هر قدرتی که در جهان ظهور کرده، برای تسلط بر ایران برنامهریزی کرده است. از یونانیها، فرانسویها، انگلیسیها، تزارهای روسیه، عثمانیها تا آمریکاییها همگی تلاش کردهاند به این نقطه استراتژیک دسترسی پیدا کرده و نفوذ خود را در این منطقه تثبیت کنند.آخرین نمونه این تلاشها، استفاده آمریکا از فرصت جنگ جهانی دوم برای تسلط بر ایران بود. امروز که سالروز واقعه سوم شهریور است، این موضوع به شکل خاصی با آن تاریخ مهم مرتبط میشود. در جریان جنگ جهانی دوم، قدرت استعماری جهان به طور مستقیم جابهجا شد؛ اروپا که تا آن زمان مرکز اصلی قدرتهای استعماری بود، به دلیل خسارات و نابسامانیهای ناشی از جنگ، بخش عمده نفوذ و قدرت خود را از دست داد و آمریکا که نقش اصلی را در بازسازی اروپا ایفا کرد، به تدریج به قدرت غالب جهانی تبدیل شد.این تحولات فرصتی استثنایی به آمریکا داد تا بر نقطه کمنظیر و استراتژیکی مانند ایران مسلط شود. به بهانه مقابله با ارتش نازی، مهار نفوذ هیتلر و جلوگیری از تسلط نیروهای محور بر ایران، مجموعهای از قدرتهای استعماری گذشته و جدید، ایران را مورد حمله قرار داده و اشغال کردند. این اقدام پیش از آن که آلمان نازی بر ایران مسلط شود، از وقوع تسلط مستقیم هیتلر جلوگیری کرد و نقطه عطفی در تاریخ سیاسی، امنیتی و اقتصادی ایران و جهان به شمار میآید.
اشغال ایران در آن مقطع چه تاثیری بر معادلات جنگ جهانی گذاشت؟
قبل از اینکه هیتلر بتواند بر ایران مسلط شود و نقطهای مهم در سیاست و اقتصاد جهانی را تصرف کند، قدرتهای استعماری پیش از او وارد عمل شدند و ایران را اشغال کردند. این اتفاق به آمریکاییها فرصت داد تا به صورت غیرمستقیم و آرام، ایران را از دست اروپا خارج و به حوزه نفوذ خود تبدیل کنند.سوم شهریور ۱۳۲۰، یکی از روزهای مهم در تاریخ ایران و آمریکا به شمار میرود؛ روزی که آمریکا عملا مالک ایران شد و کشور ما را زیر چتر سلطه بیرحمانه این قدرت جهانی قرار گرفت. این رویداد سرآغاز تحولات عمیقی در تاریخ معاصر ایران بود که مسیر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور را به کلی دگرگون کرد.آنچه در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ رخ داد، نتیجه مستقیم همین اشغال و سلطه بود. انقلاب اسلامی ایران واکنشی تاریخی و پایدار به اشغال و نفوذ خارجی بود که در پس دههها مقاومت و تلاش مردم ایران شکل گرفت. پس از پیروزی انقلاب، رئیس سازمان سیاسی آمریکا اذعان کرد که این اتفاق نه تنها یک رویداد مهم، بلکه واقعهای عجیب و غیرمنتظره بود، زیرا آمریکا ایران را چنان ساخته بود که گویی قرار بود برای همیشه تحت کنترلش باقی بماند.واقعیت تلخ این که تحول بزرگ سوم شهریور ۱۳۲۰ قرار بود ایران را به ایالت پنجاه و یکم آمریکا تبدیل کند. این نقشه تدریجی با کودتاهای پی در پی، سرکوبهای شدید مانند ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ همراه شد. این تاریخ نقطه شروع مقاومت تاریخی ملت ایران در برابر سلطه آمریکا و قدرتهای بزرگ بود.امروز میبینیم این مقاومت ادامه دارد و تحولات منطقهای، از جمله مقابله با نفوذ آمریکا و اسرائیل—که به نوعی ناوگان و بازوی نظامی آمریکا در منطقه است—نشاندهنده استمرار این مبارزه تاریخی است.درس بزرگ سوم شهریور ۱۳۲۰ این بود که ارتش بدون پایگاه مردمی، هرچقدر مجهز باشد، نمیتواند از منافع ملی و ملت خود دفاع کند. بودجههای کلان نظامی ایران صرف نیرویی شد که در نخستین لحظات مهمترین آزمونها، نتوانست از کشور دفاع کند. این واقعیت تلخ نشان میدهد تنها قدرت نظامی و تجهیزات پیشرفته، تضمینکننده امنیت ملی نیست بلکه حمایت مردمی و انگیزههای ملی عامل اصلی در دفاع موثر است.
درباره عملکرد ارتش رضاخان در آن مقطع بگویید؟ چرا با آنهمه ادعا هیچ مقاومتی در مقابل اشغالگران صورت نگرفت؟
ارتش رضاخانی در سوم شهریور ۱۳۲۰، در برابر هجوم نیروهای متفقین فقط ۲۴ ساعت مقاومت کرد؛ اما دلیل این شکست نه ضعف تسلیحاتی، بلکه فقدان انگیزه و باور ملی بود. ارتش دوران پهلوی نه در خدمت ملت، بلکه در خدمت رژیمی وابسته و در راستای منافع امپراتوری بریتانیا و بعدها آمریکا تعریف شده بود. در چنین چهارچوبی، سربازان انگیزهای برای دفاع از سرزمین، مردم و هویت ملی نداشتند.اما این معادله پس از انقلاب اسلامی بهطور کامل دگرگون شد. همان ارتش، اینبار در کنار نیروهای تازهنفس و انقلابی همچون سپاه پاسداران، در برابر شدیدترین تهدیدات داخلی و خارجی ایستادگی کرد. از جنگ تحمیلی گرفته تا فتنههای منطقهای و تحریمهای سنگین، این نیروهای ملی با اتکا به باورهای مردمی، چهار دهه است در برابر تجاوزات ایستادهاند. این مقایسه، تفاوتی بنیادین را نشان میدهد: یک ارتش بدون پشتوانه مردمی فرو میپاشد، اما ارتشی که ریشه در اراده ملی دارد، پایدار میماند.
