حراج تاریخ در نمایش خانگی

حراج تاریخ در نمایش خانگی

سریال‌های تاریخی در جهان امروز، دیگر صرفا یک محصول سرگرم‌کننده نیست؛ آنها ابزارهایی قدرتمند برای دیپلماسی فرهنگی، شکل‌دهی به حافظه جمعی و تثبیت روایت‌های ملی در عرصه بین‌المللی به شمار می‌رود. ازترکیه و کشورهای عربی تا قدرت‌های غربی، همگی با سرمایه‌گذاری‌های کلان، گذشته را به خدمت اهداف استراتژیک حال وآینده خود درآورده‌اند اما در این میدان رقابت فرهنگی، به نظر می‌رسد قطار سریال‌سازی تاریخی در شبکه نمایش خانگی ایران روی ریلی دیگر حرکت می‌کند؛ ریلی که مقصد آن نه تقویت هویت ملی و صدور پیام فرهنگی بلکه صرفا جذب مخاطب از طریق داستان‌های عاشقانه و حواشی پرزرق‌وبرق درباری است.
کد خبر: ۱۵۱۳۱۹۹
نویسنده امیرحسین حیدری - گروه فرهنگ و هنر
 
تاریخ؛ ابزار قدرت‌نمایی یا دکور عاشقانه؟
وقتی رجب طیب اردوغان،رئیس‌جمهور ترکیه در مراسم‌های رسمی با گارد احترام متشکل از سربازانی با لباس امپراتوری‌های تاریخی ترک حاضر می‌شود، یک پیام روشن را به جهان مخابره می‌کند: «ما وارث یک تاریخ باشکوه و قدرتمندیم.» این پیام تنها به تشریفات سیاسی محدود نمی‌ماند بلکه با قدرت تمام در صنعت سریال‌سازی این کشور پژواک پیدا می‌کند. سریال‌هایی مانند «قیام ارطغرل» و «حریم سلطان» با میلیون‌ها بیننده در سراسر جهان، نه‌تنها روایت ترکیه از تاریخ عثمانی را به خانه‌ها بردند بلکه به ابزاری برای «قدرت نرم» این کشور تبدیل شدند. این سریال‌ها با برجسته‌سازی شکوه، عدالت و قدرت امپراتوری عثمانی، تصویری مطلوب و مقتدر از هویت ترک را در ذهن مخاطب جهانی حک می‌کنند و در خدمت اهداف نئوعثمانی‌گرایانه سیاست خارجی این کشور قرار می‌گیرند.
این رویکرد استراتژیک به تاریخ، تنها مختص ترکیه نیست. کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس، به‌ویژه عربستان‌سعودی و امارات، با سرمایه‌گذاری‌های هنگفت در پروژه‌هایی مانند «ممالک‌النار» (قلمروهای آتش) که روایتی ضدعثمانی را به تصویر می‌کشد، یا سریال «عمر»، به‌طور مستقیم وارد کارزار «جنگ روایت‌ها» شده‌اند. آنها دریافته‌اند که کنترل روایت گذشته، به معنای تأثیرگذاری بر درک حال و آینده منطقه است. در این تولیدات، تاریخ با دقت برای بازتاب هویت ملی مورد نظر، تحکیم مشروعیت سیاسی حاکمان فعلی و مقابله با روایت‌های رقیب، مهندسی می‌شود.
   
