ظاهرا مشغول نگارش رمانی با محوریت دفاعمقدس هستید. اگرممکن است دراینباره بیشتر توضیح دهید.
دررمان تازهام، زندگی یک شهید گمنام را دستمایه کار خود قرار دادهام. نوشتن زندگینامه این شخصیت مدتها ذهن مرا درگیر کرده بود و خوشحالم که توانستم این ایده راعملی کنم.دراین سالها کمتربه زندگینامه شهدای گمنام پرداخته شده. البته موضوعاتی ازایندست همیشه مورد توجه بوده وطبعا مخاطبان خود راهم دارد. بااینحال نوشتن درباره این موضوعات همیشه ضرورت داشته ولازم است پیش از این به چنین مباحثی توجه شود، بهخصوص درشرایط امروز و وقوع جنگ۱۲روزه که چیزهای زیادی را به ما نشان داد. درواقع جنگی که درماههای اخیر شاهد آن بودیم، حوادث تلخی را برای ما رقم زد و درعینحال این نکته را اثبات کرد که ایران همواره در تیررس دشمنان قراردارد و پایانی هم برای این مساله وجود ندارد. بنابراین تولیدات ادبی از سوی نویسندگان آرمانگرا میتواند تاحدود زیادی این خلا را پر کند. زمانی بود که بین نسل قدیم و جدید بهلحاظ فکری فاصله زیادی وجود داشت ولی امروز به دلایل مختلف فاصله بین نسلها کمتر شده و بهنظرم وقت خوبی است که توجه نوجوانان و جوانان را به سمت مفاهیمی چون تمامیت ارضی واینکه اصلاچرا باید وطن را دوست داشت معطوف کنیم. البته نه بهشیوه مستقیمگوییکه نوجوان آن راپس بزندبلکه به زبان رمان،داستان،شعر،فیلم،تئاتر وموسیقی، انتقال این مفاهیم بیشترمیسر میشود.
حالا که به مساله تمامیت ارضی اشاره کردید بدنیست به مقوله هویتملی که این روزها بیش از پیش درجامعه ما موردتوجه و اهمیت قرار گرفته است هم صحبت کنیم.
باوجود آن که برخی براین باورند نهادینهکردن هویت ملی نیاز به انجام کارهای بسیاری دارد، بهشخصه فکرمیکنم این کارمیتواند بهسادگی صورت بگیرد. کما اینکه گفتوگویی که من و شما الان داریم با یکدیگر انجام میدهیم هم یکی از راههای توجه به هویت ملی است. خوشبختانه درسالهای اخیر اقشار مختلف مردم هم متوجه شدهاند که این موضوع اهمیت زیادی دارد. طبعا هویت ملی، شناسنامه و پیشینه هرملتی را تشکیل میدهد. بهطور قطع، ارائه آثار درخشانی با چنین درونمایههایی میتواند نتایج تاثیرگذاری درپی داشته باشد و ما را از نقطه «آ» به «ب» برساند. از سوی دیگر، نویسندگانی که دراین مسیر قدم برمیدارند میتوانند به مخاطب آگاهی داده و گردوغبار را از روی این موضوعات کنار بزنند. درسالهای گذشته یکجور تفکر شبهروشنفکری باعث میشد درباره موضوعاتی مثل «وطن» و «هویت ملی» چندان که باید صحبت نشود و اذهان عمومی در کمای فراموشی قراربگیرد ولی مساله این است که حقیقت درنهایت پیروز و چیره خواهد شد.
باتوجه به اینکه در هفته دفاعمقدس قرار داریم، دیدگاه شما نسبت به برخوردهای مقطعی با مناسبتهایی از این دست چیست؟
درست است که گاه با مناسبتهای تقویمیمان بهشکل سالی یکبار برخورد میکنیم ولی باید توجه داشته باشیم همین برخوردها، ولو بهشکل کوتاهمدت هم میتواند بهمثابه زنگ هشدار و اخطار برای ما به شمار رود و یادآوری این مناسبت مهم، اهل فرهنگ را بیشتر به تولید اثر در حیطه ادبیات دفاعمقدس وادارد. باوجود آنکه من در این سالها نگارش آثار متعددی درحوزه ادبیات دفاعمقدس رابه عهده داشتهام ولی اولینباراست که تصمیم گرفتهام درحوزه ادبیات دفاع مقدس درباره زندگی شهید گمنام بنویسم. نوشتن در اینباره برای خود من با حسوحال عجیبی توأم بود که بهمعنی واقعی توصیفنشدنی است وامیدوارم این حس به مخاطب هم متبادر شود. درعینحال، دراین سالها به زبان سینما، بیش ازسایر شاخهها به زوایای مغفولمانده جنگ پرداخته شده است. هرچند نمیتوان تولیدات ادبی سالهای اخیر در این راستا را نادیده گرفت ولی باید بپذیریم که سینما بهدلیل برخورداری از مولفههای تصویری و بصری، نور بیشتری را به زوایای کمترپرداختهشده هشت سال دفاعمقدس تابانده است. این مساله هم فقط مختص کشور ما نیست. در همهجای دنیا شهدای جنگ گرامیداشته میشوند و هنرمندان و نویسندگان بنابر ذوق و قریحه خود و از ابعاد مختلف به این موضوعات میپردازند و از این طریق در جامعه فرهنگسازی میکنند.