قدرتهای جهانی این تغییر ماهوی را بهخوبی درک کردهاند. دیگر نمیتوان با اشغال نظامی یا نفوذ سیاسی، ملت ایران را به عقب راند. سوم شهریور ۱۳۲۰ یک درس مهم به ما میدهد: نیروهای یک نظام تا زمانی میتوانند مؤثر باشند که بر پایه مقاومت، اعتقاد و مردمی بودن شکل گرفته باشند.
حتی در روزهای پس از سقوط رضا شاه، که ایران در اشغال نیروهای بیگانه بود، مردم با وجود فقر و فشار، به خیابانها آمدند و از سقوط یک دیکتاتور وابسته ابراز شادی کردند. اما متأسفانه، با دسیسه قدرتهای خارجی، سلطنت پهلوی با چهرهای دیگر بازتولید شد و ایران دوباره در مسیر وابستگی قرار گرفت تا اینکه انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، این چرخه وابستگی را قطع کرد و نظامی مردمی بر پایه استقلال و جمهوریت شکل گرفت.یکی دیگر از درسهای سوم شهریور این بود که هیچ قدرت خارجی، با هر شعار فریبندهای، نمیتواند دلسوز یک ملت باشد. آمریکا، با شعار توسعه و آزادی، جای بریتانیا را گرفت و بخشی از جریانهای ملی هم در این فریب گرفتار شدند. نتیجهاش کودتای ۲۸ مرداد و حاکمیتی ۲۵ ساله و بیچونوچرا برای آمریکا در ایران شد.واقعبینی سیاسی ایجاب میکند اعتماد به بیگانه، فارغ از ظاهر و شعارهایش، همواره پرهزینه و گمراهکننده خواهد بود. بسیاری از کشورهایی که ادعای اسلامی، دموکراتیک یا توسعهگرایانه دارند، در بزنگاهها منافع خود را حتی به قیمت نابودی دیگر ملتهای مسلمان دنبال میکنند. این حقیقت را نمیتوان نادیده گرفت.
پیروزی انقلاب اسلامی، برنامههای استعمارگران را بههم ریخت. درباره مولفههای اصلی نهضت اسلامی که توطئههای دشمنان را خنثی کرد بفرمایید؟
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران مسیر تازهای را در پیش گرفت. برخلاف گذشته، دیگر شعارهایی نظیر «حقوق بشر»، «آزادی»، «صلح» و «عدالت» که از سوی قدرتهای خارجی تبلیغ میشد، مورد پذیرش واقع نشد. ملت ایران، با تجربهای که از دخالتهای مکرر و سلطهگرایانه غرب داشت، بهخوبی دریافته بود که این مفاهیم، وقتی از زبان استعمارگران و قدرتهای مداخلهگر شنیده میشوند، بیش از آنکه حقیقتی انسانی باشند، ابزاری برای توجیه نفوذ و سیطره هستند.به همین دلیل، جمهوری اسلامی از همان آغاز، مرز خود را با سلطه و نفوذ خارجی مشخص کرد. همین استقلالطلبی و عدم پذیرش دیکتههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قدرتهای جهانی، باعث شد تا آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی بهطور پیوسته در برابر ایران صفآرایی کنند. اسرائیل که نقش بازوی منطقهای و نیروی ضربتی غرب را ایفا میکند، در طول دهههای گذشته تلاش کرده با ابزارهای نظامی، امنیتی و رسانهای، مسیر استقلال ایران را مختل کند.اما آنچه قدرتهای جهانی به آن بیتوجه بودند و هستند، مبنای مشروعیت و قدرت جمهوری اسلامی است: مردم. برخلاف رژیم پهلوی که پشتوانهای در میان مردم نداشت و بهسرعت فرو پاشید، نظام برخاسته از انقلاب، بر پایه مشارکت عمومی، باور دینی، و خواست استقلال بنا شده است. همین پشتوانه مردمی، عامل اصلی در ایستادگی چهار دههای در برابر شدیدترین فشارها و تحریمها بوده است.امروز، آنچه در منطقه میگذرد، امتداد همان خط تاریخی است که از سوم شهریور ۱۳۲۰ آغاز شد. ملت ایران دیگر اجازه ندادند تا سرنوشتشان در کاخهای لندن یا واشنگتن نوشته شود. امروز، ملتها آگاهتر از همیشهاند و مفهوم استقلال، دیگر یک آرمان صرف نیست؛ یک ضرورت تاریخی است.سوم شهریور، یک واقعه تاریخی است، اما نه متعلق به گذشته؛ بلکه چراغی برای آینده است. یادآور این حقیقت است که تا وقتی استقلال فکری، سیاسی و اقتصادی نداشته باشیم، هر شعاری—even با ظاهر فریبنده آزادی و توسعه—در نهایت ما را به زنجیر وابستگی خواهد کشاند. اما اگر بر اساس هویت ملی، باور دینی، و اراده مردم حرکت کنیم، هیچ قدرتی—even با نام دموکراسی یا حقوق بشر—نمیتواند بر ما سلطه یابد.