به نقل از رویترز، کمیتهای که توسط جولانی منصوب شده بود، ۱۵۷۰ نامزد را تأیید کرد که برنامههای خود را در سمینارها و مناظرات این هفته به نمایش گذاشتند. اما تبلیغات انتخاباتی عمومی بیسروصدا بود و هیچ پوستر یا بیلبوردی در شهرهای بزرگ وجود نداشت. دوسوم کرسیهای پارلمان به واسطه کمیتههای محلی متشکل از کارشناسان وچهرههای جامعه در ۵۰ حوزه انتخابیه برگزیده میشوند؛ اما مجلس جدید سوریه تا زمانی که عضو سابق القاعده، یکسوم باقیمانده کرسیها را انتخاب نکند، رسما تأسیس نخواهد شد.
انحصار قدرت
مسلما برای آشنایان به تحولات سوریه، روی کار آمدن جولانی بهعنوان نشانهای مثبت جهت تعمیق فرآیندهای دموکراتیک ارزیابی نشد و تمرکز حکمرانی بر دستان ساکن کاخریاستجمهوری قابل پیشبینی بود؛ اما برای فهم جهانبینی جولانی بایستی عمیقتر شد و به ریشههای «اقتدارگرایی سلفی» سفر کرد. تا پیش از اولین انتخابات مصر پساحسنیمبارک، سلفی ــ جهادیها (تکفیری) تمام عناصر دولت مدرن نظیر پارلمان، انتخابات و تقسیم قدرت را خلاف تفاسیر خود از سیاستورزی میدانستند.
اما موفقیت حزب سلفی مصری «النور» تاکتیک جدیدی برای بالارفتن از نردبان قدرت را به سلفیها معرفی کرد. شرکت در انتخابات و مماشات با مظاهر مدرنیته جهت کسب افسار جامعه در دستورکار قرارگرفت. با توجه به تحولات ذکرشده، با شکست فعالیتهای گروههای تروریستی نظیر القاعده و جبهه النصره در سوریه، جولانی از فرماندهان ارشد تکفیری به سمت تغییر رویه و پذیرش اجباری ظواهر مدرن نظیر ارائه خدمات عمومی در ادلب و تاسیس نهادهای اجرایی (پذیرش اسمی تفکیک قوا) حرکت کرد.این تروریست عملگرا با تصرف دمشق نیز مجبور به پذیرش ساختارهای مدنی/ نظامی دیرینه سوریه مدرن شد و برای جلب همراهی بهویژه جمعیت سکولار شهرهای اصلی کشور (دمشق، حلب، حمص و لاذقیه) تئاتری از تحول عقیدتی را به نمایش گذاشته است که هدف نهایی آن کسب، حفط و اعمال قدرت به شکل سلفی مبتنی بر فرصتهای جاری ارزیابی میشود.
همه مردان رئیسجمهور
با درک جهانبینی حاکمان جدید دمشق، حال میتوان درک کرد که هدف مجلس جدید نظارت بر کار قوه مجریه و انعکاس تکثر جامعه سوری نخواهد بود؛ بلکه نهاد مدرن تحمیلی به سرکرده هیات تحریرالشام برای اقناع بازیگران داخلی و خارجی منطقه لوانت است. باتوجه به تمایل حکام دمشق به انتخابات بدون دموکراسی، مشخص نیست که در قانون اساسی آتی سوریه، همچنان مردم حق شرکت مستقیم داشته باشند و این مسأله به تصمیم نهایی نخبگان سیاسی حکام بستگی خواهد داشت.
نمایندگان رئیسجمهور خودخوانده که بعضا ارتباطهای فامیلی با جولانی دارند در کمیتههای مختلف مستقر شده و در حال تقسیم غنایم فتح میان خودشان بهویژه در حوزه اقتصادی هستند و مخالفان رژیم حاکم از صحنه روزگار محو میشوند. بهعنواننمونه در انتخابات دیروز، سه استان حسکه، لاذقیه و سویدا بهدلیل آنچه چالشهای امنیتی خوانده شد، به تعویق افتاده است. این یعنی حدود نیمی از جمعیت از هرگونه مشارکت سیاسی (حدود ۱۹ کرسی خالی اقلیتها) محروم شدند.
