کتاب قاسم به روایت مرتضی سرهنگی، یکی از برجستهترین آثار منتشرشده درباره زندگی و شخصیت سردار قاسم سلیمانی است که توسط انتشارات خط مقدم به چاپ رسیده. این کتاب، که چاپ اول آن در نمایشگاه کتاب تهران ۱۴۰۴ بهسرعت فروش رفت و به چاپ دوم رسید، نگاهی مستند و عمیق به زندگی این فرمانده نظامی و چهره تأثیرگذار تاریخ معاصر ایران ارائه میدهد. سرهنگی، نویسندهای که سالها در حوزه ادبیات پایداری و خاطرات جنگ قلم زده، در این اثر با تکیه بر مصاحبههای میدانی، اسناد مکتوب، سخنرانیها و دستنوشتههای شخصی حاجقاسم، تصویری چندوجهی از او ترسیم میکند. کتاب از کودکی قاسم سلیمانی در روستای قناتملک کرمان آغاز میشود، جایی که او در کنار برادرش در قناتها برای امرار معاش کار میکرد وتا دوران جوانیاش در بسیج، حضور در جبهههای جنگ ایران و عراق، فرماندهی سپاه قدس و نقشآفرینی در بحرانهای منطقهای پیش میرود. نقطه اوج روایت، به شهادت او در دی ۱۳۹۸ در فرودگاه بغداد میرسد. آنچه این کتاب را متمایز میکند، روایت صمیمی و بیتکلف آن است. سرهنگی نه به دنبال اسطورهسازی اغراقآمیز است و نه صرفا به زندگینامهای خشک بسنده میکند. او از زوایای مختلف به شخصیت حاجقاسم میپردازد؛ از شجاعت و استراتژی نظامیاش تا علاقهاش به شعر و ادبیات، از رابطه پدرانهاش با سربازان و یتیمان تا عمق ایمان و اخلاصش. نثر کتاب روان و گیراست، مثل گفتوگویی دوستانه که خواننده را به تأمل در زندگی و انتخابهایش وامیدارد. این کتاب نه فقط برای علاقهمندان به تاریخ و دفاع مقدس بلکه برای هر کسی که به دنبال الگویی از استقامت، انسانیت و تعهد است، خواندنی است. «قاسم» داستانی است از یک مرد معمولی که با اراده و ایمان، به نمادی از مقاومت و فداکاری تبدیل شد. اگر به دنبال کتابی هستید که هم قلبتان را تکان دهد و هم ذهنتان را به فکر فروببرد، این اثر انتخابی بینظیر است. مرتضی سرهنگی به همراه محمدعلی آقامیرزایی و محبوبه عزیزی این کتاب را پس از حدود پنج سال تحقیق و پژوهش نوشته و انتشارات خط مقدم آن را در ۵۱۲ صفحه منتشر کرده است. این کتاب در نمایشگاه کتاب عرضه شد اما اتفاقات پس از آن خصوصا جنگ تحمیلی ۱۲ روزه باعث شد فرصت مناسبی برای صحبت پیرامون آن شکل نگیرد. برای همین محمود جوانبخت، نویسنده و مدیر پاتوق حرفینو تصمیم گرفت این نشست را ترتیب داده و از نزدیکترین دوستان و همراهان مرتضی سرهنگی برای گفتن درباره او وکتابش دعوت کند. او در آغاز این نشست که با حضور جمع قابلتوجهی از چهرههای فرهنگی و رسانهای برگزار شد، گفت: اولین چیزی که به نظرم رسید، این بود که آقای سرهنگی چرا این همه سال ننوشته و درواقع کمتر نوشته است. من به نوعی کار آقای سرهنگی را با مربیان کشتی که اخیرا قهرمان شدند، مقایسه میکنم. آقای سرهنگی برای اهالی ادبیات به نوعی یک مربی محسوب میشود که نویسندگان زیادی را راهنمایی و راهی میدان کرده است. امروز هم جمع شدیم تا قدری از این زحمات را یادآوری کنیم.
