استمعار نرم کودکان ایرانی با عروسک فرنگی
تهاجم فرهنگی پشت نقاب عروسک فرنگی

استمعار نرم کودکان ایرانی با عروسک فرنگی

دنیای کودکان بستر شکل گیری نخستین لایه‌های هویت فردی و اجتماعی انسان است. رسانه‌ها، اسباب‌بازی‌ها و عروسک‌ها نقشی کلیدی در ترسیم جهان خیالی و درونی‌سازی ارزش‌ها و نماد‌های فرهنگی برای کودکان ایفا می‌کنند.
کد خبر: ۱۵۱۵۵۴۲
نویسنده نسرین بختیاری

در ایران، شخصیت‌هایی مثل «کلاه قرمزی» یا عروسک‌های «قصه‌های تابه‌تا» یعنی «زی‌زی گولو» بخشی از خاطرات نسل دهه ۶۰ و حتی پس از آن را ساخته و روایت‌های وطنی را با زبانی کودکانه و صمیمی به آنها منتقل کرده‌اند.

امسال با ورود شخصیت‌هایی، چون «لبوبو»؛ عروسکی با چهره‌ای ناخوشایند و زشت که خاستگاه آن از هنگ‌کنگ و هنرمندی به نام کاسینگ لانگ می‌آید، معادله تغییر کرد. این شخصیت اولین بار در مجموعه هنری «The Monsters» معرفی شد و بعد‌ها به محبوبیت جهانی دست یافت و به تولید انبوه تجاری دست یافت.

تولیدات انبوه این عروسک متأثر از مدل‌های غربی است و پس از آن شاهد تغییر الگوی مصرف و ذائقه کودکان ایرانی بودیم؛ چرا که موج جهانی برای خرید این عروسک به ایران هم رسید و تب آن در کشورمان بالا گرفت. پس از آن هر خانواده‌ای بر سر خرید این عروسک که قیمت زیادی هم دارد؛ دچار مشکل شد. از یک‌سو پدر و مادر قصد دارند که دل کودک خود را به دست بیاورند و از سوی دیگر قیمت غیرقابل توجیه آن باری روی دوش آنها می‌گذارد. وجه دیگر این ماجرا سازگار نبودن شکل و ظاهر این عروسک با فرهنگ ایران است که به تهاجم فرهنگی و مصرف‌گرایی کودکان منجر می‌شود. 

عروسک و انتقال پیام فرهنگی

عروسک‌ها هرچند در ظاهر وسیله‌ای ساده برای سرگرمی کودکانند، ولی درواقع حامل پیام‌هایی عمیق درباره زیبایی، هویت، ارتباطات انسانی و حتی ارزش‌های اجتماعی هستند. عروسکی که به کودک عرضه می‌شود، ضمن سرگرمی، الگوی نگاه او به جهان را شکل می‌دهد. فرم ظاهری، رنگ‌ها، جنسیت و حتی نام عروسک هرکدام پیامی فرهنگی و اجتماعی به همراه دارد. به همین دلیل، جوامع پیش‌رو برای طراحی و معرفی عروسک‌های ملی سرمایه‌گذاری جدی می‌کنند تا کودکان همزمان با بازی، به نوعی آموزش غیرمستقیم هویت فرهنگی خود را هم دریافت کنند. 

کلاه قرمزی؛ اسطوره مدرن کودک ایرانی

ظهور کلاه‌قرمزی در دهه ۷۰ نقطه‌عطفی در تاریخ رسانه کودک در ایران بود. کلاه‌قرمزی نه یک عروسک، بلکه آینه‌ای از کودک ایرانی بود: معصوم، بازیگوش، پرحرف، کنجکاو و گاهی نافرمان. در کنار او شخصیت‌هایی، چون پسرخاله، فامیل دور یا پسرعمه‌زا هرکدام طیفی از ویژگی‌های اجتماعی ایرانیان را بازتاب می‌دادند. مخاطب کودک علاوه بر خنده و سرگرمی، خود را در این شخصیت‌ها می‌دید و در قالب داستان‌ها، مفاهیمی، چون دوستی، احترام، مسئولیت‌پذیری، خطا کردن و جبران آن را یاد می‌گرفت. ویژگی مهم کلاه‌قرمزی این بود که هیچ نسبتی با بُعد صرفا تجاری و مصرف‌گرایانه نداشت. کودک ایرانی کلاه‌قرمزی را در تلویزیون می‌دید، با او حرف می‌زد، درباره‌اش نقاشی می‌کشید و قصه‌اش را برای دوستانش بازگو می‌کرد، اما اصراری برای خرید عروسک فیزیکی او وجود نداشت و حتی اگر داشت، آن عروسک بیشتر جایگاهی نمادین داشت تا یک کالای پرزرق و برق مصرفی. 

