داستان از یک تصادف وحشتناک آغاز میشود که به فوت یک پیرمرد مسن و سوختگی شدید یک مرد جوان میانجامد. سیدتقی کسی است که جوان را از مهلکه نجات میدهد وبه او در نگهبانی یک حوزه علمیه پناه میدهد. سیدتقی همچنین برای مرد جوانی که حالا حافظهاش را بهطور موقت از دست داده، نام عماد را انتخاب میکند. داستان به چالشهای عماد و سیدتقی در حوزه علمیه و مواجهه آنها با حاجآقا سلطانی (مدیر حوزه) و طلبهها میپردازد. عماد که در جستوجوی رستگاری است، کمکم بهخاطر میآورد که نام او رضا بوده و در گذشته مرتکب اشتباهات و جنایتهایی شده. آداب جنایت با فلشبکهایی که میزند، از گذشته شخصیتها پرده برمیدارد تا مخاطب نسبت به قضاوتهایی که ممکن است در مورد شخصیتها داشته دچار تردید شود. رضا در زندگی قبلی توسط خانواده و محیط اطرافش بهشدت سرکوب شده و رفتارهای او بعضا نوعی واکنش به شرایط گذشته است. حتی با اینکه در موقعیت فعلی چیزی از گذشته را بهیاد نمیآورد اما اثر زخمهایی که همراه داشته کاملا مشهود است و در زندگی او نقش پررنگی ایفا میکند. در جایی از داستان میبینیم که وقتی بعضی طلاب در یک گعده صمیمی با دوربین از صورت سوخته او عکاسی میکنند، رضا واکنشی نشان میدهد که شاید در وهله اول کمی غیرمنطقی به نظر بیاید اما در ادامه داستان کاملا برآمده از دل گذشتهاش ارزیابی میشود. مصطفی سلیمانی روانشناس است و توانسته رمان را به یک اتاق درمان تبدیل کند. نویسنده آداب جنایت نهتنها آسیبهای روانی رضا را مورد روانکاوی قرار میدهد بلکه در مورد شخصیتهای دیگر رمانش نیز همین رویکرد را پی میگیرد. طرحوارههای هر شخصیت را مورد ارزیابی قرار میدهد و انسانها و اجتماع پیرامونشان را به ورطه نقد میکشاند. سیدتقی برادری بهنام عماد داشته که نسبت به جامعه بهشدت معترض بوده و سیدتقی و دیگران هم نتوانستهاند با او تعامل مناسبی داشته باشند. حالا که سیدتقی با از دستدادن برادرش ضربه سختی خورده، عماد را در آینه رضا میبیند و تلاش میکند مرهمی تازه بر زخم باز خود بگذارد. همچنین زینب، دختر دستفروشی است که رضا عاشق او شده، زخمهایی از گذشته دارد که مانع ارتباط او با رضا میشود. جنایت در آداب جنایت، آن اعمالی نیست که رضا در گذشته مرتکب شده بلکه قضاوتهایی است که افراد بدون در نظر داشتن پیشینه دیگران نسبت به هم انجام میدهند و وقتی این قضاوتها کنار میرود، انگار تازه راه برای برقراری ارتباط حقیقی بین آدمها هموار میشود.
مصطفی سلیمانی که تحصیلات حوزوی نیز دارد برای نزدیکشدن به لوکیشن حوزه علمیه کار سختی نداشته؛ با زیرکی توانسته فضای پرشورونشاط حوزه را برای خوانندههای کتابش ترسیم کند. ارتباط دوستانه و صمیمی سیدتقی که خادم حوزه است با حاجآقا سلطانی که مدیر حوزه است باورپذیر از آب درآمده. روح طلبگی با تمام ابعاد و زوایایش در گوشهگوشه اثر جاری و ساری است. نویسنده با توجه به سبقه حوزویاش بهخوبی توانسته ضمن دوری از کلیشهها به خطوط قرمز نزدیک شود، بهطوری که تلقی بیپروایی از آن نشده باشد.
آداب جنایت دارای یک نثر پاکیزه است و با دقت و ظرافت به رشته تحریر درآمده. در مجموع آداب جنایت بهعنوان اثر اول نویسنده، اثری موفق ارزیابی میشود. استقبال مخاطب و تجدید چندباره کتاب در مدت کوتاه، آن هم در این زمانه که تیراژ اکثر کتابها به ۳۰۰-۲۰۰نسخه رسیده، نشاندهنده این است که مخاطب عمومی توانسته با کتاب ارتباط برقرار کند که این توفیق بزرگی برای یک نویسنده است.