نامدار باشی امیر!
برای روح بلند سردار شهید امیرعلی حاجی‌زاده که اقتدار موشکی ایران را جهانی کرد

نامدار باشی امیر!

زن آب‌دهانش را به‌سختی فرو داد. همین دیشب، شب۲۱ ماه رمضان از خدا خواسته بود فرزندش سالم به دنیا بیاید. سفره افطار را پهن کرد. محمدتقی پای سفره نشست و صورتش را با دستمال‌نخی پاک کرد: «خانم‌قزی، راستشو بگو روزه که نیستی؟» زن کنار طاقچه پابه‌پا کرد. چند دقیقه مانده بود به افطار. دروغ بگوید روزه‌اش هم باطل می‌شود. دست روی شکمش گذاشت: «مهم این بچه است که تا ظهر روزه کله‌گنجشکی گرفته.»
کد خبر: ۱۵۱۱۳۷۰
نویسنده زهرا شکراللهی - گروه دفاع مقدس
 
محمدتقی خواست غر بزند و بگوید زن باردار پابه‌ماه مگر روزه می‌گیرد؟! عرق روی پیشانی زن نشست. نفسش به تقلا افتاد. صدای اذان مسجد در حیاط خانه پیچید. محمدتقی کوچه‌به‌کوچه محله‌های تهران را دوید. در خانه شیخ‌مریم، قابله محله را زد. پیرزن بقچه‌اش را باز کرد. سنجاق‌قفلی را به پر گهواره تو اتاق بچه زد. چاقو را کنار بستر زن زائو گذاشت. افطار شب ۲۲ ماه‌رمضان،شب بعدشهادت امام‌علی(ع)به سحررسید.محمدتقی بی‌تاب درحیاط قدم می‌زد.سپیده آفتاب نهم اسفندسال۴۰ به روشنی نرسیده بود که صدای گریه نوزاد در خانه پیچید.محمدتقی دیگر نایستاد که کسی بگوید سرصبحی کجا.اذان بعدطلوع آفتاب را به سلامتی پسر تازه‌متولدشده رو به آسمان بلند سرداد. اسم بچه امیر شد. پدر توی گوشش خواند: «نامدار باشی امیرم.»
 
توفان امیر

امیر جست‌وخیز کودکی‌اش را کنار ابزارفروشی پدر در بازار قدیمی تهران سرکرد. شماره پیچ‌ومهره‌ها را چشمی حفظ می‌کرد. آچاری نبود که زیر دست امیر امتحان پس نداده باشد. وسایل مغازه پدرش حکم کارهای مهم را برایش داشت. پسر فنی، دقیق و صبور وردست پدر استخوان ترکاند. زمزمه‌های انقلاب در محلات و هیات‌های تهران پیچیده بود. امیر با چند نفر از بچه‌های محله مسئول پخش اعلامیه شد. زمان تظاهرات و راهپیمایی‌ها را به‌صورت اسم‌ رمز به گروهش اعلام می‌کرد. بازاری‌ها و جوان‌ها سر وقت خود را سر قرار می‌رساندند و محلات تهران شاهد توفان می‌شد.
 
داوطلب رفتن به جنگ

دنیا، انقلاب و تحول ایران را تاب نیاورد و تدارکات جنگ را دیدند. صدام در اقدامی برنامه‌ریزی‌شده زمزمه انقلاب را به غوغای جنگ کشاند. نه یکدفعه و نه یکباره، ایران پر از غوغا و بلوا شد. امیر حاجی‌زاده، پسر میان‌بالا با رنگ و رویی مهتابی، بدنی کشیده و پیشانی بلند لباس داوطلبی رفتن به جنگ را پوشید. سال ۵۹ فانوسقه‌اش را به کمر محکم بست تا مرد رزم شود. امیر، اولین ماموریت و مسئولیت جدی را در ایلام به عهده گرفت. شبی به مقر فرماندهی اعلام کردند امنیت شهر را در دست بگیرید. امیر همراه چند نفر از نیروهایش شانه‌به‌شانه مردم شروع کردند به گشت در کوچه‌پس‌کوچه‌ها، میدان‌ها و بازارهای ایلام. گروه تجزیه‌طلب شهر را ناامن کرده بود. امیر، تاکتیک کمین را انتخاب کرد تا مکر جدایی‌طلبان را خنثی کند. اسلحه کلاشش همیشه روی تک‌تیر مسلح بود. چند روز گشت شبانه و دستگیری گروه منافق به امنیت شهر منجر شد. امیر، اولین ماموریت را به یادگار به‌دست‌آورد. ماه‌های ابتدایی جنگ با توجه به هوش میدانی و سواد فنی و توانایی کار تیمی به‌عنوان فرمانده دسته انتخاب شد. هماهنگی بین گروه‌های لجستیک و ارتباط گروهی را به‌خوبی  انجام می‌داد.
 
