کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ازسوی مؤسسه آمریکایی فرانکلین درسال۱۳۴۴ با ریاست عالیه «فرح دیبا» و مدیریت دوست دیرینه او «لیلی امیرارجمند» تاسیس شد.در واقع میتوان تاسیس «کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان» را گام دیگر مؤسسه فرانکلین در راستای تاثیرگذاری بیشتر بر قشر هدف اصلی خود یعنی کودکان و نوجوانان تلقی کرد؛ گامی که پس از پوشش رسمی مدارس و دانشآموزان از طریق تهیه و انتشار کتابهای درسی و مجله «پیک»، به پرکردن نقاط و حفرههای خالی ارتباط با کودکان و نوجوانان یعنی همان اوقات فراغت رسیده بود؛ به این مفهوم که حتی برنامهریزی برای اوقات فراغت کودکان و نوجوانان نیز زیر پوشش مؤسسه آمریکایی فرانکلین دربیاید.
تزریق فرهنگ آمریکایی از کودکی
«کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» براساس مانیفست همان مؤسسه آمریکایی فرانکلین تولید محتوا میکرد و علاوه بر ترویج فرهنگ و سبک زندگی آمریکایی، اباحهگری، خرافهپروری و مادیگرایی را نیزدرمقابل فرهنگ وارزشهای دینی رواج میداد. در واقع این محتویات بهاصطلاح چپگرایانه، ریشه باورها و اندیشههای دینی را در کودکان و نوجوانان مورد هجمه قرار میداد.چنان که بعضا مدیران کانون نیز مانند نویسندگان و مدیران داخلی مؤسسه فرانکلین، از عوامل گروههای چپ بودند. در واقع همچنان که دفتر فرح و موسسات تابعه آن، مامن و محل تجمع شبهروشنفکران چپ وحتی اعضای گروههای مارکسیست بود، «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» که از موسسات اقماری دفتر فرح بهشمار میرفت نیز از همین فرمول پیروی میکرد. براساس اسناد ساواک، مدیران کانون، جمعی ازعناصر مارکسیست پیشانیسفید بودند، مانند «فیروز شیروانلو»، مسئول بخش سینمایی کانون (که از سوی مؤسسه فرانکلین به لیلی امیرارجمند معرفی شد) و افرادی که توسط فیروز شیروانلو، به استخدام کانون درآمدند. از همینرو در اغلب کتابهای منتشره و فیلمها، افکار ضد توحیدی و مادیگرایانه و همچنین افسانههایی مغایر با تفکرات و باورهای دینی ترویج میشد که اذهان کودکان و نوجوانان را از فضاهای دینی و مذهبی دور میساخت.
انیمیشن ضدمخاطب و ضعیف
«نورالدین زرینکلک» (که ازسوی دوستانش به پدر انیمیشن ایران معروف شده!) از جمله افرادی بود که بهواسطه «شیروانلو» به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رفت و درواقع از عناصر اصلی بخش انیمیشن کانون محسوب می شد و درواقع خط انحرافی تولید انیمیشن غیرکودک و شبهروشنفکری بدون مخاطب از دستاوردهای امثال زرینکلک بود که تا چندیندهه بر ساخت انیمیشن سینمای ایران سایه افکنده بود! و همزمان، تولید انیمشین بلند داستانی که بتواند ضمن رعایت استانداردهای بالای سینمایی، با قصهای جذاب علاوه بر کودکان، بزرگسالان بسیاری را به سالنهای سینما جذب نماید، نفی میگردید. گروهی که همواره افتخار جعلی ۶۰ سال تجربه ساخت انیمیشن را برای خود در بوق میکرد و به اساتیدی همچون نورالدین زرینکلک و امثال وی میبالید و عناوینی همچون پدر انیمیشن و استاد بیبدیل و نابغه کارتون را به او میچسباند، تا سالیان دراز نتوانست در سطح استانداردهای بینالمللی، یک انیمیشن بلند داستانی تولید نماید و این بهعنوان یک سؤال بیپاسخ برای مخاطبان این سینما باقی بود. این در حالی است که انیمیشن بلند داستانی، سالهای سال در سینمای استاندارد جهان، یکی از پرمخاطبترین آثار بوده و هست و بخش عمدهای از پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما را همین کارتونهای داستانی تشکیل داده و میدهند؛ کارتونهایی که امروزه دیگر نهتنها مخاطب کودک که بهقول معروف افراد تا سنین ۹۰ سالگی را هم جذب خود میکند. پس از انقلاب نیز نمونههایی مانند «قصههای بازار» ساخته عبدالله علیمراد یا «خورشید مصر» اثر بهروز یغمائیان و یا انیمیشن «جمشید و خورشید» (بهروز یغمائیان) و «تهران ۱۵۰۰» (بهرام عظیمی) نتوانستند مخاطب اصلی خود یعنی کودکان را جذب نمایند.