بهعبارت دیگر حکام دمشق، حاشیه (اکراد، علویان و دروزیها) متمرد کشور را با کاهش حضور در نهادهای تصمیمگیری تنبیه کرده و خواهان وفاداری مطلق اقلیتهای سوریه به گفتمان سلفی ــ جهادی جولانی هستند. هرچند مقامات میگویند که بهدلیل فقدان دادههای جمعیتی قابل اعتماد و پس از آوارگی میلیونها سوری براثر جنگ، بهجای حق رأی عمومی، به این سیستم غیرمستقیم متوسل شدهاند.
زنگ خطر در کاخ سفید
اقدامات انحصارطلبانه اخیر جولانی، با چشمانداز «خاورمیانه بزرگ» در تضاد آشکاری است. واشنگتن قلبا به ثبات منطقه غربآسیا باوری ندارد اما تشدید جنگ داخلی (نظیر عراق و سوریه) که روند آنها برخلاف منافع این قدرت جهانی پیش رفت نیز سودی برای ترامپ نخواهد داشت.سکاندار کاخ سفید امیدوار است که با آرامسازی فضای داخلی برخی از کشورهای منطقه، زمینه الحاق این دولت ــ ملتهای شکننده را به پیمان ابراهیم یا حداقل همسویی با رهبری رژیمصهیونیستی بر خاورمیانه تسهیل کند. باید توجه داشت که تلآویو، تنها متحد منطقهای واشنگتن با اشتراکات فرهنگی و اجتماعی است. این وابستگی فرای دولتها وفاداری صهیونیستها به پیشبرد منافع ایالات متحده را تضمین میکند.
سوریه نیز بهعنوان گلخانهای زیر ذرهبین محسوب میشود که پروژه مطیعسازی آن نبایستی با زخمهای قومی ــ قبیلهای تاریخی برهمبخورد. هرچند این امر مسأله دشواری است، چراکه همان رژیمصهیونیستی تحت نظر نتانیاهو سیاست توسعهطلبی را مطلوبتر تشخیص داده و اعتمادی به روندهای بلندمدت با امثال جولانی ندارد. بنابراین، اینجاست که حرفهای توماس باراک، نماینده ویژه رئیسجمهور آمریکا در امور سوریه و لبنان نگاه غرب به خاورمیانه را بدون سانسور نشان میدهد.
وی با اشاره به عدم پایان جنگ در منطقه تأکید کرد: «خاورمیانهای وجود ندارد؛ بلکه قبایل و روستاهایی هستند و از نظر اسرائیل، این خطوطی که توسط سایکس ــ پیکو ایجاد شدهاند بیمعنی است. آنها هرگاه و هرکجا بخواهند، عمل میکنند.»
خاستگاه تاریخی ناآرامی شام
جنگ و کشتارهای دائمی کشور سوریه صرفا به دلایل تحولات جاری نیست، بلکه مصائب امروز به اندازه تاریخ مدرن منطقه قدمت دارد. سوریه پس از جنگ جهانی دوم وارد دورهای شد که در آن نهادهای پارلمانی بیتجربه بودند و رهبری سیاسی کشور نیز با وظایف حکومتداری آشنایی کافی نداشت. این موانع در مسیر شکلگیری یک حیات سیاسی سالم، با میراث سیاستهای دوره قیمومت فرانسه تشدید میشد؛ سیاستهایی که بر شکافهای منطقهای و مذهبی تأکید داشتند. بیثباتی سیاسی سوریه همچنین از جایگاه کشور در مبارزه برای سلطه بر جهان عرب شرقی ناشی میشد. در میانه دهه ۱۹۵۰، مصر و عراق رقبای اصلی برای دستیابی به برتری عربی بودند. عراق تحت سلطنت هاشمیها نماینده گرایش محافظهکار و طرفدار غرب بود، درحالیکه مصر به رهبری ناصر، نماینده اصلاحات و استقلال از اتحادهای قدرتهای بزرگ محسوب میشد. هریک از این کشورها میکوشیدند سوریه را به حوزه نفوذ خود وارد کنند وبه اینوسیله قدرت منطقهای خود را افزایش دهند. سیاستمداران و افسران نظامی سوریه در مورد این که کدامیک از دو کشور متحد بهتری خواهد بود، اختلاف داشتند و این تقسیمبندی که مصر و عراق با خوشحالی از آن بهره میبردند، به آشفتگی سیاسی کشور دامن میزد. تجمیع این زخمها همچنان مانع کارکرد صحیح ساختار دولت ــ ملت مدرن در سرزمین شام است.