شماره تلفن نجات‌ بخش
با فاطمه‌سادات میرعالی، نویسنده کتاب تقریظی «حوض خون» درباره کتاب جدیدش «شیرمرد» گفت‌وگو کردیم

شماره تلفن نجات‌ بخش

دکترسید شیرمرد میرعالی،متخصص رادیولوژی وفوق تخصصMRI بیمارستان گلستان اهوازاوایل اردیبهشت‌ماه۱۴۰۰ به دیار باقی شتافت. وی که دراثر سانحه تصادف در بخش مراقبت های ویژه بستری بود یک روز پس از فوت همسرش، به علت شدت جراحات، درگذشت. پیکر او برای خاکسپاری به زادگاهش اندیمشک منتقل شد. دکتر میرعالی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اهواز و از اساتید متعهد، دلسوز، معتقد ومردمی بود که در زمین‌لرزه کرمانشاه وسیل خوزستان به عنوان جهادگر، فعالانه حضور داشت.
کد خبر: ۱۵۲۰۴۸۴
نویسنده میثم رشیدی مهرآبادی - دبیر قفسه کتاب
 
وی همچنین از مدافعان حرم و برادر شهیدان جهانگیر و جوانمرد میرعالی و از محبان اهل بیت بود. کتاب «شیرمرد» درباره ویژگی‌های این مرد در نمایشگاه کتاب امسال عرضه شد و دراین چندماه منتظر فرصتی بودیم تا با نویسنده این کتاب گفت‌وگو کنیم. خانم فاطمه‌سادات میرعالی که ساکن اندیمشک است چند روز پیش بالاخره همراه همسر وکودک خردسالش به تهران آمد و فرصتی دست داد تا به بهانه کتابش ما را با شخصیت دکتر میرعالی آشنا کند. درادامه روایت گفته‌های ایشان رابا هم می‌خوانیم. 

یک قوم و قبیله
نسبت فامیلی ما با آقای سیدشیرمرد میرعالی این است که از یک قوم و طائفه هستیم. قبل از این‌که ایشان به‌عنوان یک چهره شناخته‌شده مطرح شوند، فعالیت‌های زیادی داشتند که کمتر به آنها پرداخته شده است. ما تلاش کردیم در این کتاب، بخشی از این فعالیت‌ها را به تصویر بکشیم.
   
فعالیت‌های خیریه در ایام کرونا
در دوران کرونا، شماره شخصی خود را دروضعیت واتساپ و استوری‌ها منتشر کرده بود و درگروه‌های مختلف پخش شده بود. متنی هم همراه آن بود که هر کس عکسی ازسی‌تی‌اسکن یامدارک پزشکی دارد ونگران مراجعه به مراکزدرمانی است، می‌تواند آن را برایش بفرستد. حتی آدرس منزل را برای کسانی که نزدیک بودند، اعلام کرده بود. با وجود این‌که در بیمارستان مشغول بود، این کار را حتی از منزل هم پیگیری می‌کرد. معمولا یک فوق‌تخصص شماره شخصی‌اش را این‌گونه پخش نمی‌کند .

حامی مالی موسسه شهید زیوداری
در آن زمان، ما  در حال ساخت مستندی درباره فعالیت‌های مردمی در ایام کرونا بودیم. آقای روح‌الله قلاوندی، از نویسندگان مؤسسه شهید جواد زیوداری(اندیمشک)، تلاش زیادی کرد تا با  دکتر میرعالی مصاحبه‌ای ترتیب دهد. اما او  معتقد بود افراد مهم‌تری هم هستند که باید از آنها مصاحبه گرفته شود. حتی برای جشنواره عمار هم پیگیری‌هایی کردیم اما متأسفانه به دلیل عدم همکاری خودشان، این کار به سرانجام نرسید. دکتر میرعالی نه‌تنها حامی مالی مؤسسه که مشوق اصلی فعالیت‌های هنری و گرافیکی ما هم بود. مثلا کارهای مربوط به یادمان شهید حسن باقری را حمایت کرد و نشریه‌ای با تیراژ چند هزار نسخه چاپ و در مناطق جنگی توزیع شد.
   