ویژگیهای جذاب برای کودکان
اما سینمای انیمیشن ایران با ورود سینماگران متخصص و انقلابی، بالاخره در سال ۱۳۹۴ دچار انقلابی اساسی در ساختار و فرم و محتوا گردید. یک انیمیشن بلند داستانی بهنام «شاهزاده روم» خیلی زود و برخلاف همه پیشبینیها، فروش میلیاردی را پشتسر گذارد و مخاطبان بسیاری خصوصا از قشر کودک را بهخود جذب کرد. «شاهزاده روم» نه تنها در جذب مخاطب، آنهم مخاطب کودک، موفق شد و از همینروی فروش نسبتا مناسبی هم پیدا کرد، بلکه راه ساخت انیمیشنهای موفق را برای سینمای ایران باز کرد. یکی از مهمترین وجوه موفقیت انیمیشن «شاهزاده روم»، روایتی از تاریخ اسلام و ولادت امام عصر(عج) بود که سازندگان اثر با هوشمندی هنرمندانهای آن را در داستان و روایتهای اولیه پنهان ساخته بودند تا تماشاگر از ورای یک کارتون شاد و سرحال و بامزه درباره شاهزادهای از روم، ناگهان به ماجرای ولادت امام زمان(عج) برسد. توفیق انیمیشن «شاهزاده روم» چه در بهتصویرکشیدن یک روایت مهم اسلامی، چه در ارائه ساختاری استاندارد و جذاب و چه در جذب مخاطب انبوه و مربوط، بار دیگر راهحل بحران امروز سینمای ایران را حتی در سختترین و پیچیدهترین حیطهها، یعنی میدان انیمیشن، بهنمایش گذارد که اگر این سینما به روایات و حکایات مرتبط با باورها و اعتقادات و زندگی مردم این سرزمین بپردازد، قطعا مخاطب انبوه را خواهد داشت و تماشاگران قهرکرده از سالنهای سینما را دوباره به این سینما خواهد کشانید. پس از فیلم سینمایی انیمیشن «شاهزاده روم»، ساخت آثار انیمیشنی داستانی بلند، توسط گروهی از سینماگران جوان انقلابی ادامه یافت و آن سد ۶۰ ساله برای همیشه توسط بچههای حزبالهی از مقابل سینمای انیمیشن ایران که در چنبره عدهای شبهروشنفکر پرمدعا ولی بیخاصیت گرفتار آمده بود، برداشته شد. پس از انیمیشن سینمایی شاهزاده روم، فیلم-انیمیشن بلند دیگری بهنام «فیلشاه» بازهم براساس یک قصه جذاب و ساختاری استاندارد توسط هادی محمدیان و دوستانش درباره ماجرای حمله سپاه ابرهه به مکه در زمان ولادت حضرت محمد(ص) ساخته شد و سپس باب ساخت ایننوع انیمیشنهای بلند سینمایی باز شد که از آن جمله میتوان به «فهرست مقدس» درباره اصحاب اخدود و قصه قرآنی آنها ساخته محمدامین همدانی، «رهایی از بهشت» ساخته علی نوریاسکویی درباره شهید چمران، «جنگ خلیجفارس ۲» اثر فرهاد عظیما درباره جنگ آینده ایران و آمریکا، «بچهزرنگ» و «پسر دولفینی» و «فرمانروای آب» و... اشاره کرد.شاید بتوان این تحول در سینمای انیمیشن ایران را مهمترین فراز سینمای کودک و نوجوان ایران بهشمار آورد.
فیلم کودک و نوجوان پس از انقلاب تولید شد
در سینمای پیش از انقلاب، تقریبا فیلم برای کودکونوجوان محلی از اعراب نداشت. شبهسینمای فیلمفارسی حاکم بر آن روزگار و سینمای شبهروشنفکری، اساسا با مخاطب ایرانی کاری نداشت، چه برسد به قشر کودک این جامعه!