۱- احمد مرادپور (کارگردان):
ساعت تصویری
مستند و انسانی
آقامرتضی سالهاست که بهعنوان یک پژوهشگر به جنگ و مردانش وفادار مانده اما این بار موضوع نوشتهاش، شخصیتی بود که به اسطوره تبدیل شده بود؛ قاسم سلیمانی. آقا مرتضی سراغ سادهترین راه نرفته و به دنبال اسطورهسازی یک سویه نبوده بلکه تصویری چندبعدی از شهید قاسم سلیمانی ارائه داده است. همین شیوه، کتاب را نه به عنوان یک متن تبلیغاتی بلکه به عنوان یک سند پژوهشی قابل اتکا ساخته است. آقای سرهنگی خیلی زحمت کشیده که حقیقت را پیدا کند. دنبال منابع دست اول و اسناد زنده، و در میان مصاحبهها به دنبال مواد خام با لایههای انسانی رفته است. روایتها را کنار هم گذاشته تا از دل این پراکندگیها به حقیقت برسد و یک تصویر مستند و انسانی بسازد. آنچه برای من ارزشمند است، نگاه نویسنده به جزئیات است. مرتضی سرهنگی، قاسم سلیمانی را نه به عنوان یک فرمانده نظامی، بلکه به عنوان یک انسان روایت میکند.
۲- کاظم چلیپا (نقاش):
کار دشوار
آقا مرتضی و دوستان
صحبت کردن درباره شهید حاجقاسم سلیمانی سخت است؛ همانطور که برای فهم ادبیات کلاسیک ایران باید ریشههای آن را شناخت، برای شناخت سلیمانی هم باید به ریشههای معنوی و عرفانی او توجه کرد. آنچه در وجود او برجسته بود، اخلاص و بندگی خالصانه برای خدا بود. جبهههای ما مانند جنگهای دیگر دنیا نبود؛ جبهه ما حمامی بود که بچهها در آن خود را از منیتها و تعلقات پاک میکردند. بسیاری از رزمندگان هر شب در مسجد جامع خرمشهر یا در مراسم دعا و نوحهخوانی شرکت میکردند و صبح فردا یکی از آنان در عملیات به شهادت میرسید. اینها کسانی بودند که به تعبیر امام خمینی (ره)، یکشبه ره صدساله را طی کردند. آقا مرتضی و دوستانش کار دشواری داشتند. بسیاری از رزمندگان اهل سخن گفتن از خود نبودند و منیتی نداشتند. اینکه چگونه میتوان زبان آنان را برای بیان تجربههایشان گشود، یکی از چالشهای اصلی بود. سلیمانی نماد همین بیمنیتی و اخلاص بود.
۳- فرهاد قائمیان (بازیگر سینما و تلویزیون):
نفس آقا مرتضی
در جای جای کتابها
شاید لیاقت شاگردی نداشته باشم اما سالهاست که در محضر آقامرتضی یاد گرفتهام و همیشه شخصیت ایشان برایم یک درس بزرگ در زندگی بوده است. آقای ملاقلیپور برای بسیاری از فیلمنامههایش با سرهنگی مشورت میکرد و حضور او در کنار این کارگردان بزرگوار نشاندهنده نقش پررنگش در شکلگیری آثار دفاع مقدسی است. در همین مسیر، من هم افتخار داشتم در کنار ایشان تجربه کسب کنم. آقا مرتضی سرهنگی برای همه ما لیدر و پیشوا بوده و خواهد بود. او سالیان سال برای ادبیات پایداری زحمت کشیده و آثار ارزشمندی در حوزه دفاعمقدس خلق و هدایت کرده است. من همواره کتابهایی را که در دفتر ادبیات پایداری منتشر شده، مطالعه کرده و لذت بردهام، چراکه نفس آقامرتضی در جای جای آنها جاری است. سؤال من این است که چرا نباید از آقا مرتضی در سطح وسیع تجلیل کنیم؟ کسی که عمر خود را صرف ادبیات پایداری کرده، سزاوار تکریم و توجه بسیار بیشتری است.
