به گزارش جامجمآنلاین ازفارس، تصور کنید روزی به موزه یا یک نمایشگاه بینالمللی قدم میگذارید و مجسمه مولانا را میبینید، اما زیر آن نوشته شده است: «شاعر ملی ترکیه». یا نظامی گنجوی را در یک فیلم سینمایی تماشا میکنید، در حالی که او را به عنوان نماد فرهنگی آذربایجان معرفی میکنند.
این اتفاقات نه یک داستان خیالی، بلکه حقیقتی تلخ و رو به گسترش است. در سکوت فرهنگی ما، زمزمههای غریبهای به گوش میرسد که به آرامی در حال مصادره هویت و میراث بزرگان ما هستند. این یک چالش بزرگ است؛ چالش از دست دادن هویت فرهنگی و جایگاه جهانی که سالها با نام شاعران، نویسندگان و اندیشمندان ایرانی گره خورده است.
چرا دنیا به دنبال مصادره بزرگان ماست؟
دلایل این اقدامات چندوجهی است. نخست، شعاع نفوذ و اعتبار فرهنگی این بزرگان باعث شده کشورهای دیگر به دنبال بهرهبرداری از شهرت و محبوبیت آنان باشند. وقتی نام مولانا یا نظامی گنجوی در جهان شناخته شده است، معرفی آنها به عنوان شاعر ملی خود، میتواند اعتبار فرهنگی و سیاسی برای این کشورها به همراه داشته باشد.
دوم، تلاش برای جذب گردشگر و سرمایهگذاری فرهنگی است؛ کشورها با معرفی این بزرگان به نام خود، برنامههای گردشگری، همایشها، تمبر، کتاب و فیلم تولید میکنند تا از این طریق درآمد اقتصادی و تبلیغاتی کسب کنند.
سوم،بازنویسی هویت تاریخی و فرهنگی است با مصادره این مشاهیر، دولتها میتوانند نقش خود را در تاریخ فرهنگی جهان بزرگتر و مؤثرتر جلوه دهند و هویت ایرانی این چهرهها را کمرنگ کنند.
وقتی ترکیه شاعر ما را شاعر خود میخواند!
نمونه بارز این روند، مولانا جلالالدین بلخی است. ترکیه در سال ۲۰۰۷ او را به عنوان شاعر و فیلسوف ترک معرفی کرد. این اقدام نه تنها موجب بحثهای فرهنگی در ایران شد، بلکه ضعف ما در صیانت از هویت فرهنگی را آشکار ساخت.
پروفسور مهدی محقق درباره ادعاهای ترکیه پیش از این گفته بود که «اینهایی که میگویند مولانا متعلق به ترکیه است، وقتی توانستند یک صفحه از مولانا را که به زبان فارسی است (با توجه به زبان مادریشان) از رو بخوانند، میتوانند چنین ادعایی داشته باشند.
اگر توانستید یک خط بخوانید، مولانا مال شما! اصلاً یک نفر در ترکیه میتواند یک صفحه از آثار مولانا را بخواند؟ مولانا به زبان فارسی شعر گفته است. یک کتاب مولانا را جلوی دانشمندان ترکیه بگذارید، اگر توانستند بی لکنت و روان بخوانند؟ مولانا در بلخ به دنیا آمده و گفته است: بلخیام من بلخیام من بلخیام... اصلاً مولانا یک خط شعر به زبان ترکی دارد؟ شعر ترکی مولانا کجاست؟ مولانا تمام آثارش به زبان فارسی است.»
از شعر فارسی تا اسکناسهای آذربایجان
موضوع مشابه درباره نظامی گنجوی رخ داده است. این شاعر بزرگ فارسیگو، در افکار عمومی مردم آذربایجان، به عنوان شاعر ملی این کشور معرفی میشود. نوشتههای فارسی مقبره او از دیوارها کنده شده و تصویر نظامی برای چاپ روی اسکناسهای ۵ مناتی انتخاب شده است.
حدادعادل در این زمینه در بزرگداشت نظامی گنجوی تأکید کرد که «حیرتآور است که ایرانی بودن گنجوی را انکار کنیم. امروز اگر آرامگاه نظامی در داخل مرزهای ایران نیست، بدین معنا نیست که نظامی به فرهنگ ایرانی، اسلامی تعلق ندارد بلکه این را نشان میدهد که سایر کشورها اگر قصد مصادره نظامی را دارند همگی نشانگر بزرگی و عظمت گنجینههای ادبی ایران است.»