سال آخر جنگ
مرحوم شیرمرد حتی اگر پزشک نبود، شخصیتی بسیار تأثیرگذار داشت. درنوجوانی، دو برادرشان در ۱۵مهر۱۳۵۹ به شهادت رسیدند و پدرشان به شدت مجروح شد و زمین‌گیر شدند. دراین شرایط سخت، دکتر میرعالی با مادری تنها و خانه‌ای ویران‌شده، هم درس می‌خواند، هم کار می‌کرد وهم در مسجد محله فعال بود. از کودکی به یادگیری و آموزش علاقه داشت. در کلاس هفتم، کتاب‌های پایه‌های بالاتر را مطالعه می‌کرد و برای  رزمندگان بازگشته از جبهه،کلاس برگزار می‌کرد تا از درس عقب نمانند. در سال آخر جنگ، با سختی رضایت مادرش را گرفت و خودش به جبهه رفت.
   
برکت جمهوری اسلامی 
ایشان تمام وقت خود را صرف خدمت به مردم می‌کردند. یکی از دوستان‌شان تعریف می‌کرد که در ایام نوجوانی روزی در خیابان پیرمردی را دیده بود که مشغول درست کردن کاهگل برای پشت‌بام خانه‌اش بود. مرحوم شیرمرد پیشنهاد داد که به او کمک کند. پس از اتمام کار، پیرمرد از او تشکر کرد که شیرمرد در جواب  گفت: «این از برکت جمهوری اسلامی است که نوجوانی مثل من به شما کمک می‌کند.» این روحیه خدمت‌رسانی در تمام زندگی‌ او جاری بود.
   
پیگیری بیماران و حمایت مالی
برای کتاب، بیش از صد ساعت مصاحبه با حدود ۷۶ نفر از خانواده، دوستان، همکاران و بیماران او انجام دادیم. او حتی شماره بیماران را نگه می‌داشت و با آنها تماس می‌گرفت تا از وضعیت درمان‌شان مطمئن شود. برای مثال، به بیماری که مشکل قفسه سینه داشت، راهنمایی  و حتی پس از مدتی پیگیری می‌کرد که درمان به کجا رسیده است. او نه‌تنها از نظر پزشکی، بلکه از نظر مالی هم به بیماران کمک می‌کرد. در بیمارستان گلستان اهواز، بخش MRI را مدیریت می‌کردو با وجود حجم بالای کار، شبانه‌روزی برای بررسی مدارک بیماران وقت می‌گذاشت. حتی تصاویر MRI را برای آموزش به کلاس‌های دانشگاه می‌برد و با دانشجویان بررسی می‌کرد.
   
تأثیرگذاری در زندگی بیماران

یکی از بیماران تعریف می‌کرد که به دلیل سرطان و ناتوانی مالی، قادر به خرید دارو نبود. در گروهی که عضو بود که شخصی شماره  دکتر شیرمرد را به او داد و گفت این دکتر به بیماران نیازمند کمک می‌کند. ظرف کمتر از دو ساعت، دکتر شیرمرد تماس گرفت و پس از بررسی نسخه‌ها، داروها را به‌همراه مکمل‌های تقویتی برایش فرستاد. حتی زمانی که گوشی این بیمار خراب بود و ارتباط قطع شد،  باز هم پیگیری کرد. این نشان‌دهنده تعهد عمیق او به بیماران بود. وقتی که متوجه درگذشت دکتر شد آنقدر گریه کرد که ما هم تحت تأثیر قرار گرفتیم.
   
