با وجود این، ناگهان پس از دههها چشمپوشی از خونهای ریختهشده و سرزمینهای اشغالشده، دولتهای غربی یادشان افتاد که «راهحل دو دولتی» نیازمند رسمیت بخشیدن به فلسطین است.
اگر قرار بود شناسایی کشور فلسطین راهی برای صلح و عدالت باشد، این تصمیم باید پس از توافق اسلو در دهه ۱۹۹۰ اجرایی میشد؛ زمانی که هنوز فرصت احیای حقوق تاریخی ملت فلسطین وجود داشت. امروز، در حالی که هزاران شهید و آواره، نتیجه مستقیم تأخیرهای حسابشده غرب است، اعلام این رسمیت بیشتر به ژستی سیاسی شبیه است تا اقدامی صادقانه. جهان میبیند که حمایتهای بیقید و شرط غرب از رژیم اشغالگر ادامه دارد و چنین اعتراف دیرهنگامی، نه راهحل بلکه سندی بر ریاکاری غرب در قبال فلسطین است.
اتحاد دیرینه لندن-تلآویو
انگلیس از همان ابتدای قرن بیستم نقشی منفی در سرنوشت فلسطین ایفا کرد؛ از صدور «اعلامیه بالفور» در سال ۱۹۱۷ که وعده وطن ملی یهودیان را در سرزمین فلسطین داد، تا حمایت از مهاجرت گسترده صهیونیستها در دوران قیمومیت خود بر این کشور. این سیاستها بذر اشغال و درگیری را کاشت و باعث شد ملت فلسطین از همان ابتدا انگلیس را به چشم پشتیبان صهیونیسم ببیند. درواقع، سیاست استعماری لندن زمینهساز شکلگیری رژیم صهیونیستی شد.
در دهه ۱۹۹۰ زمانی که «توافق اسلو» امضا شد و امیدی نسبی برای تشکیل دولت فلسطینی بهوجود آمد، انگلیس عملا در کنار آمریکا و رژیمصهیونیستی ایستاد. دولت جان میجرو سپس تونی بلر، بهجای فشار بر تلآویو برای عمل به تعهداتش، حمایتهای سیاسی و اقتصادی گستردهای از این رژیم داشتند. لندن حتی با همراهی تحریمها و فشارهای دیپلماتیک علیه تشکیلات خودگردان فلسطین، عملا نقشی در تضعیف روند صلح ایفا کرد.
در دهه ۲۰۰۰، اوج جانبداری انگلیس از صهیونیستها در جنگ ۲۰۰۶ لبنان و جنگهای پیدرپی غزه آشکار شد. دولت تونی بلر بهعنوان متحد استراتژیک آمریکا، بارها از عملیاتهای نظامی رژیم صهیونیستی دفاع کرد و حتی در سازمان ملل مانع تصویب قطعنامههای محدودکننده علیه تلآویو شد. در حالی که هزاران غیرنظامی فلسطینی قربانی این حملات بودند، لندن با توجیه «حق دفاع اسرائیل» عملا به شریک جنایت تبدیل شد.
تسلیم در برابر فشار افکارعمومی
یکی دیگرازمدعیان رسمیتشناختن دولت فلسطین،اوتاواست.کانادا ازدهههای گذشته یکی ازنزدیکترین متحدان رژیم صهیونیستی در غرب بهشمار میآمده است. از زمان تأسیس این رژیم در سال ۱۹۴۸، اتاوا جزو نخستین کشورهایی بود که موجودیت آن را به رسمیت شناخت و بهتدریج روابط اقتصادی، امنیتی و دیپلماتیک گستردهای با تلآویو برقرار کرد. در دوران جنگ سرد، کانادا در چارچوب سیاستهای بلوک غرب و همسویی با ایالات متحده، بارها در سازمان ملل به نفع اسرائیل رأی داد و با بیاعتنایی به حقوق ملت فلسطین، در عمل شریک استراتژیک صهیونیستها شد.
در دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ این نزدیکی ابعاد تازهای یافت؛ دولتهای لیبرال ژان کرتین و سپس محافظهکار استیون هارپر بهویژه به دلیل مواضع یکجانبه در دفاع از اسرائیل شهرت یافتند. هارپر در سال ۲۰۰۶ پس از پیروزی حماس در انتخابات فلسطین، کمکهای مستقیم کانادا به تشکیلات فلسطینی را قطع کرد و اولین دولت غربی شد که روابطش را با دولت منتخب فلسطینیها تعلیق کرد. او همچنین در جنگ ۲۰۰۸ و ۲۰۱۴ غزه، بهطور آشکار از عملیاتهای نظامی اسرائیل حمایت کرد و کانادا را به «صدای وفادار تلآویو در غرب» بدل ساخت.اکنون که دولت کانادا همزمان با انگلیس و استرالیا فلسطین را به رسمیت شناخته، نمیتوان این اقدام را خارج از فشار افکار عمومی و اعتراضات گسترده دانست. جامعه کانادایی، بهویژه پس از کشتار غزه در سالهای اخیر، شاهد شکلگیری موجی از تظاهرات دانشجویی، اتحادیهای و مدنی علیه سیاستهای جانبدارانه دولت بوده است. از همین رو، به رسمیت شناختن فلسطین توسط اتاوا بیش از آنکه چرخشی واقعی در سیاست خارجی باشد، تلاشی برای مدیریت خشم عمومی و حفظ وجهه بینالمللی کاناداست؛ کشوری که سابقه تاریخیاش در جانبداری از صهیونیسم همچنان سنگینی میکند.
دولت فلسطین تنها روی کاغذ
از دیگر آنگلوساکسونهای مدعی حامی دولت فلسطین بایستی به کانبرا اشاره کرد. استرالیا از دهههای میانی قرن بیستم روابطی نزدیک با رژیم صهیونیستی برقرار کرده و همواره در زمینههای اقتصادی و نظامی همراستا با تلآویو عمل کرده است. این کشور نه تنها در تجارت تسلیحاتی و فناوری نظامی با اسرائیل همکاری کرده، بلکه با سرمایهگذاری در پروژههای امنیتی و آموزش نیروهای نظامی، به عمق همگرایی استراتژیک با این رژیم دامن زده است. این نزدیکی باعث شده هرگونه فشار واقعی بر اسرائیل در صحنه بینالمللی توسط کانبرا به حداقل برسد و منافع اقتصادی و امنیتی اولویت داشته باشد.در دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰، استرالیا در جریان مذاکرات صلح خاورمیانه و توافق اسلو، همواره جانب اسرائیل را گرفت. دولتها، اعم از محافظهکار و لیبرال، از طریق حمایت سیاسی در سازمان ملل و همکاری اطلاعاتی و نظامی، تلآویو را در برابر فشارهای بینالمللی تقویت کردند. این سیاست باعث شد تلاشهای فلسطینیان برای تحکیم ساختارهای حکومتی و تحقق راهحل دو دولتی بهطور مستمر محدود شود و تشکیلات خودگردان فلسطین با موانع جدی روبهرو گردد.اکنون که استرالیا همزمان با انگلیس و کانادا، فلسطین را به رسمیت شناخته، اما سابقه تاریخی و عمق روابط اقتصادی و نظامی با رژیم صهیونیستی نشان میدهد این اقدام بیش از آنکه واقعی و مؤثر باشد، جنبه نمادین و تبلیغاتی دارد. عملا دولت فلسطین صرفا بر کاغذ باقی میماند و بدون تغییر ملموس در قدرت، منابع و امنیت، همچنان در معرض اشغالگری و محدودیتهای تلآویو قرار دارد.
خشم صهیون علیه آرمان فلسطین
باوجود آنکه رسمیتشناختن دولتی فلسطینی توسط برخی کشورهای غربی صرفا جنبه تبلیغاتی و در راستای کاهش التهاب شورشهای داخلی شهروندان دغدغهمند دارد؛ رژیم صهیونیستی همچنان هیچگونه سازشی نشان نمیدهد. درهمین راستا، الیانو کوهن، وزیر انرژی رژیم اشغالگر در برابر تسلیم پایتختهای آنگلوساکسونی مدعی شد: «بهرسمیتشناختن کشور فلسطین نوعی حمایت از تروریسم و پاداشی به حماس در قبال کشتارهای ۷ اکتبر است. این کشور تحت سیطره حماس و ایران خواهد بود و به فلسطینیها آسیب خواهد رساند همانطور که در غزه اتفاق افتاد.» این مقام کابینه جنگ نتانیاهو در انتها افزود: « اظهارات سران منافق غرب چیزی را تغییر نخواهد داد و ما کشور فلسطینی که امنیت اسرائیل را تهدید کند، نخواهیم پذیرفت.»