تاجایی که نگارنده بهعنوان یک کودک ونوجوان آن روزگاربهخاطر میآورد،تنها یکیدو فیلم مانند«مرادولاله» یا «ماهپیشونی» ظاهرا فیلم کودکونوجوان بهشمار میآمدند که آنها هم چندان جذابیتی برای این قشر پیدا نکردند. بخش سینمایی «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» نیز که قرار بود برای سنین پایین جامعه فیلم بسازد، بیشتر محمل شبهروشنفکرانی شد که مجال عرضه اندام درآن بحبوحهفیلمفارسی نداشتند وازهمین روی آثاری تولیدکردندکه بیشترتصویری ازدغدغههای شبهروشنفکریشان داشت تا مسائل و جذابیت برای کودکان؛ همچون «اسب» (مسعود کیمیایی)، «انتظار» (امیر نادری)، «رهایی» (ناصر تقوایی)، «سفر» (بهرام بیضایی)، «دار» (رضا علامهزاده)، «چنین کنند حکایت» (محمدرضا اصلانی) و....
در واقع میتوان گفت در «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» فیلمی برای این دو قشر تولید نمیشد و بنابراین شاید بتوان نتیجه گرفت که بهطور کلی سینمای کودکونوجوان، علیرغم وجود جشنوارهای قدیمی و کانونی پرسروصدا برای این موضوع،درسالهایپیشازانقلاب،تقریباوجودنداشت.امادرسینمای پسازانقلاب باتخصصیوحرفهایشدنسینما،فیلم کودکونوجوان هم تولید شد و رونق گرفت و محصولاتش در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ به پرفروشترین فیلمهای سال تبدیل شدند؛ آثاری همچون «گلنار»، «دزد عروسکها»، «پاتال و آرزوهای کوچک»، «گربه آوازهخوان» و «مریم و میتیل» و...
هنوز سؤالها باقی است
آن جشنواره بینالمللی کودکان و نوجوانان پیش از انقلاب، با سبکوسیاق آموزشی به «جشنواره رشد» تغییر نام داد و همچنان برگزار گردید و در کنارش جشنواره دیگری با همان عنوان «جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان» برپا شد که امسال سیوهفتمین سال خود را برگزار مینماید. در کنار همه اینها، جشنواره فیلم فجر هم چه قبل و چه بعد از رونق جشنواره کودک و نوجوان، همواره به فیلمهای کودک عنایت خاصی داشت و حتی زمانی خود را ملزم دید که در هر دوره به یک بازیگر کودک و نوجوان هم جایزه بدهد و برخی فیلمهای برگزیده این جشنواره در سالهای مختلف به همان تلقی مرسوم از سینمای کودک و نوجوان تعلق دارند. به همه این موارد بیفزایید نهادهای گوناگونی را که برای حمایت از اینگونه سینمایی بهوجود آمدند؛ از واحد کودک و نوجوان بنیاد سینمایی فارابی گرفته (که یک کلید حمایتی جدی برای تولید ایندسته از آثار بود) تا مجمع سینمای کودک و نوجوان و انجمن نویسندگان سینمای کودک و نوجوان و یا خیل همایشها و سمینارها و مقالات و مطالب متعددی که در باب این سینما و تعاریف و حدود و ثغورش و بایدها و نبایدهایش شکل گرفت و...
اما علیرغم همه این توجهات و عنایات و تمرکزات یادشده بر مقوله سینما و فیلم کودک و نوجوان در ایران، بهنظر میآید که اگرچه تولیدانیمیشن بلندداستانی استاندارد وپرمخاطب،راه خود راپیدا کرده اماکیفیت وکمیت فیلمهای کودک ونوجوان پرمخاطب، پس از آن سالهای اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰، دچار افت و نزول شده است. یک گروه سینمایی که به نمایش این آثار اختصاص یافته بود، تعطیل شد و تولید فیلمهای کودک ونوجوان (بهجز انیمیشن) کاهش یافت و آن آثار تولیدی هم در اوقات نهچندان مناسبی به نمایش درآمدند. اغلب کارشناسان ومنتقدان وحتی دستاندرکاران ومسئولان و متولیان دیروز وامروز سینمای کودک و نوجوان براین باورند که آنچه امروز در برابرمان قرار دارد، بسیار از انتظارات و پیشبینیها و حتی از یک روند معمولی و پروسه عادی تولید و نمایش آثار خاص کودکان و نوجوانان دور است. این درحالی است که پرفروشترین فیلمهای سینمای دنیا، بهخصوص در هالیوود برای تینایجرها یا بهقولی نوجوانان ساخته میشود؛ از «جنگهای ستارهای» تا سری فیلمهای «هریپاتر» و «ارباب حلقهها» و «نارنیا» و «مردان ایکس» و «ترانسفورمرز» و «بچههای جاسوس» و....