فقط یک نفر مسئول تمام انتقادات و درخواستها بود.
همه مسئولیت کشور را به عهده داشت:
مسئولیت آب
برق
محرومین
نان
استانها
گاز
مرغ
فرهنگ
آموزش
گوشت
تولید
عزت و اقتدار بین المللی
هستهای
حزب الله
سوریه
امنیت داخلی
امنیت دوستان خارجی
هفتاد هفته پیش
تهران با موشک مهمان فلسطینی خود هنیه را ازدست نداده بود.
تهران اصلا حمله ندیده بود!
اقتدار مسئول سیاسی، امنیت منطقه را بالا برده بود.
هفتاد هفته پیش
آمریکا از ما میترسید
اسقاطیل از ما میترسید
سوریه با ما بود
رئیس ستاد کل مشترکمان، رئیس هوا فضا، فرمانده سپاه و همکارانشان همگی برای امنیت بیشتر دست در دست دولت تلاش میکردند و شبانه و روزانه شهید نشده بودند...
هفتاد هفته پیش سید حسن نصرالله، فواد شکر، ابراهیم عقیل و فرماندهان حزب الله پشتشان به اقتدار ایران گرم بود ...، اما حالا همه شهید شدند.
دانشمندان هستهای تلاش شبانه روزی میکردند که البته الان بزرگانشان شهید شدند.
بالهای شیر خاور میانه جولان میداد در منطقه و امنیت قطر و کشورهای حوزه خلیج فارس را هم تضمین میکرد تا امنیت جام جهانی مدیون ایران باشد و تجارت منطقه و حتی ارزش پول همسایگانی شبیه عمان از ظرفیتهای امنیتی ایران ثبات داشته باشد...
تنها دغدغه اش کمک رسانی سیاسی و امدادی به غزه بود که حالا خیلی دیگر غزه مهم نیست!
البته
هفتاد هفته پیش
چه جنگ تن به تنی بود، در سیلی کشیدن به صورت دولت اقتدار و خدمت؟
انگار آنهایی که درد نان و مرغ و دلار داشتند و وا مصیبتا بر سر شهیدجمهور میکشیدند هم خاک شدند.
آنها که از دغدغههای فرهنگی تحصن میکردند دم در پاستور!
چه روزگاری بود! چند تا چند تا و همزمان، در وقتهای فوق العاده در کوچه پس کوچههای مجلس وزیر بالا و پایین میشد؟! مجلس هم البته اقتدار داشت به برکت مسئولیت پذیری رئیس جمهور سید محرومان!
کافی بود اشتباها زبان فارسی توسط وزیری رعایت نشود تذکر هفتگی میگرفت در انظار عمومی خبر سیما!
وای از این که کسی کلمهای را اشتباه از رئیس جمهور بفهمد، حق داشت که کج فهمی خود را به عنوان حق، پیراهن عثمان کند برسر علمهای جمل!
سطح دغدغه سیاسی رسیده بود به ادب فارسی!
اقتدار و زبان بدن هم رسیده بود به این که روسیه پشت سر ایران قدم بردارد!
زنگزور که بماند! مگر کسی جرأت داشت؟!
نوش جان شهید جمهور!
هفتاد هفته پیش شهد شهادت را نوشید و اهالی ناتراز سیاست را با جنگ و گروسی و برق و آب و گاز و... سر در گم گذاشت که حالا برسر چه کسی دیگر میشود فریاد زد؟!
آن سفرهای با برکت استانی شهید جمهور و برقراری عدالت سیاسی تقسیمات کشوری و استفاده از ظرفیتهای دولت در استانها و مناطق محروم و راه اندازی کارخانهها و تولید چه اتهاماتی که نخورد!
و گرنه ناترازان سیاسی که هفتاد هفته پیش غرغر سفرهای استانی میکردند، حالا در این برهه مشکلات اقتصادی و دلار و مرغ و جنگ و بار ساعت کاری کارمندان، هزینههای هنگفت سفرهای پی در پی خارجی که تذکر عمومی حضرت آقا گرفت را دیگر نمیبینند و البته ماستمالی کردن فرهنگ به کنار و حجاب که واجب شرعی هم انگار دیگر نیست و ولنگاری هم که طبیعت سختی روزگار است و الحمدلله مسئولی را پیدا نمیکنند که هر چه در توان دارند بر سرش گاه و بی گاه فریاد بکشند!
خوب شد شما شهید شدی شهید جمهور!
تا همه قدر مسئولیت پذیری را بدانند. خیلیها در شهادت شما با دست و قلم و زبان و عمل سهیماند! هنوز هم البته از گوشه کنار سر سفره شیطان سهمی برای شهادت پس از شهادت شما هست که با زبان و عمل بردارند!
اما ایران
هفتاد هفته پیش بسیاری نعمات و مواهب الهی و برق و فرماندهان و اقتدار و مقاومت و گاز و حزب الله و... داشت و جنگ هم نداشت.
حالا امیدمان به خدا و فقط بهترین داراییمان حضرت آقاست و خدا را شکر که شما در اوج سربلندی ایران اسلامی به شهادت رسیدید و عند الله در تنعم هستید!
گرچه ما خیلی دلمان تنگ است..