بهعنوان یک نویسنده، انتخاب سوژهها در ارتباط با نگارش زندگی شهدا و رزمندگان را چطور میبینید؟
معمولا خود من در درجه اول، موضوعاتی را انتخاب میکنم که فکر میکنم میتوانم با آن ارتباط برقرار کنم. حتی گاهی پیش آمده برخی سوژهها به من پیشنهاد شده ولی بهلحاظ درونی نتوانستهام با آن ارتباط برقرار کنم. درنتیجه نگارش درباره آن را هم کنار گذاشتهام. معتقدم وقتی نویسنده قلبا با موضوعی ارتباط برقرار نکند، قلم بهدرستی در راستای نگارش آن موضوع نمیچرخد؛ بهخصوص اینکه همیشه بر اینباور بودهام که حقیقت از درون سرچشمه میگیرد. قدر مسلم اینکه نویسنده تا زمانی که باورمند نباشد، نمیتواند پیامهای موردنظر در یک اثر را به مخاطب منتقل کند.
درسالهای اخیر عمده تولیدات ادبیات دفاعمقدس از سوی سفارشدهندهای مانند حوزه هنری شکل گرفته است. خود شما هم یکی از نویسندگانی بودهاید که در این سالها همواره بااین نهاد همکاریهای زیادی دراین زمینه انجام دادهاید. بااین اوصاف نقش سفارشدهندگانی مانند حوزه هنری را در پربار کردن آثار ادبیات داستانی دفاعمقدس چطور ارزیابی میکنید؟
حوزه هنری در این چهاردهه رسالت خود را درقبال پروژههای ادبی و هنری بهخوبی ادا کرده و انبوه تولیدات درحیطه ادبیات داستانی، بهویژه دفاعمقدس گواه این ادعاست. ضمن اینکه در کنار فعالیتهای عملی که در این سالها از سوی حوزه هنری انجام شده، آموزش هم نزد این نهاد از اهمیت زیادی برخوردار بوده است. چندانکه تلاشهای مثمرثمری صورت گرفته تا علاوه بر جذب مخاطب هنگام برپایی رویدادهای مختلف، نسل جوان به سمتوسوی آموزش و فراگیری هم ترغیب شوند. خود من ازسال۱۳۶۷ تاامروز به دعوت حوزه هنری به تدریس داستاننویسی وبرگزاری کارگاههای آموزشی داستان و رمان مشغولم و هرروز با هنرجویان علاقهمندی مواجه میشوم که دوست دارند درزمینههای مختلف اجتماعی و دفاع مقدس طبعآزمایی کنند.
در بین رزمندگان دفاعمقدس، شخصیت خاصی بوده که دلتان میخواسته درقالب داستان به زندگی او بپردازید ولی این امر صورت نگرفته است؟
خدا را شاکرم هرکدام ازسوژههایی که درذهن داشتهام درطول این سالهاتبدیل به داستان شده ودرمعرض دید مخاطب قرارگرفته است. هرچند همیشه موضوع درحوزه ادبیات دفاعمقدس فراوان است، منتها نویسنده باید با تامل در این زمینه گام بردارد.
طبعا نگارش اثر داستانی با موضوع پرداختن به زندگی رزمندگان دفاع مقدس، دشواریها و ظرایف مخصوص بهخود را میطلبد. تجربه شما دراین زمینه به چهشکل بوده است؟ اصولا نویسنده درحین نگارش چنین اثری چقدر باید به مستندات بپردازد و چه میزان از عناصر داستانی برای خوشخوانشدن اثر بهره بگیرد؟
نکتهای که اشاره میکنید خیلی مهم است. طبعا وقتی نویسندهای میخواهد سراغ زندگی یک رزمنده، جانباز، آزاده و شهید برود باید پیش از هرچیز به اصل زندگی و اندیشه او پایبند باشد و بعد از آن، با وارد کردن عناصر داستانی مانند فضاسازی، شخصیتپردازی، توصیفات و... به جذابیت این اثر بیفزاید. مرز باریکی دراین بین وجود دارد و نویسنده باید مراقب باشد اثر از حالت داستانی فاصله نگیرد و درعینحال به مستندات هم پایبند بماند.
در این بین نقش پژوهش را چقدر مهم تلقی میکنید؟
مسلما تحقیق درزمینه نگارش آثاری درباره رزمندگان جنگ، یکی از اساسیترین ارکان نوشتن به شمارمیرود. اگرچه برخی از نویسندگان از این مولفه غفلت میکنند، درنتیجه حاصل این کمکاری و بیتوجهی، انتشار کتابهایی است که روی پیشخوان کتابفروشیها باقی میمانند و مخاطب حتی علاقهای به ورقزدنشان هم پیدا نمیکند.