تأثیرگذاری فرهنگی
یکی از داستان‌های جالب، تماس خانمی از تبریز بود که به دلیل ناراحتی از شرایط کشور، پیام‌های توهین‌آمیزی برای دکتر فرستاده بود. اما او با آرامش پاسخ داد و مشکل او را پیگیری کرد. پس از بهبود حال آن خانم، او چنان تحت تأثیر قرار گرفت که دیدگاهش نسبت به نظام و انقلاب تغییر کرد و حتی از تبلیغ علیه نظام بعد از حوادث ۱۴۰۱ پشیمان شد. می‌گفت حالا به هیچ عنوان اجازه نمی‌دهم کسی به جمهوری اسلامی توهین کند. این نشان‌دهنده توانایی دکتر میرعالی در تغییر نگاه دیگران از طریق رفتارش بود. خواهرم شماره‌ تلفن‌های ذخیره شده در گوشی تلفن دکتر را در دفتری نوشت که به حدود ۴۰۰۰شماره می‌رسید. بعد از آن شروع کردم به تماس تلفنی با تک تک این شماره‌ها. از این میان، با حدود ۲۵ بیمار گفت‌وگو کردیم و البته باز هم بعد از چاپ کتاب به خاطرات جدیدی دست پیدا کردیم.
   
فعالیت‌های کارآفرینی

دکتر میرعالی در زمینه کارآفرینی هم فعال بود. در دزفول، وقتی متوجه شد کارخانه‌ای به‌دلیل مشکلات مالی در حال تعطیلی است، هزینه خرید مواد اولیه را به‌صورت وام تأمین کرد تا کارگران بیکار نشوند. همچنین در سوله‌ای که برای تولید تجهیزات پزشکی مناطق محروم راه‌اندازی کرده بود، نه‌تنها به کارگران حقوق کامل می‌داد، بلکه برای‌شان غذا و امکانات هم فراهم می‌کرد. یکی از کارگران می‌گفت: «اینجا برای یک فرشته کار می‌کنم. حتی وقتی کار تمام می‌شود، پول را همان لحظه می‌دهد و می‌گوید استراحت کنید تا فردا با انرژی برگردید.»
دکتر میرعالی فردی بود که در همه عرصه‌های علمی، فرهنگی، اجتماعی و تخصصی حضور فعال داشت. از توصیه‌هایش به دانشجویان این بود که در راه علم و دانش، با اخلاص و تلاش پیش بروند و خدمت به مردم را در اولویت قرار دهند. زندگی او الگویی از ساده‌زیستی، تعهد و خدمت بی‌وقفه به مردم بود. حتی در زمان حیات، از تعریف و تمجید از خودش پرهیز می‌کرد و همیشه دیگران را مقدم می‌دانست.
   
خاطره‌ای از سخاوت
یکی از خاطرات جالب این بود که  هزینه‌ای را برای کمک به افراد بی‌بضاعت در اختیار مؤسسه قرار می‌داد و تأکید داشت نامی از او برده نشود. این روحیه سخاوت و بی‌نام‌ونشانی در تمام زندگیش جاری بود. بعدها متوجه شدیم مبلغی را به راننده آمبولانس آرامستان اندیمشک داده بود تا خرج کفن و دفن افراد بی‌بضاعت شود.
   
سختی‌های زندگی در تهران
دکتر میرعالی زمانی که دانشجوی پزشکی عمومی بود و تازه در دانشگاه قبول شده بود، با همسر و سه فرزندش به تهران آمد. کوچک‌ترین فرزندشان تنها ۴۰ روزه بود. در تهران، علاوه بر تحصیل، باید کار کرده و نیازهای خانواده را تأمین می‌کرد. آنها در خوابگاه دانشجویی متأهلی اسکان داده شدند که شرایط سختی داشت. نبود لوله‌کشی آب شرب، آنها را مجبور می‌کرد هر روز چند کیلومتر پیاده‌روی کنند و با دبه آب بیاورند. این شرایط باعث شد همسرشان دچار زانودرد و کمردرد شود، با وجود این‌که سن کمی داشت.
   
