مهر امسال، ذهن و دل بسیاری ازمعلمان ودانشآموزان به شهدای دانشآموزی گره خورده که یادشان همچنان درکلاسها حضور دارد و هیچگاه از دفتر خاطرات این سرزمین پاک نمیشود.
این روزها مدارس کشور یاد و نام شهدای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه را زنده نگه میدارند اما در این میان ۳۶مدرسه حال و هوای متفاوتی دارند زیرا یکی از اعضای آنها به شهادت رسیده است آمارها گواهی میدهد که در جریان جنگ تحمیلی ۱۲ روزه ۳۴ دانش آموز و هفت معلم به شهادت رسیدهاند.
کلاس اولی که جا ماند
امروز که زنگ مهر در کوچهها و خیابانها نواخته شد و دانشآموزان به استقبال درس و مدرسه رفتند، برخی از دانشآموزان حتی فرصت تجربه این لحظه را نداشتند. جای خالی دانشآموزانی که حالا یک قابعکس کنج دیوار همراه با یک دستهگل جای آنها نشسته است.
امیرعلی از همان دانشآموزانی است که ۲۸ مرداد و در جریان انفجار مهمات باقی مانده از تجاوز آشکار رژیم صهیونیستی، به شهادت رسید. نونهال ششسالهای که مقطع پیشدبستانی را سپری و قرار بود امسال به کلاس اول ابتدایی برود و تازه الفبای زندگی را بیاموزد. به گفته مصطفی فلاح، پدر شهید امیرعلی فلاح، مدرسهای که قرار بود فرزندشان در آن به تحصیل بپردازد، اکنون به نام این شهید دانشآموز مزین شده است. مصطفی فلاح به جامجم میگوید: «امیرعلی همه وسایل مدرسهاش را آماده کرده بود تا امسال وارد کلاس اول شود. با اینکه سن کمی داشت، رفتارش بسیار پختهتر از سنش بود؛ کودک دانا و هوشیاری بود که حتی دیگران را نصیحت میکرد. در روزهای جنگ ۱۲ روزه، مدام میپرسید «اینهایی که شهید شدند، چه کسانی بودند؟» ما هم برایش تعریف کردیم و وقتی از شهادت سرداران شنید، بسیار ناراحت شد.»
پدر امیرعلی با بغضی در صدا ادامه میدهد: «در تلفن همراهش، عکس سرداران رشید را نگهداری میکرد. با افتخار آنها را به من و مادرش نشان میداد. حتی در صفحه شخصیاش هم تصاویر شهدا و فرماندهان بزرگ را منتشر کرده بود.» انگار امیرعلی از همان کودکی دلش با آنها گره خورده بود و راهشان را شناخته بود.
همچون سردار حاجیزاده
روزهای آغازین مدرسه و مهرماه، برای بسیاری از خانوادهها همچون خانواده فلاح، نه روزی برای شادمانی بلکه روزی برای مرور خاطرات ناتمام است. با وجود اینکه پدر امیرعلی دارای هشت فرزند بوده اما انگار امیرعلی برایش با بقیه فرزندان متفاوت بود. او که از کشاورزان شریف کشور است با صدایی آمیخته به غرور و اندوه عنوان میکند: «باتوجه به اتفاقاتی که در کشور رخ داد، امیرعلی مدام میگفت که میخواهد درس بخواند و همچون سردار حاجیزاده باشد و به وطن خود خدمت کند.» پدر شهید امیرعلی فلاح میافزاید: «امیرعلی شور و اشتیاق زیادی برای آغاز سال تحصیلی و رفتن به کلاس درس داشت. مدام از من میپرسید که اول مهر چه زمانی فرامیرسد تا بتواند به مدرسه برود. حتی همه وسایل مورد نیازش را برایش تهیه کرده بودم.» یکی از سختترین لحظات برای آقای فلاح زمانی است که نگاهش به وسایل پسرش میافتدو قلبش از شدت اندوه فشرده میشود. البته او میگوید وقتی به این فکر میکند که پسرش در راه وطن جان باخته، کمی آرام میشود.
تهتغاری شیرین زبان خانه
رابطه خواهر و برادری یکی از روابط عمیق در بین اعضای خانواده است، مخصوصا زمانی که فاصله سنی فرزندان نیز کم باشد. امیرعلی هم تهتغاری خانه بوده و رابطه بسیار خوبی مخصوصا با خواهر بزرگترش داشته است. زهرا فلاح، یکی از خواهران شهید امیرعلی، درگفتوگو باجامجم، حس خود را اینگونه بیان میکند:«پس از فوت یکی از برادرانمان، محبت ما نسبت به امیرعلی بیشتر شد. اوبسیار شیرینزبان بود.آخرین باری که او را دیدم، قرار بود به شهر برویم. با اینکه رابطه خوبی با من داشت، اما علاقهاش به خواهر بزرگترمان بیشتر بود. با اینحال، در آن دیدار آخر، مرا بوسید و چهرهاش بهطرز عجیبی نورانی شده بود؛ موضوعی که برایم بسیار شگفتانگیز بود.»
رویای ناتمام خواهر و برادر
ثنا فلاح، یکی دیگر ازخواهران امیرعلی است که درجریان همان حادثه دچارآسیب جدی ازناحیه هر دو پا شده و در حال حاضر توانایی راه رفتن ندارد. او قرار است امسال وارد پایه چهارم ابتدایی شود اما به دلیل جراحات وارده، روز گذشته نتوانست در مدرسه حضور پیدا کند.زانوی او و ناحیه اطراف آن دچار زخمهای عمیق شده و برای کمک به بهبود روند، پروتز روی زانویش قرار دادهاند. در حال حاضر، یک معلم به منزلشان میآید و آموزشهای درسی را به صورت حضوری در خانه به او ارائه میدهد. او که از نبود امیرعلی بسیار ناراحت است، میگوید: «امسال قرار بود با امیرعلی در یک کلاس و مدرسه باشیم. علاقه زیادی داشتم که همراه او به مدرسه بروم اما خیلی زود از میان مارفت. ما حتی با هم وسایل مدرسه، کیف و کتابهایمان را آماده کرده بودیم. خودش میگفت: «خواهر، وسایلمان را با هم قاطی کنیم تا دعوا نکنیم». امیرعلی پس از من به دنیا آمد و رابطهمان بسیار صمیمی بود. او بسیار مهربان بود. با هم درس میخواندیم و به یکدیگر کمکمیکردیم.