اهداف استراتژیک جهانی در قاب تصویر
به‌طورکلی، کشورها از ساخت سریال‌های تاریخی چهار هدف اصلی را دنبال می‌کنند: 
ساخت و تحکیم هویت ملی: سریال‌ها با برجسته‌کردن قهرمانان، اسطوره‌ها و نقاط عطف تاریخی، یک حافظه جمعی مشترک و احساس غرور ملی می‌سازند. این آثار به شهروندان، به‌ویژه نسل جوان پاسخ می‌دهند «ما که بودیم» و «از کجا آمده‌ایم». 
دیپلماسی فرهنگی و قدرت نرم: صدور این سریال‌ها به دیگر کشورها، تصویری مطلوب و مدیریت‌شده از فرهنگ و تاریخ یک ملت ارائه می‌دهد. این امر می‌تواند به بهبود روابط بین‌المللی، جذب گردشگر و افزایش نفوذ فرهنگی و سیاسی منجر شود. 
مشروعیت‌بخشی سیاسی: بسیاری از دولت‌ها با ساخت آثاری درباره دوره‌های خاص تاریخی، سعی در ایجاد پیوند بین خود و یک گذشته پرافتخار دارند و از این طریق، مشروعیت نظام سیاسی کنونی خود را تقویت می‌کنند. 
مقابله با روایت‌های رقیب: در جهان مملو از اطلاعات، کشورها از سریال‌های تاریخی برای به‌چالش‌کشیدن یا بی‌اعتبار کردن روایت‌های تاریخی که توسط کشورهای رقیب ترویج می‌شود، استفاده می‌کنند.
   
تاریخ در خدمت درام عاشقانه
حال به ایران بازگردیم؛ کشوری با تمدنی چندهزارساله و تاریخی با قهرمانان بسیار، نقاط عطف و درام‌های شگرف که هرکدام ظرفیت تبدیل‌شدن به ده‌ها سریال فاخر را دارند. با ظهور و قدرت‌گرفتن شبکه نمایش‌خانگی، انتظار می‌رفت این پلتفرم‌ها به میدانی برای تولید آثاری عمیق و هویت‌ساز تبدیل شوند که بتوانند هم مخاطب داخلی را با ریشه‌های خود آشتی دهند و هم در عرصه جهانی حرفی برای گفتن داشته باشند اما نگاهی به خروجی غالب سریال‌های تاریخی شبکه نمایش‌خانگی در سال‌های اخیر، تصویری متفاوت را به نمایش می‌گذارد. آثاری همچون تاسیان، جیران و... اگرچه از نظر تولید، طراحی صحنه و لباس و جذب ستاره‌های سینما موفق عمل کرده و توانسته‌اند مخاطبان زیادی را به خود جلب کنند، اما در یک نقطه کلیدی مشترک هستند: تقلیل تاریخ به یک پس‌زمینه تزئینی برای روایت یک داستان عاشقانه.
در این سریال‌ها، وقایع مهم تاریخی، شخصیت‌های تاثیرگذار سیاسی و اجتماعی و پیچیدگی‌های دوران، اغلب به حاشیه رانده می‌شوند تا فضا برای تمرکز بر مثلث‌ها و مربع‌های عشقی شخصیت‌های اصلی باز شود. برای مثال، در سریال «جیران»، دوره حساس و پرالتهاب صدارت امیرکبیر و تحولات دوران ناصری، زیر سایه سنگین رابطه عاشقانه شاه با سوگلی‌اش قرار می‌گیرد. مخاطب بیش از آن‌که با اصلاحات امیرکبیر و دلایل قتل او درگیر شود، با قهر و آشتی‌های جیران و ناصرالدین‌شاه روبه‌روست. تاریخ در اینجا کارکردی فراتر از یک قاب زیبا و پرزرق‌وبرق برای یک ملودرام ندارد.
سریال تاریخی «تاسیان» هم با این‌که دست روی یک دوره حساس در تاریخ معاصر ایران گذاشته است اما همان راه دیگر سریال‌های تاریخی شبکه‌های نمایش‌خانگی را پیش گرفته و باهمه چیز ساده‌انگارانه برخورد می‌کند. درحالی‌که سریال می‌توانست در بستر یک ملودرام این دوره تاریخی را به تصور بکشد اما حالا که به پایان رسیده است، با اطمینان‌خاطر می‌توان گفت تنها چیزی که اهمیتی ندارد و سرسری با آن برخورد می‌شود، اتفاقا تاریخ است.
تحریف تاریخ و خلاف‌نمایی شخصیت‌های سریال که هریک نمادی از طبقه‌های مختلف اجتماعی هستند که پیش از انقلاب حضور داشتند و نشان‌دهنده مظلوم بودن تاریخ در این‌دست از سریال‌هاست. برآورد کلی این است که اکثر تولیدات جدید نمایش‌خانگی همچنان تاریخ را فرصتی تجاری برای خلق ملودرام‌های عاشقانه و جذب مخاطب می‌بینند و با ضعف در پرداخت هویت ملی و روایت عمیق مفاهیم تاریخی مواجه‌اند و این رویکرد، دو پیامد منفی بزرگ به همراه دارد:
اول سطحی‌سازی تاریخ و تحریف حافظه تاریخی نسل جوان؛ وقتی مخاطب به‌ویژه نسل جوان‌تر که اولین برخوردش با منابع تاریخی آثار نمایشی است و احتمالا طرف منابع معتبر مکتوب درباره تاریخ نمی‌رود با چنین روایتی مواجه می‌شود، درک او از گذشته به مجموعه‌ای از دسیسه‌های درباری و رقابت‌های عاشقانه محدود می‌شود. اهمیت استراتژیک وقایع، وزن تصمیمات سیاسی و نقش شخصیت‌های تاریخی در شکل‌دهی به سرنوشت کشور، در این میان رنگ می‌بازد. دوم، ازدست‌رفتن فرصت رقابت فرهنگی؛ درحالی‌که ترکیه با ارطغرل برای خود قهرمان‌سازی می‌کند و عربستان با ممالک‌النار روایت خود را از تاریخ منطقه فریاد می‌زند، ما با گنجینه غنی تاریخ ایران در حال تولید ملودرام‌های خوش‌ساختی هستیم که در بهترین حالت مصرف داخلی دارند و فاقد پیام و عمق استراتژیک برای صدور به جهان هستند. این سریال‌ها، به‌دلیل تمرکز بیش از حد بر داستان‌های عاشقانه و عدم پرداختن به لایه‌های عمیق‌تر فرهنگی و هویتی، ظرفیت تبدیل‌شدن به ابزار قدرت نرم را ندارند.
   