قصه‌های تابه‌تا؛ محور خلاقیت و تخیل

هم لبوبو و هم زی‌زی گولو از مجموعه قصه‌های تابه‌تا دو شخصیت خیالی و فانتزی هستند که با این‌که در دهه ۷۰ در مقطعی کیف یا صنایع فرهنگی زی‌زی گولو هم ساخته شد، اما نتوانست ادامه‌دار باشد. مسأله ما همواره همین است که نتوانستیم صنایع فرهنگی مربوط به آن عروسک را پس از محبوبیت آن شخصیت در رسانه‌های جمعی ادامه دهیم. البته لبوبو هم یک تب است که زود به عرق سرد می‌نشیند، اما سودی که تولیدکننده آن در این فاصله برده، غیرقابل انکار است. زی‌زی گولو در دهه ۷۰ دنیایی فانتزی و پر از جادو را برای کودکان ترسیم کرد که در عین حال ساده بود. تفاوت مهم این آثار با تولیدات خارجی در این بود که از دل زیست جهان ایرانی آمده بودند. 

چهره مصرف‌گرایی و تهاجم فرهنگی با لبوبو

لبوبو به‌عنوان عروسکی که امسال وارد بازار اسباب‌بازی ایران شد، نمونه‌ای بارز از الگو‌های وارداتی است که بیشتر از محتوای فرهنگی، بر جنبه‌های بازاری و مصرفی تأکید دارد. در معیار عرضه جهانی این عروسک با ظاهر عجیب، رنگ‌آمیزی‌های مختلف، مشخص نبودن داخل بسته و رازگونه بودنش و امکان خرید تنها یک عدد از آن با کارت شناسایی موجب شد، تب خرید لبوبو در جهان بالا بگیرد و به ایران هم برسد که البته در ایران صفی برای خرید نیست. در این میان، سؤالی مطرح می‌شود که چرا کودکان و حتی خانواده‌ها باید جیب خود را با خرید یک عروسک که داخل آن مشخص نیست و ریخت جالبی هم ندارد، خالی کنند؟... واقعیت آن است که لبوبو بخشی از زنجیره جهانی کالا‌های فرهنگی است که هدف اصلی آن تحریک مصرف است. این عروسک با تبلیغات گسترده در فضای مجازی و فروشگاه‌ها، کودک را با میل به داشتن و خرید پیوند می‌دهد. خلاف کلاه‌قرمزی یا زی‌زی‌گولو که داستان و هویت داشتند، هویت لبوبو نه در روایت فرهنگی که در مالکیت کالا معنا پیدا می‌کند. 

تهاجم فرهنگی و استعمار نرم

تهاجم فرهنگی تنها در این صورت اتفاق نمی‌افتد که جنگ آشکار یا حذف کامل فرهنگ بومی اتفاق بیفتد؛ بلکه می‌تواند از راه نفوذ نرم و آرام به وقوع بپیوندد. عرضه عروسک‌هایی مانند لبوبو یا باربی، در کنار انبوه انیمیشن‌ها و محصولات تصویری خارجی، به مرور ارزش‌های خاصی را در ذهن کودکان مثل زیبایی در قالب استاندارد‌های غربی، شادی در گرو مصرف بیشتر و هویت داشتن در گرو خرید و برخورداری از یک محصول را نهادینه می‌کند. این فرآیند به‌تدریج هویت فرهنگی کودکان ایرانی را تضعیف و جایگزین می‌کند. 