۴- محمدرضا بایرامی (نویسنده):
یک کار
اصیل و دقیق است
من کارم را درحوزه هنری شروع کردم اما عملا همواره در کنار آقامرتضی سرهنگی بودم.برای ما دیدار با او هیچگاه تکراری نمیشد.همیشه روی باز داشت و به حرفها و نوشتههایمان توجه نشان میداد. در فضای آن زمان، بسیاری تردید داشتند که آیا میتوان روایتهای شخصی از جنگ، بهویژه روایتهایی که از عقبنشینی و ترس میگفت، منتشر کرد یا نه. دستنوشتههای من با نگرانی حفظ میشد اما سرهنگی با روی گشاده آن را چاپ کرد. همین نگاه او باعث شد روایتهای دفاعمقدس محدود به قالبهای رسمی و یکسویه نماند. درباره کتاب قاسم به روایت مرتضی سرهنگی، با انبوه آثار منتشرشده درباره شهید سلیمانی، باید بگویم وقتی قاسم سلیمانی به شهادت رسید، متأسفانه بسیاری با عجله و برای بهرهبرداری، کتابهایی منتشر کردند که اغلب فاقد ارزش پژوهشی و ادبی بود. در چنین فضایی، کار مرتضی سرهنگی یک کار اصیل و دقیق است. او با صداقت سراغ زندگینامه سردار رفت و از نگاه سطحی فاصله گرفت.
۵- سیدعلی میرفتاح (نویسنده و نقاش):
بعضی شهدا
مظلوم واقع شدهاند
با تأکید بر نقش «میانداران» فرهنگی باید گفت این نشست یادآور ضرورت بازنگری در مسیر ادبیات دفاعمقدس است. ما در قبال برخی شهدا خوب عمل نکردهایم و بعضی شهدا مظلوم واقع شدهاند؛ این واقعیتی است که باید پذیرفت و برای اصلاح آن تلاش کرد. قصهها، بهویژه قصههای عامهپسندِ کهن، تنها برای سرگرمی نیستند؛ آنها روحیه میبخشند، آموزه میآموزند و جوانمردی را منتقل میکنند. همانطور که در متون کهنِ ما (از فردوسی تا امیرارسلان) قصهها به تغییر درون آدمی میانجامند، امروز نیز ادبیات میتواند التیامی برای ناکامیها و رنجهای جمعی ما باشد. ما در مقاطعی دچار سرگردانی شدهایم؛ ادبیات و سینما هم گاهی کمتوان ظاهر شده است. باید دریابیم که در شرایط جدی ملی، ادبیات چه مسئولیتی دارد و چگونه میتواند پیوندهای اجتماعی و ملی را تقویت کند. تبدیل کتابها به نسخههای صوتی میتواند مخاطبان بیشتری را جذب کند و از این راه، پیام و تجربههای نسل جنگ را به دست نسلهای جدید برساند.
۶- اکبر نبوی (روزنامهنگار و منتقد):
بیهقی
دوران ما
از ۴۰ سال همنشینی و همکلامی با آقای سرهنگی، برکت زیادی بردم. در تاریخ ادبیات کشور بزرگان زیادی داریم اما یکی از آن بزرگان که کمتر مورد توجه قرار گرفته، جناب بیهقی است. او بخشهایی از تاریخ را ننوشته اما ادیب بزرگ و نویسندهای برجسته است. مرتضی سرهنگی این شانس را داشت که هم شاگرد پرورش دهد و هم آثارش را ثبت کند، فرصتی که بیهقی نداشت. این امکان فراهم شد که از دل این سرزمین کسانی که ذوق و استعداد نوشتن دارند، بهویژه رزمندگان و فرزندان این سرزمین، جذب ادبیات دفاعمقدس شوند. توجه و نگاه تاریخی مرتضی سرهنگی، ارزش و هویت ملی ما را حفظ کرده است. این نگاه شبیه به شیوه نجاری ژاپنیهاست که قطعات چوب بدون میخ و چسب، کاملا چفت و بست میشوند؛ نگاه تاریخی او نیز پایهای محکم برای ثبت وقایع و خلق متون ماندگار ایجاد کرده است. چنین کار سترگی کمنظیر است، زیرا افراد کمی توان دارند تا موقعیت تاریخی را درک کنند.