زندگی ساده و تعهد به خانواده
در کتاب شیرمرد،خاطرات دختران‌شان آمده که زندگی آنها پرازسختی بود.دکتر هر هفته به دانشگاه دراهواز یا اندیمشک می‌رفت که یک ساعت و نیم راه بود. اومعمولا کل هفته راآنجا می‌ماند و چهارشنبه‌ها به خانه برمی‌گشت. با وجود این سختی‌ها، زندگی ساده و عادی‌ای داشتند. یکی از نزدیکان‌شان می‌گفت که حتی بیداری شبانه برای عبادت، مانع از انجام وظایف‌شان نسبت به مردم نمی‌شد. این نشان‌دهنده تعادل بین زندگی معنوی و مسئولیت‌های اجتماعی‌شان بود.
   
ارتباط بی‌واسطه با دانشجویان

دکتر میرعالی در دانشگاه، برخلاف عرف رایج، به دانشجویان پایه‌های مختلف اجازه می‌داد مستقیما از او سؤال بپرسند. معمولا دانشجویان سال اول نمی‌توانند مستقیم با استاد صحبت کنند و باید از طریق سرپرست یا دانشجویان سال بالاتر اقدام کنند. اما او برای همه، از سال اول تا چهارم، فرقی قائل نمی‌شدند و به سؤالات همه پاسخ می‌داد. حتی دانشجویان رشته‌های دیگر هم از او مشورت می‌گرفتند. در کتاب آمده که یک رزیدنت جراحی، برای بررسی یک پرونده MRI، مستقیم با وی تماس و پاسخ گرفت.
   
ماجرای دانشجوی رزیدنت
در یک مورد، دانشجویی که بدون رعایت سلسله‌مراتب به دکتر پیام داده بود، توسط استادش توبیخ شد. اما وقتی همان موضوع تکرار شد، دانشجو با ترس به دکتر میرعالی پیام داد و او در کمتر از دو ساعت پاسخ دادند، همراه با علامت پیروزی و پرچم ایران که امضای پیام‌هایش بود. چند روز بعد، وقتی همان دانشجو به دلیل تصادف در بیمارستان بستری شد، دکتر میرعالی شخصا پیگیر حالش شد و تلاش کرد او را نجات دهد. این نشان‌دهنده تعهد عمیق او به دیگران بود.
   
مدیون جمهوری اسلامی

دکتر همیشه می‌گفت مدیون جمهوری اسلامی است و باید طوری کار کند که شان نظام حفظ شود. این باور در تمام فعالیت‌هایش مشهود بود.  بدون منت، وقت و توان خود را در اختیار دیگران قرار می‌داد، حتی اگر هرگز آن افراد را نمی‌دید. پاسخگویی به پیام‌ها و کمک به دیگران، بخشی از زندگی روزمره‌اش بود.
   
زندگی ساده و فداکاری

دکتر به دلیل احساس مسئولیت نسبت به مادر زمین‌گیرش تا سال‌ها ازدواج نکرد، در حالی که همه خواهر و برادرهایش ازدواج کرده بودند. 

تحقیقات میدانی
تحقیقات برای این کتاب از طریق بررسی‌های میدانی، به‌ویژه در بیمارستان ایران در تهران، انجام شد. در یک دوره شش‌ماهه، دکتر میرعالی به دانشجویان می‌گفت حتی اگر نمی‌خواهید یاد بگیرید، بمانید و MRI‌های پیچیده را بررسی کنید. این کار در شهرستان‌ها با موانع زیادی همراه بود  اما  دکتر  با پشتکار ادامه داد.
   
انتشار کتاب در مردم‌نگار

برای انتشار کتاب، با انتشارات مردم‌نگار همکاری کردیم. این انتشارات به دلیل دلسوزی و حمایت از نویسندگان شهرستانی انتخاب شد. هدف ما این بود که کتاب در خوزستان منتشر شود تا دسترسی به آن راحت‌تر باشد. دکتر واقعا الگویی بی‌نظیر بود. امیدوارم این کتاب بتواند گوشه‌ای از زحمات و تأثیراتش را به نسل‌های آینده منتقل کند.
   
