در حالی سهم کمیته «امور رفاهی، معیشتی و درمانی سینماگران» از مبلغ دریافتی ۴/۵ میلیارد است که سهم برپایی جشنها و مراسمهای تحت مدیریت خانه نیز با رقم ۴میلیارد، نزدیک به امور رفاهی است و این نشان میدهد هنوز اساس و دلیل وجودی تشکیلات صنفی مورد مناقشه جدی است؛ البته دراینجا قصد آنالیز بندهای ششگانه محل مصرف این بودجه را ندارم، مثلا اینکه پرداخت دائمی حق عضویت ۱/۵ میلیاردی فیاپف (اتحادیه جهانی تهیهکنندگان) چه ثمر و فایده اساسی دارد و... در اینجا حرف و قصد اصلی همچنان پیرامون رویکردهای توجه و پیگیری خانه سینما و صنوف زیر مجموعهاش در امور رفاهی و معیشتی است. طی همین چندماه گذشته کار سینماگرانی (غیر سلبریتی) به بیمارستان کشیده و یا در شرایط استیصال و تنگدستی و اوضاع فاجعهآمیز فوت کردهاند بدون اینکه در حدشان و خاستگاه اجتماعی و شغلی آنان، از سوی خانه سینما التفات لازم صورت گیرد. بیتردید قابل قبول است که این بودجهها در شرایط تورمی کاری از پیش نمیبرند و به قول علی دهکردی، مدیرعامل خانه سینما، در نشست آبانماه گذشته با رئیس سازمان سینمایی، «کار صنفی انجامدادن به بودجه مناسب نیاز دارد!» ولی باید دقت کرد که همین بودجه هم البته تقسیم عادلانه و اولویتبندی پژوهشمحورانهای میطلبد تا هزینهکرد آن بجا و مناسب صورت گیرد. در سفارشهای دینی و مذهبی و گرایش انسانی، هیچ فعل و کنشی به اندازه توجه به همنوع و انسان نیازمند و درمانده ارزش ندارد، حالا دراینجا که اصلیترین وظیفه متولیان صنفی همانا کوشش و مبارزه برای استیفای حقوق اعضا است که شاکله آن را امور رفاهی و خصوصا بیماری و بیکاری اعضا و پیشکسوتان تشکیل میدهد. چنین به نظر میرسد که افزایش بودجه خانه زخمی از پیکره اعضا را عمیقا درمان نکرده و نمیکند، جز اینکه دست برگزارکنندگان مراسمها در ریخت و پاشها بازتر میشود. این مایه تاسف است که در گرایش زیرساختهای صنوف شاهد هیچ تحرک مانایی نبودهایم، مانند انواع تعاونیها و غیره. سازمان سینمایی نیز همواره براین افزایش بودجهها «انقلت» داشته است چنانکه فریدزاده در همین نشست آبانماه گفت، افزایش بودجه ۳۰۰ به ۴۰۰ دردی را دوا نمیکند و... (نقل به مضمون) در واقع هم این افزایش بودجهها غالبا مراسمهای آشتیکنان فیمابین «رؤسای خانه» و «مدیران سازمان» را باعث میشود و بانی قوام و دوام رابطههای (خصوصا سیاسی) میشود، کما اینکه در همه سالهای پشتسر نیز چنین بوده و خانه سینما به جای ایجاد سازوکارهای کسب درآمد، اعم از ناحیه اعضا تا ایجاد محملهای درآمدزا (در صورت نیاز به طرح در مجمع و تغییر اساسنامه) بیشترین تلاش و چانهزنیاش با بالادستیها در ارشاد، پیرامون کسب پول بیشتر بوده است، وضعیتی که به جای کسب استقلال و حفظ رأی خود در بزنگاههای صنفی، چشم بر دهان حمایتکنندگان مالی خود داشته است تا رسیدیم به اینجا که حالا اعضا ماندهاند و مشکل بیمه، نداشتن مسکن، دهان بیدندان، محروم از یک مجموعه پزشکی و... خلاصه بیرونمان دیگران را کشته ولی از درون، خودمان را، چونکه دراین ملک «سیاستبازی و سیاسیکاری شغل دوم همه است!»