به دنبال شکار

کربلای ۴، مردی را به یاد دارد به اسم امیر که تک‌تیرانداز بود. چفیه‌اش را دور سرش پیچید. ازکنارکانال منطقه ابوالخضیب، تاریک‌ترین مکان را انتخاب کرد.رمزعملیات به گوشش رسید.نورافکن‌های عراقی روشن شدند. رودخانه به تیربار دشمن بسته شد. غواص‌ها عین گل پرپر می‌شدند. امیر دنبال شکار بود. نفس در سینه حبس کرد. دوربین قلق‌گیری‌شده قناسه‌اش را روی پیشانی تیربارچی عراقی تنظیم کرد. ماشه را چکاند و او را هلاک کرد. شب سوم دی‌ماه سال ۶۵ تلاش برای اجرای عملیات ناکام ماند. دو هفته بعد که کربلای ۵ پاگرفت میدان مین و موانع از میان برداشته شد. نبود امکانات امیر را آزار می‌داد.
   
پابه‌پای حاج‌حسن

امیر در کنار جنگ به کمبود امکانات واقف بود. همراه درس‌خواندن به نیروی هوافضای سپاه پیوست. پابه‌پای حاج‌حسن طهرانی‌مقدم به فکر مهره‌به‌مهره‌ تهیه امکانات بود. سال ۸۵ برای نخستین بار فرماندهی پدافند هوایی سپاه را به فرمان رهبر انقلاب به‌عهده‌گرفت. سال ۸۸ فرمانده هوافضای سپاه شد. فرماندهی که تجربه میدانی داشت، پابه‌پای بچه‌های موشکی در تلاش برای ارتقای قدرت پدافندی و موشکی ایران‌زمین بود. امیر فرماندهی بود که تجاوزی را بی‌پاسخ نمی‌گذاشت. گروه داعش، خرداد سال ۹۶ در چند نقطه از تهران حمله تروریستی انجام داد. فرمانده درنگ نکرد، غرش بی‌امان شش موشک بالستیک نقطه‌زن در عمق مراکز کلیدی داعش، در دیرالزور سوریه به هدف نشست و برد، سرعت مافوق صوت و دقت موشکی برای منطقه و فرامنطقه عیان شد.

 خورشید وعده صادق
وعده صادق ۱ و ۲ را به رخ رژیم اسرائیل و هم‌پیمانانش کشید. سینه امیرحاجی‌زاده به نشان فتح از جانب رهبر انقلاب مزین شد. به توصیه رهبر انقلاب نام امیر به امیرعلی تغییر یافت. امیر به شوخی به رهبر گفت: «حالا که اسمم عوض شد در گوشم اذان اقامه کنید.» لباس سرداری بر قامت امیرعلی حاجی‌زاده نشست. سامانه پدافند کشور با پوشش رادارهای به‌روز دنیا پای کار آمد. پهپاد و فناوری‌های جدیدنظامی رونمایی شد.نسل جدید موشک‌های نقطه‌زن و زمین‌به‌زمین بومی‌سازی شد. بهینه‌سازی ساختار لجستیک عملیاتی در دستورکار قرار گرفت.سردار لباس رزم بر تن و پوتین آهنین به پا داشت برای تلاش برای امنیت. موساد به‌دنبال سردار می‌گشت. سحرگاه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، ۱۶سال فرماندهی سردار به شهادت ختم شد. فرماندهی که بدون درنگ جواب متجاوز را می‌داد. سردار ترور شد؛ اما بدون لحظه‌ای توقف سحر به شامگاه نرسید که تل‌آویو آماج موشک‌های ایرانی قرارگرفت. محاسبات موساد به‌هم‌ریخت. فرمانده تجاوز آخر را هم بدون جواب نگذاشت.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