چالش‌های انتشار کتاب
برای انتشار کتاب، مشکلاتی در صفحه‌آرایی و اعمال نکات ویرایشی پیش آمد. امیدوارم در چاپ‌های بعدی بتوانیم مشکلات را رفع کنیم. هدف این بود که کتاب، معرفی کوتاه و اقناع‌کننده‌ای از یک فوق‌تخصص باشد که شماره‌اش را در اختیار همه قرار می‌داد و برای کمک به دیگران در دسترس بود. این ویژگی، او را در سطح کشور متمایز می‌کرد.

گذری بر «حوض خون» 
در مورد کتاب «حوض خون» هم باید بگویم که وقتی اولین کتاب چاپ شد، واکنش‌های مثبتی از شهرستان‌ها دریافت کردیم. لحظه‌ای که رهبر انقلاب درباره کتاب صحبت کردند هم اهمیت آن دوچندان شد. کتاب دیگری که در حال نوشتنش هستم، موضوع حساسی دارد و فعلا نمی‌توانم جزئیات آن را بیان کنم. 
   
الهام از واقعیت‌های جنگ

روایت‌های کتاب حوض خون از واقعیت‌های جنگ الهام گرفته شده است. از سال ۹۳، در کنگره‌ای که برگزار شد، عکس‌هایی از شهدا و وقایع جنگ نمایش داده می‌شد که برایم آزاردهنده بود. این آدم‌ها فقط عکس نبودند؛ هرکدام قصه‌ای داشتند. شهدایی که در بمباران‌ها یا حملات جنگ به شهادت رسیدند، به خواست خودشان نبودند. مثلا برادران دکتر میرعالی در بمباران خانه‌شان شهید شدند. این روایت‌ها، به‌ویژه برای کودکان و نوجوانان، باید به‌گونه‌ای باشد که جنایت‌های جنگی، مثل کودک‌کشی رژیم صهیونیستی، به‌خوبی منتقل شود.
   
هدیه به مصاحبه‌شوندگان

برای مصاحبه‌شوندگان، به‌ویژه خانم‌هایی که خاطرات‌شان در کتاب حوض خون ثبت شد، هدایایی مثل شاخه گل یا کتاب در نظر گرفته شد. برخی، مثل خانم اسلامی، علاقه‌ای به مطرح شدن نداشتند و حتی هدیه‌ای قبول نکردند. این کار برای‌شان ارزش معنوی داشت و هیچ آورده مالی‌ای نداشت اما حس وظیفه و عذاب وجدان باعث می‌شد به این فعالیت‌ها ادامه دهند.
   
روایت‌های گیرا و تأثیرگذار

روایت‌های کتاب، مانند قصه‌های حوض خون، بسیار گیرا و شاعرانه‌اند. در کتاب حوض خون ۶۴ شخصیت با زندگی‌های متفاوت را به تصویر می‌کشد. هرکدام در موقعیت‌های مختلفی قرار دارند؛ از مادری با هفت فرزند تا مغازه‌داری که صبح تا ظهر مشغول است. این تنوع باعث شده خواننده با داستان‌ها ارتباط برقرار کند. خانم رامهرمزی، یکی از همکاران نویسنده، معتقد بود این روایت‌ها نباید فقط شفاهی بماند و باید به‌صورت رمان نوشته شود. حتی اگر بخشی از واقعیت‌ها حذف شود، قصه‌ها همچنان جذابیت خود را حفظ می‌کنند. هدف ما این بود که زندگی آدم‌های کف جامعه، با تمام تفاوت‌های‌شان، به‌خوبی به تصویر کشیده شود. این کتاب نه‌تنها قصه‌های جنگ، بلکه تلاش زنان فعال در جامعه را نشان می‌دهد که چگونه با موقعیت‌های متفاوت، یک هدف مشترک را دنبال می‌کنند.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