سفری برای گسترش روابط همسایگی

سفر آقای لاریجانی به عربستان را می‌توان در چارچوب روابطی تحلیل کرد که از میانجی‌گری چینی‌ها آغاز شد و به احیای مناسبات دوجانبه انجامید اما این تنها یک بعد از ماجراست‌؛ بعد دیگر، موضوع ارتقای روابط همسایگی است‌؛ مسأله‌ای که هم دولت به‌طور جدی دنبال می‌کند و هم شرایط منطقه آن را اقتضا می‌کند.
کد خبر: ۱۵۱۸۵۶۱
نویسنده بیژن مقدم | تحلیلگر مسائل سیاسی
 
به‌ویژه پس از حملات اخیر، کشورهای عربی متوجه شده‌اند که دیگر نمی‌توانند روی وعده‌های آمریکا حساب باز کنند. به تعبیری، امنیت وارداتی دیگر معنایی ندارد و چاره‌ای جز همکاری‌های مستمر و منظم میان همسایگان باقی نمانده است. در این چارچوب است که سفر آقای لاریجانی می‌تواند معنا پیدا کند و در کل، به نظر می‌رسد منطقه در آستانه تحولی جدی قرار گرفته است. از گذشته سیاست جمهوری اسلامی بر این بوده در شرایطی که دیگران، از جمله اروپا و آمریکا، کشورها را تنها می‌گذارند، ما سیاست همگرایی با همسایگان را دنبال کنیم. نقش عربستان و کشورهای همسو با آن، به‌ویژه با توجه به زبان، فرهنگ و پیمان‌های مشترک، بر اهمیت این سفر می‌افزاید. هرچند این سفر در هر زمانی مهم تلقی می‌شد اما اهمیت مضاعف آن از انجامش پس از حمله اسرائیل به قطر ناشی می‌شود. درواقع، ما بار دیگر نشان دادیم که از جانب ایران هیچ‌گونه تجاوز یا تعدی به کشوری صورت نگرفته‌؛ برخلاف آمریکا یا اسرائیل که سابقه حمله به عراق، کویت و دیگر کشورها را دارند. در نتیجه، اکنون موجی ضدآمریکایی و ضداسرائیلی، به‌ویژه در کشورهای عربی شکل گرفته که پیشتر، در سطح مردمی هم قابل مشاهده بود. مردم این کشورها با توجه به تحولات دو سال گذشته و پاسخ‌های موشکی ایران به رژیم‌صهیونیستی نگاهی مثبت به ایران پیدا کردند و ایران توانست جایگاه خود و مقاومت را در میان افکار عمومی منطقه ارتقای قابل‌توجهی دهد اما میزان افزایش محبوبیت مردمی ایران در بین مردم منطقه با نگاه دولت‌های عربی لزوما هماهنگی نداشت.حمله اسرائیل به قطر، که دارای مناسبات نزدیک باآمریکا وغرب است و به‌عنوان «جزیره ثبات» آنها در خلیح‌فارس تلقی می‌شود، شرایط را به‌کلی به‌هم ریخته است. این حمله نشان داد که حتی دوستان نزدیک آمریکا هم از حملات مصون نیستند. این کشورها به آمریکا پایگاه نظامی داده‌اند و از واشنگتن سلاح می‌خرند و با آن پیمان امنیتی دارند اما وقتی پای حمله اسرائیل وسط می‌آید، هیچ حمایتی دریافت نمی‌کنند. درمقابل،ایران با وجود اختلاف دیدگاه با برخی از این کشورها، نه تهدیدی برای آنها بوده و نه آسیبی به آنها رسانده است. این موضوع، شرایط جدیدی را برای جمهوری اسلامی ایران رقم زده و زمینه را برای گسترش روابط دیپلماتیک فراهم کرده است. در این میان، آیا می‌توان گفت تحولات اخیر، منطق مقاومت را تقویت کرده است؟ به نظر می‌رسد بله‌؛ این تحولات نشان داده‌اند که نمی‌توان در برابر آمریکا و اسرائیل سیاست مسامحه و سازش را با همان الگوهای گذشته ادامه داد. 
از طرف دیگر، این روند برای منافع ملی ایران نیز اهمیت دارد، به‌ویژه از منظر گسترش روابط همسایگی اما باید تأکید کرد که این‌که کشورهای عربی بخواهند مسیر مقاومت را به‌طور جدی انتخاب کنند، با تردیدهای جدی روبه‌روست. برای مثال، در بیانیه اخیر شورای امنیت، حتی جرأت نکردند نام متجاوز (یعنی اسرائیل) را ذکر کنند. این مسأله نشان می‌دهد که فاصله زیادی میان مواضع رسمی این کشورها و خواست مردمی‌شان وجود دارد. با این حال، نباید ناامید بود. این اتفاقات می‌تواند نشانه‌ای بر درستی هشدارها و تحلیل‌های جمهوری اسلامی تلقی شود. هرچند پیوستن کشورهای عربی به جریان مقاومت، در کوتاه‌مدت بعید به نظر می‌رسد اما حداقل در سطح گفتمانی، جریان مقاومت دست بالا را پیدا کرده است. البته این را از نظر نباید دور داشت مشخصا در مورد قطر یا برخی دیگر ازکشورهای عربی، با وجود اختلافات سیاسی با ایران، آنها به نحوی در راستای حمایت از جریان مقاومت درفلسطین اقداماتی زیاد انجام داده‌اند ازجمله با پذیرش گروه‌های مقاومت یا فراهم‌کردن فضا برای گفت‌وگو با آمریکا و اسرائیل اما نوع نگاه و مدل رفتاری آنها با نگاه جمهوری اسلامی متفاوت است و نباید از آنها انتظار رفتار مشابه داشت.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