به طورکلی متن این بیانیه، اقدامات فرصتطلبانه حزبی است.اینکه آقای میرحسین موسوی از حصر بیرون آید و محدودیتهای آقای خاتمی برداشته شود، اینها به نوعی مطالبات سیاسی گروهی است و البته بعید میدانم محدودیتی برای آقای خاتمی اعمال شود اما این خواستهها ولو اگر حقیقی هم باشد، مطالبات گروهی است و در فرصتی که احساس میکنند مناسب است، مطرح شده است.ضمن اینکه برخی مسائل مطرحشده در این بیانیه از نظر تدبیر سیاسی بسیار نازل است. هیچ فرد سیاسی، کشور خود را در مذاکرات محدود نمیکند؛ یعنی امر خاصی را به مذاکرهکنندگان خود تحمیل نمیکند. منطقی است که مذاکرهکنندگان کشور وارد گفتوگو شوند و متناسب با شرایط و رفتار طرف مقابل مسائل را پیگیری کنند.
مقیدکردن مذاکرهکنندگان به امور خاص، ناشی از بیتدبیری سیاسی یا عدم درک درست از سیاست است.تعیین تکلیف قطعی برای هیأتهای مذاکرهکننده، امری غیرمنطقی است. نباید دستگاه دیپلماسی کشور را در شرایطی قرار دهیم که به هر ترتیب و حتی در برابر مواضع نامتناسب طرف مقابل، ملزم به اقدام باشد.به طور کلی منطقی نیست که برای مذاکرهکننده یا دستگاه دیپلماسی، از پیش محدودیتهایی تعیین شود که دست آنها را ببندد و قدرت مانور را سلب کند، طبیعی است که باید متناسب با مواضع طرف مقابل در مذاکرات پیش برویم، نه آنکه گروه سیاسی، از پیش برای دستگاه دیپلماسی محدودیت ایجاد کند. این اقدام عاقلانه نیست.
نکته دیگر در این بیانیه این است که گرچه ظاهر این بیانیه تقدیر از نیروهای مسلح است اما بندی در آن وجود دارد که حاوی اتهامزنی است؛ امری که عقلانی نیست. اگر نیروهای مسلح ما توانستهاند بازدارندگی شایستهای را ثبت کنند، قطعا طرح این مسائل نقض غرض است. در بیانیههای قبلی نیز این موضوع وجود داشت و محل بحث و انتقاد بود.با این حال، تصور میکنم این بیانیه مانند بیانیههای قبلی خود، هیچ تأثیری در مسائل اجتماعی نخواهد داشت، زیرا برخی بندهای آن صرفا تبلیغاتی است؛ مثلا ادعای تلاش برای بیرون آوردن نیمی از جمعیت کشور یعنی زنان از خشونت؛ اقدامی تبلیغاتی و برای بهرهگیری از یک جنس خاص برای ارتقای موقعیت سیاسی خودشان است.این در حالی است که در کشورهایی که خشونت علیه بانوان به معنای واقعی وجود دارد، با این وجود بحثی درباره تهدید نیمی از جمعیت مطرح نمیشود. به نظر میرسد این حزب سیاسی تلاش دارد نگاه و توجهها را به سمت خود جلب کند؛ رویکردی که از جانب مردم مورد استقبال قرار نگرفته و بیشتر منفعتطلبی و فرصتطلبی تلقی میشود.