او همچنین خواستار تحریمهای گستردهتر علیه مسکو شد و طی سخنرانی خود در مجمع عمومی، کشورهای غربی را بهدلیل ادامه خرید نفت و گاز از روسیه مورد سرزنش قرار داد و آن را «شرمآور» خواند. این تغییر موضع که زلنسکی آن را «نشانهای از درک عمیق» ترامپ از شرایط اوکراین توصیف کرد، بهظاهر گسترش چتر حمایتی آمریکا بر سر کییف است اما در واقعیت، نشانهای از جنگطلبی پنهان آمریکاست که میتواند درگیری را طولانیتر و فاجعهبارتر کند.
معامله یا فرصتطلبی ژئوپلیتیک؟
برای فهم این تغییر ناگهانی در موضع ترامپ، باید به فشارهای داخلی و محاسبات ژئوپلیتیکی او نگریست. در داخل آمریکا، کنگره تحت تسلط جمهوریخواهان میانهرو، از ادامه کمکهای نظامی به اوکراین حمایت میکند. از سال ۲۰۲۲، بیش از ۱۰۰میلیارد دلار کمک نظامی و مالی به کییف ارسال شده که نهتنها به دفاع اوکراین کمک کرده، بلکه چرخهای صنعت تسلیحاتی آمریکا را روان نگهداشتهاست. نظرسنجیها نشان میدهند که ۶۰ درصد آمریکاییها از این کمکها حمایت میکنند، هرچند خستگی از هزینههای جنگ در حال افزایش است. ترامپ که خود را «رئیسجمهور صلح» معرفی کرده، نمیتواند این اجماع داخلی را نادیده بگیرد، بهویژه در آستانه انتخابات میاندورهای ۲۰۲۶ که ممکن است پایگاه سیاسی او را متزلزل کند.
در سطح بینالمللی، فشارهای اروپا نیز نقش داشته است. طی اجلاس ناتو در ژوئن ۲۰۲۵، کشورهای اروپایی متعهد شدند بودجه دفاعی خود را به ۵/۲درصد تولید ناخالص داخلی افزایش دهند که این امر بار مالی آمریکا را کاهش داد. این تغییر، به ترامپ اجازه داد تا بدون افزایش مستقیم هزینههای داخلی، از «پیروزی کامل اوکراین» سخن بگوید. زلنسکی نیز با اشاره به پیشرفتهای اخیر ارتش اوکراین در خارکوف و خرسون، این تصور را تقویت کرد که روسیه در موضع ضعف قرار دارد. اما این ادعاها، بیش ازآنکه واقعبینانه باشند، به نظربخشی ازیک نمایش سیاسی هستند.ایده«پیروزی کامل»،که نیازمند بازپسگیری کریمه و دونباس است، عملا به جنگی طولانی و فرسایشی منجر میشود که هزینههای انسانی و اقتصادی آن بر دوش اوکراین و اروپا خواهد افتاد. از منظر ژئوپلیتیک، این چرخش بخشی از استراتژی گستردهتر آمریکا برای مهار رقبای جهانی است. تحریمهای کنونی، موجب کاهش صادرات۴۰درصدی انرژی روسیه شده و اقتصاد این کشور را تحت فشار قرار داده است. ادعای ترامپ درباره اعمال «تحریمهای گستردهتر»، مانند قطع کامل دسترسی بانکهای روسی به سوئیفت یا فشار بر هند و چین برای توقف خرید نفت، ظاهرا با هدف تضعیف مسکو طراحی شده است. بااینحال، این سیاست بیش از آنکه به سود اوکراین باشد، بهنظر میرسد ابزاری برای تقویت سلطه اقتصادی آمریکا باشد.درسخنرانی مجمع عمومی،ترامپ کشورهای غربی را بهدلیل خرید نفت و گاز از روسیه سرزنش کرد و این اقدام را «تأمین مالی جنگ» خواند. این انتقاد، درحالیکه ظاهرا اخلاقی به نظر میرسد، درواقع تلاشی برای تضعیف رقبای اقتصادی آمریکا در اروپاست؛ جایی که ایالاتمتحده از طریق صادرات گاز طبیعی مایع (LNG) سود کلانی به جیب زده است. این مواضع نشاندهنده دورویی آشکار غرب است. آمریکا، که خود از افزایش قیمت انرژی سود میبرد، اروپا را به قطع کامل روابط اقتصادی با روسیه واداشته، درحالیکه آلمان و دیگر کشورهای اروپایی با تورم دورقمی و اعتراضات اجتماعی دستوپنجه نرم میکنند. این سیاست، نهتنها به اقتصاد اروپا آسیب زده، بلکه اوکراین را به ابزاری برای رقابت ژئوپلیتیک تبدیل کرده است. ادعای «حمایت از دموکراسی» در اوکراین، درواقع پوششی برای منافع اقتصادی و نظامی آمریکاست که جنگ را به فرصتی برای سلطه تبدیل کرده است.