۷- رضا میرکریمی( کارگردان سینما):
دوستی با سرهنگی
تجربهای الهامبخش است
مرتضی سرهنگی، الگویی الهامبخش است و در زندگی و حرفه خود، با دیدگاه غیرمادی و خالصانه، دوستانی ابدی پیدا کرده است و ارتباط او با دیگران، تأثیرات پایدار و ماندگار به جا میگذارد. مرتضی سرهنگی از آن دسته آدمهایی است که با صداقت و همراهی، دوستانی پیدا میکند که هیچگاه او را پس نمیزنند و اثر حضورش در ذهن و زندگی آنها باقی میماند. دوستی واقعی، وفاداری و همدلی، ارزشهایی هستند که در نگاه غیرمادی سرهنگی برجسته میشوند و این ارزشها در آثار و تأثیرات او در جامعه و هنر جاری هستند. دوستی و همراهی با مرتضی سرهنگی نه فقط افتخاری شخصی بلکه تجربهای الهامبخش و ماندگار برای زندگی و هنر است؛ همت والا، وفاداری و اخلاق انسانی، چیزهایی است که باید تقدیر شود و در ذهنها باقی بماند. حضور من در تشییع پیکر مطهر شهید حاجقاسم سلیمانی از لحظات فراموشنشدنی زندگیام بود.
۸- رضا امیرخانی (نویسنده):
برای نسلهای آینده
منبع الهام خواهد بود
آخرین دیدار من با شهید حاجقاسم سلیمانی همراه مرتضی سرهنگی انجام شد. هرچند تلاش کردم حرف دلم را بزنم اما فرصت نشد. من حاجقاسم را در روزی سرد، شاید اواخر پاییز یا اوایل زمستان، کنار آقا مرتضی در مجلسی دیدم. همانجا بود که آخرین بار با ایشان روبهرو شدم؛ خستگی بر چهره شهید سلیمانی پیدا بود و فرصتی برای گفتوگو و طرح گلهای که داشتم، نبود. این دیدار، بهواسطه آقا مرتضی نصیب من شد و تا همیشه در ذهنم مانده است.حضور وآثار مرتضی سرهنگی، همیشه برای نسلهای آینده منبع الهام و یادآور ارزشهای انسانی و فرهنگی خواهد بود.نقاش برجستهای را در نظر بگیرید که به حوالی قله دماوند میرود و وسایلش را آماده میکند تا نقاشی ماندگاری از قله دماوند بکشد و ناگهان میبیند جاده هراز پر میشود از ماشینهای نیسان آبی که روی بدنه آنها تصاویر نازل و کمکیفیتی از دماوند کشیده شده است.
مرتضی سرهنگی (نویسنده کتاب قاسم):
کتاب را طوری نوشتیم که صدای حاجقاسم شنیده شود
در دهههای گذشته، بسیاری از خاطرات و روایتها با صبر و دقت جمعآوری شدهاند تا نسل امروز بتواند به عمق انسانیت و ایثاررزمندگان پی ببرد.شهید قاسم سلیمانی به نیروهای تحت امرش توجه ویژه داشت وکوچکترین نگرانی آنهاراجدی میگرفت. این علاقه و مراقبتها باعث شد خاطرات واقعی و انسانی در کتابهای ادبیات پایداری ثبت شود. لازم است بگویم که چقدر آقای آقامیرزایی و خانم عزیزی کمک کردند. اگر این دو نفر نبودند و اگر انتشارات خط مقدم پنج سال حوصله نمیکرد، این کتاب در این شکل منتشر نمیشد. ما تاسوعا آمدیم سر کار، عاشورا بعدازظهر به این دو عزیز گفتم صبح عزاداریمان را میکنیم و بعد سر کار میآییم، عیدها هم سر جای خودش. تمام این پنج سال بچهها متمرکز بودند. آقای میرزایی مصاحبههای بسیار خوبی با فرماندهان انجام داد و منابع خوبی آورد. خانم عزیزی هم با دقت فیلمهای زیادی از حاجقاسم بررسی کردند. بعد رفتیم کرمان و آنجا بچهها را با خانوادهشان دیدیم و با هم صحبت کردیم. این کار چند بار انجام شد. متن کتاب را طوری نوشتیم که صدای حاجقاسم شنیده شود.وقتی این امرصورت میگیرد،ارتباط بهتری باخواننده برقرار میشودوخواننده بدون اینکه باگروه نویسندگان طرف باشد، با صدای خصوصی حاجقاسم ارتباط برقرار میکند. جهان یادگار است و مارفتنی/ ز مردم نماند جز از گفتنی..