برای آن قلب مهربان که یکباره ایستاد

برای آن قلب مهربان که یکباره ایستاد

نفرین بر سکته قلبی که هر روز جان شیرین تعدادی از عزیزان ما را می‌گیرد و چه قلب‌های مهربانی را از تپش بازمی‌دارد! یک روز علیرضا آقابالایی، روز دیگر محمد رضا رستمی، سپس صولت فروتن و حالا محمدرضا نجفی نازنین و‌ بسیاری دیگر از هموطنان‌مان که در جوانی و‌ میانسالی ناباورانه با ایست ناگهانی قلب، ما را در غم از دست دادن‌شان به سوگ می‌نشانند.
کد خبر: ۱۵۲۰۲۱۱

جمعه‌ای که گذشت روز تلخی بود؛ روزی که پیکرهمکار خوشرو، متین و‌محجوب‌مان رابا همه رویاهایش به خاک سپردیم و امروز مراسم یادبود او را برگزار می‌کنیم. این‌که به گونه‌ای زندگی کنی که وقتی می‌روی همه دوستان و آشنایان و همکارانت زیر آوار اندوه رفتنت تکیده شوند، خوشبختی‌ای است که نصیب هرکسی نمی‌شود.  
محمدرضا نجفی، همکاری محجوب، متین و مهربان بود که حضورش همیشه گرمابخش جمع‌مان می‌شد. او با لبخندی که همیشه بر لب داشت، با تعهد کاری و مسئولیت‌پذیری بی‌مانندش برای ما  که سال‌ها در جام‌جم همکارش بودیم انسانی بسیار ارزشمند و والابود. محمدرضا نجفی ویژگی‌های منحصربه‌فردی داشت؛ او عاشق زندگی و خانواده‌اش بود و برای تنها دخترش، کیانا رویا‌های بزرگی در سر می‌پروراند و برای تحقق آنها هرآنچه داشت در طبق اخلاص گذاشت؛ آنچنان که شایسته نام «پدر» بود و هست.
همه این صفات نیک بود و هست که یادش را در قلب‌های ما زنده نگه‌می‌دارد؛ در خنده‌هایی که با ما شریک می‌شد، در تلاش‌های چهار روزه برای انتشار یک نشریه و در حرف‌هایی که از دلش برمی‌خاست و بر د‌ل‌مان می‌نشست. اکنون از او می‌نویسیم ولی می‌دانیم واژه‌ها ناتوان از بیان عمق اندوه نبودنش هستند. او برای ما نه‌تنها همکار، که، چون برادری دلسوز بود با قلبی سرشار از مهربانی، روحی بلند و ذهنی خلاق که با حضورش، فضای کار را گرم و پرامید می‌کرد.  
مسئولیت‌پذیری‌اش کم‌نظیر بود. مشکلات کار را درک می‌کرد وهرقدمی که برمی‌داشت، نشانه‌ای از تعهد و عشق به کار و همکارانش بود. او در یک کلام انسان بود، مرد بود؛ مردی رقیق‌القلب و بامعرفت.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