وقتی بزرگان شعر ایران در قاب فیلم دیگران جا میگیرند
در حوزه سینما نیز کشورهای دیگر فعالتر عمل کردهاند. ترکیه مستندی دو قسمتی با عنوان «حضرت مولانا» ساخته و «اسین چلبی»، بیست و دومین نواده مولانا در لوکیشن حضور داشته است. علاوه بر آن این کشور سریال «رومی» را نیز درمورد این شاعر ایرانی ساخته است.
افغانستان با حمایت دولت فیلم «پیر چراغ به دست» را درباره زندگی مولوی تولید کرده و هندیها نیز با فیلم «رومی آتش عشق» وارد این عرصه شدهاند.
حتی کارگردان انگلیسی «عبداللطیف سالازا» با سرمایهگذاری تلویزیون فرانسه، فیلم زندگی مولانا را ساخته است. در مقابل، سهم سینمای ایران تنها مستند محدود «مولانا» به کارگردانی «ارد عطاپور» و فیلم سینما «مست عشق» است که آن هم با همکاری کشور ترکیه بود.
درباره عمر خیام نیز فیلمهای خارجی متعددی ساخته شدهاند، از فیلم آمریکایی «عشق عمر خیام» (۱۹۵۶) تا فیلم روسی «عمر خیام» به کارگردانی باریس توکارف، در حالی که تولیدات داخلی به مراتب کمتر و محدودتر بودهاند.
کوتاهیها و غفلتهای داخلی
مصادره فرهنگی تنها محدود به آثار ادبی نیست؛ کشورهای همسایه از تمام ابزارهای فرهنگی و رسانهای خود برای برجستهسازی مفاخر مصادرهشده استفاده میکنند. ترکیه مولانا را به عنوان یک فخر ملی معرفی کرده و تبلیغات گستردهای برای جذب گردشگران انجام میدهد.
جمهوری آذربایجان نیز با نصب مجسمههای نظامی و چاپ تصویر او بر اسکناسها، هویت این شاعر ایرانی را مصادره میکند.
با این حال، اقدامات ایران در مقایسه با کشورهای دیگر بسیار محدود است. ثبت ۴۱ نفر از مفاخر ایرانی در فهرست مشاهیر علم و ادب یونسکو، انتشار چند کتاب با مخاطب خاص و برگزاری چند کنگره تنها بخش کوچکی از تلاشهاست. این محدودیتها نشاندهنده کوتاهیها و غفلتهای نهادهای مسئول است؛ کوتاهیهایی که به کشورهای دیگر فرصت داده تا جایگاه مفاخر ما را بازنویسی کنند.
نمونههای موفق؛ وقتی میراث ایرانی جهانی میشود
نمونههایی وجود دارد که نشان میدهد با برنامهریزی و دیپلماسی فرهنگی میتوان جایگاه واقعی آثار و مفاخر ایرانی را در جهان تثبیت کرد.
یکی از نمونههای شاخص، دستور انتشار و اهدای رایگان شاهنامه به مردم تاجیکستان است. این اقدام را امامعلی رحمان، رئیسجمهور تاجیکستان در همایشی بینالمللی به افتخار صد و پانزدهمین سالگرد تولد آکادمیسین باباجان غفورف، نویسنده کتاب «تاجیکان» در سال ۱۴۰۲ صادر کرد. این حرکت نه تنها موجب گسترش شناخت جهانی از شاهکار فردوسی شد، بلکه نشان داد همکاریهای فرهنگی میتواند میراث ایرانی را فراتر از مرزها زنده و جاودانه نگه دارد... .
چگونه شاعران ایرانی را حفظ کنیم؟
صیانت از شاعران ایرانی نیازمند برنامهریزی ملی، سرمایهگذاری در رسانه، سینما، همایشهای بینالمللی و ترجمه آثار به زبانهای مختلف است. بدون اقدامات جدی، ایران هر سال شاهد مصادره هویت فرهنگی خود خواهد بود و بزرگان شعر ما جایگاه واقعی خود را از دست خواهند داد.
در نهایت، اگر ما قدر مفاخر خود را ندانیم، دیگرانی هستند که برای آنها سر و دست میشکنند و موج مصادره ادامه خواهد داشت.
نسلهای آینده ایران و جهان باید شاعران ما را به عنوان میراثی ایرانی بشناسند. آموزش، رسانه، ترجمه آثار، تولید فیلم و مستند و ثبت جهانی تنها راههای حفاظت و تثبیت جایگاه شاعران ایرانی در ذهن جهانیان هستند. این مسیر نه تنها حفظ هویت فرهنگی ایران است، بلکه تضمینکننده احترام و جایگاه واقعی مفاخر ایرانی در عرصه جهانی است.