اما انگار یه مناسبت نانوشته هم داریم:«روز صدور پیام تبریک از طرف مسئولان محترم!»
سالهاست یه عادت اداری عجیبی دامنگیرمون شده؛ یه جور سندروم به اسم *پیامنویسی مسئولان*.
هرکس عنوان و سمتی داره، حس میکنه باید برای هر مناسبتی پیامی بنویسه — حتی اگه هیچ ارتباطی با اون موضوع نداشته باشه.
مهم نیست چی توی پیام نوشته شده؛ مهم اینه که *پیام منتشر بشه!*
نتیجه؟
انبوهی از متنهای تکراری و بیروح؛
پیامهایی که معمولاً با «اینجانب» شروع میشن و با «توفیق روزافزون» تموم.
نه رنگی از احساس دارن، نه بویی از تجربه و نه حتی یه جمله واقعی که از دل اومده باشه.
بعدش هم معمولاً یه تماس میگیرن:«منتشر کردید یا نه؟»
و همون یه سؤال، همه چیزو روشن میکنه — اینکه هدف، حرف زدن با مردم نیست؛ فقط دیده شدنه.
اما مناسبتها فقط یه روز توی تقویم نیستن.
پشتشون آدمهایی هستن؛
با درد، با امید، با انتظاری واقعی.
روز خبرنگار یعنی آدمهایی که حقیقت رو مینویسن، حتی وقتی امن نیست.
روز معلم یعنی زنی یا مردی که عمرش رو خرج آیندهی ما کرده.
روز محیطزیست یعنی حق نفس کشیدن همهمون.
اگه مسئولان توی این روزها بهجای نوشتن، *یه کار کوچیک واقعی* بکنن، ارزشش از صدتا پیام رسمی بیشتره.
الان مردم دنبال حرف قشنگ نیستن؛ دنبال حضور واقعیان.
اعتماد به متنهای بیجان تموم شده، ولی هنوز به صداقت و عمل، ایمان دارن.
کاش یه روز برسه که مناسبتها یادآور همدلی و انسانیت باشن، نه انبوهی از تبریکهای کپیپیستی.
کاش مسئولان قبل از عجله در نوشتن پیام، عجله در عمل کردن داشته باشن.
و روابطعمومیها، بهجای انتشار پیامهای تکراری، روایت انسان بودن رو منتشر کنن.
تا اون روز، سندروم پیامنویسی ادامه داره...
ولی شاید همین گفتن و یادآوری، یه تلنگر کوچیک باشه برای برگشتن به صداقت.