غیاب استراتژی و تسلط منطق بازار

ریشه این مشکل را باید در غیاب یک استراتژی کلان فرهنگی در حوزه سریال‌سازی تاریخی جست‌وجو کرد. به نظر می‌رسد هیچ چشم‌انداز مشخص و سیاست‌گذاری مدونی برای بهره‌برداری از ظرفیت‌های تاریخ درجهت اهداف ملی وجود ندارد. در چنین خلایی، این «منطق بازار» و «گیشه» است که حرف اول و آخر رامی‌زند.سازندگان وسرمایه‌گذاران شبکه نمایش خانگی به‌درستی دریافته‌اند که فرمول«عشق + ستاره + لباس‌های فاخر»تضمین‌کننده بازگشت سرمایه و جذب مخاطب است. در نتیجه، تاریخ به یک عنصر تجاری قابل فروش تبدیل می‌شود، نه یک میراث هویتی که باید با مسئولیت‌پذیری به روایت آن پرداخت.این آثار شاید در عرصه‌هایی مانند فیلمبرداری، طراحی صحنه و لباس و ... موفق عمل کرده باشند اما سؤال اساسی اینجاست: آیا این دستاوردها برای کشوری با پیشینه تمدنی ایران کافی است؟ آیا نباید از این سرمایه‌ها و استعدادها برای اهدافی بزرگ‌تر از سرگرمی صرف و روایت‌های عاشقانه تکراری استفاده کرد؟ تا زمانی که یک اتاق‌فکر برای تعریف پروژه‌های کلان ملی در حوزه سریال‌سازی تاریخی شکل نگیرد، شبکه نمایش خانگی همچنان تاریخ را نه به چشم یک گنجینه هویت‌ساز بلکه به چشم یک دکور زیبا برای عاشقانه‌هایش خواهد دید و ما در این جنگ روایت‌های جهانی، همچنان تماشاچی باقی خواهیم ماند.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