خویشتنداری استراتژیک در برابر لفاظی غرب
مقامات روس، ازجمله دمیتری پسکوف، ماریا زاخارووا و دمیتری مدودف، به اظهارات ترامپ با لحنی تمسخرآمیز پاسخ دادند. پسکوف، سخنگوی کرملین اظهار داشت: «غرب امروز هر پیشنهادی برای صلح را به سخره میگیرد، اما فردا، با تغییر شرایط میدان نبرد، برای بازسازی مواضع خود به تقلا خواهد افتاد.» زاخارووا، ترامپ را «سیاستمداری ناپایدار» خواند که «تصوری از واقعیتهای جنگ ندارد»، و مدودف در شبکههای اجتماعی نوشت: «تحریمهای جدید؟ این مانند پرتاب سنگ به سمت دیوار است.» این واکنشها، بخشی از استراتژی روسیه برای حفظ ظاهر قدرت و بیاعتنایی به تهدیدات غرب است. بااینحال، پشت این لفاظی، نشانههایی از نگرانی وجود دارد. با وجود این، کرملین بهجای واکنش عجولانه، بر «صبر استراتژیک» تکیه کرده است. این رویکرد، که در تحولات میدانی مانند تثبیت مواضع در دونباس دیده میشود، نشاندهنده اعتماد به فرسایش تدریجی حمایت غرب از اوکراین است. در مورد تهدید ترامپ مبنی بر هدفقراردادن پهپادها یا هواپیماهای روسی توسط ناتو، روسیه احتمالا به چند روش پاسخ خواهد داد. یکی از گزینهها، افزایش پروازهای شناسایی نزدیک مرزهای ناتو ــ مانند لهستان یا رومانی ــ است تا واکنشهای غرب را آزمایش کند، بدون اینکه مستقیما وارد درگیری شود. این تاکتیک، که در دریای سیاه و بالتیک بارها استفاده شده، میتواند تنش را افزایش دهد و به «حوادث تصادفی» منجر شود، مانند سقوط یک پهپاد در حریم هوایی ناتو. گزینه دیگر، پاسخ نامتقارن است: حملات سایبری به زیرساختهای انرژی اروپا و گزینه سوم، که خطرناکتر است، میتواند شامل حملات محدود به پایگاههای نظامی در اوکراین باشد، بدون عبور از مرزهای ناتو، برای ارسال پیام به واشنگتن. این تهدیدات ترامپ، که به نظر میرسد برای ارعاب طرف روس طراحی شدهاند، درواقع خطر درگیری مستقیم را افزایش میدهند. اجازه شلیک به پهپادهای روسی، میتواند بهسرعت به یک رویارویی نظامی گسترده تبدیل شود، بهویژه با توجه به زرادخانه هستهای روسیه. غرب، که خود را مدافع «نظم جهانی» موجود میداند، با این تهدیدات بیپروا، جهان را به لبه پرتگاه میکشاند.
جنگطلبی غرب و دورویی آمریکا
مواضع جدید ترامپ و سیاستهای کلی غرب در قبال اوکراین، نهتنها غیرسازنده، بلکه عمیقا جنگطلبانه و ریاکارانه است. ترامپ که در کمپین انتخاباتیاش وعده «صلح از طریق قدرت» داده بود، اکنون با شعار «پیروزی کامل»، عملا درهای یک جنگ بیپایان را باز کرده است. این رویکرد، که ریشه در ایدئولوژیهای نئوکانها دارد، پیروزی نظامی را تنها راهحل میبیند، بدون توجه به هزینههای انسانی؛ بیش از یکمیلیون کشته و میلیونها آواره از آغاز جنگ در ۲۰۲۲. غرب، که ابتدا بر «تحریمهای هوشمند» تمرکز داشت، اکنون با ارسال تسلیحات تهاجمی مانند موشکهای دوربرد و تانکهای پیشرفته، اوکراین را به میدان نبرد نیابتی علیه روسیه تبدیل کرده است. تناقض بزرگتر در دورویی اقتصادی غرب نهفته است. ترامپ کشورهای اروپایی را بهدلیل خرید انرژی از روسیه سرزنش میکند، اما آمریکا خود از افزایش قیمت گاز و نفت سود کلانی برده است. صادرات LNG آمریکا به اروپا، که جایگزین گاز روسیه شده، میلیاردها دلار درآمد برای شرکتهای آمریکایی ایجاد کرده، درحالیکه اروپا با تورم ۱۰درصدی و اعتراضات اجتماعی دستوپنجه نرم میکند. این سیاست، که به نام «حمایت از اوکراین» پیش میرود، درواقع ابزاری برای سلطه اقتصادی آمریکاست. اروپا، که مجبور به قطع روابط با روسیه شده، حالا با بحران انرژی و کاهش قدرت خرید شهروندانش مواجه است. علاوهبراین، تهدیدات ترامپ مبنی بر هدفقراردادن پهپادهای روسی، خطر یک درگیری مستقیم با روسیه را افزایش میدهد. چنین اقدامی میتواند بهسرعت به یک جنگ گسترده منجر شود، با پیامدهای فاجعهبار جهانی. غرب، که خود را نگهبان صلح جهانی میداند، با این سیاستهای بیپروا، جهان را به سوی یک جنگ سرد جدید ــ یا حتی بدتر، یک درگیری هستهای ــ سوق میدهد.