درواقع، آنها در حال از دست دادن امتیاز بزرگی هستند و آن همین حضور حداقلی در مذاکرات هستهای است. این فعالسازی نقش اروپا را تبدیل به نقشی خواهد کرد که اکنون در قضیه اوکراین شاهد آن هستیم. آمریکا در قضیه اوکراین به اروپاییها یک صندلی نمیدهد که این به ذات دولت راستگرای حاکم بر کاخ سفید برمیگردد که قائل به کار تیمی با اروپا نیست.
فعلا تنها نخی که اروپا را به ماجرای هستهای ایران وصل میکند، همین اهرم قابلیت بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل علیه ایران است که این هم به محض کشیدنش، پاره میشود. یعنی همین میز کوچکی که اروپا در این قضیه داشته، از دست خواهد رفت و مابهازایی برای اروپا نخواهد داشت، چون آمریکاییها اصلا نیازی به مکانیسم ماشه ندارند و تقریبا هر فعل غلطی که به ذهنشان رسیده، بدون در نظر گرفتن منافع اروپا از تحریم گرفته تا حمله انجام دادهاند و درنهایت هم اگر ایران بخواهد مذاکرهای بکند، با آمریکاییها خواهد کرد و اروپا در این میان جایی نخواهد داشت. به نظر میرسد برای همین هم هست که برخی از اروپاییها و مشخصا فرانسه برای حفظ این نقش حداقلی پیشنهاد کردهاند که در صورت توافقی میان آمریکا و ایران، چیزی شبیه به مکانیسم ماشه تعبیه شود و اروپا هم در آن دخیل باشد اما اروپاییها اگر عاقلانه به ماجرا نگاه کنند، باید متوجه باشند که ایران زیر بار یک حمله شدید نظامی از سوی آمریکا و اسرائیل، حاضر به ارائه امتیاز نشد و بنابراین انتظاراتی که اروپاییها در شرایط فعلی از ایران دارند، مبتنی بر واقعیتها نیست. ایران تاکنون تلاشی صادقانه و با جدیت تمام در حوزه دیپلماسی از خود نشان داده است تا اروپا در مسیر دیپلماسی و تعامل باقی بماند اما اگر اروپا همچنان بر این رویکرد غیراصولی تقابلی ادامه دهد، باید بداند ایران این ظرفیت را دارد که درنهایت از پس مدیریت عوارض فعالسازی مکانیسم ماشه برآید و از این نظر در این قماری که اروپا شروع کرده، در درازمدت بسیار بیشتر از ایران، خودش ضرر خواهد کرد.