تفاوت‌های فرهنگی عروسک ایرانی و فرنگی

شخصیت عروسک‌های ایرانی در بستر داستان‌های تصویری معنا پیدا می‌کردند، در حالی که لبوبو بیشتر از راه تبلیغ کالا به کودکان معرفی شد. کلاه‌قرمزی بخشی از فرهنگ عمومی ایرانی بود و در تکه‌کلام بچه‌ها و بزرگ‌تر‌های دهه ۷۰ در مراسم‌ها و گفت‌و‌گو‌های روزمره حضوری پررنگ داشت، اما لبوبو وصله ناجوری است که هیچ پیشینه فرهنگی یا بومی خاصی هم ندارد. زی‌زی گولو در قصه‌های تابه‌تا در عین سرگرمی درس‌هایی درباره دوستی یا اخلاق به کودکان می‌آموخت، اما لبوبو بیش از هر چیز روی خرید و داشتن صرف تکیه می‌کند. 

نسلی که هویتش را در داشتن وسیله جست‌و‌جو می‌کند

یکی از پیامد‌های ورود کالا‌های فرهنگی جهانی که هیچ نوع پیوست فرهنگی و نسبتی با ما ندارند، پرورش نسلی است که هویت خود را با برند‌ها و اشیا تعریف می‌کند. کودک امروز با لبوبو یا باربی نه‌تنها بازی می‌کند، بلکه احساس می‌کند «داشتن آن» نشانه‌ای از موقعیت اجتماعی یا به‌روز بودن است؛ این روند از سنین پایین وابستگی روانی به کالا ایجاد می‌کند و فرهنگ مصرف‌گرایی را بازتولید می‌کند. تفاوت بزرگ در اینجاست که کلاه‌قرمزی برای همه بود؛ بدون نیاز به خرید و تمایز طبقاتی، اما لبوبو تنها برای کسانی است که توان خرید آن را دارند. واقعیت این است در دهه‌های گذشته کودکان کلاه‌قرمزی را در تلویزیون می‌دیدند و امروز بر تعداد این رسانه‌ها افزوده شده و شبکه‌های اجتماعی و تبلیغات برخط بازاری بزرگ در ترویج عروسک‌هایی مثل لبوبو تأثیر دارند. کودکان در این فضا با تصاویر پرزرق و برق، بسته‌بندی‌های بی‌نقص و روایت‌های تبلیغاتی مواجه و مسخ خرید کالایی می‌شوند که هیچ پشتوانه فرهنگی ندارد و در این زمینه والدین با قوانین مشخص تربیتی می‌توانند نقش مهمی برای نخریدن آن داشته باشند. 

ضرورت بازآفرینی عروسک‌های ایرانی

در پایان، گرچه قیاس تولید عروسک ایرانی و رواج آن در بازار جهانی مع‌الفارغ است و ایرانی‌ها از لحاظ مواد اولیه تولید عروسک به‌دلایل تحریم‌های وارد شده، دچار مشکل هستند، اما برای مقابله با پیامد‌های مصرف‌گرایی و تهاجم فرهنگی، لازم است بازآفرینی عروسک‌های بومی به شکل جدی دنبال شود. این عروسک‌ها میراثی ارزشمندند، اما نسل جدید نیازمند روایت‌های تازه و عروسک‌های جدیدی هستیم که از دل فرهنگ ایرانی برخاسته‌اند و در عین حال با زبان رسانه مدرن نیز سازگار باشند. عروسکی که هم سرگرم‌کننده باشد، هم مصرفی نباشد و هم ارزش‌های فرهنگی را بازتاب دهد. تجربه نشان داده عروسکی مانند «جناب‌خان» توانسته با زبان جنوبی خود طیف گسترده‌ای از مردم را با خود همراه کند و می‌توان به تجاری‌سازی آن با گذر از تمام مجوز‌های لازم فکر کرد. همچنین استفاده از فناوری‌های نو، تولید انیمیشن‌های جذاب، همراه کردن اسباب‌بازی با داستان و تعامل چندرسانه‌ای می‌تواند جذابیت‌های داخلی را افزایش دهد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