این فیلم که نقطه قوت آن را میتوان در داستانش جستوجو کرد روایتگر مرد بدشانسی به نام حلیم رایگان است که شغلش تمیزکننده سرویس بهداشتی است اما به خاطر شباهت زیادش با یک تروریست بینالمللی به نام گرگ (Wolf) وارد ماجرایی میشود که راه بازگشتی از آن نیست. بههمین بهانه با حمزه صالحی، فیلمنامهنویس این اثر گفتوگو کردهایم تا بتوانیم از رازی که حلیم رایگان با خود حمل میکند پرده برداریم.
ایده اولیه فیلم مرد عینکی از کجا شکل گرفت؟ ظاهرا آقای بهرام افشاری هم در شکلگیری آن نقش داشتهاند. لطفا در اینباره کمی توضیح دهید.
آقای افشاری در بخش طراحی قصه به ما کمک کردند. با توجه به اینکه نسخه اولیهای که برای دریافت پروانه ساخت ارائه دادیم با ایراداتی مواجه شد، ما ناچار شدیم ۵۰درصد دوم قصه را بهطور کامل تغییر دهیم. در این بخش، آقای افشاری پیشنهاداتی داشتند و طراحیهایی انجام دادند که براساس آنها مجبور شدیم با مشورت و حضور خودشان، تغییراتی را نیز در بخش ابتدایی فیلم اعمال کنیم و به این ترتیب، فیلم مرد عینکی شکل گرفت.
با توجه به اسم فیلم، به نظر میرسد عینک یک ابزار کلیدی در فیلم محسوب میشود. همانطور که میبینیم شخصیت اصلی با برداشتن عینک تغییر میکند. لطفا درباره این تاکید توضیح دهید.
درباره این موضوع به لحاظ فیلمنامهنویسی، میتوان از مکگافین صحبت کرد که در فیلم از آن استفاده شده و تعبیری هم داشت بهواسطه اینکه داشتن و نداشتن عینک برای ما دو تا شخصیت متفاوت میسازد. همان تعبیر همیشگی و کلیشهای که وقتی میخواهم هویتم را پنهان کنم، از یک عینک استفاده میکنم، عینک آفتابی میزنم یا یک همچنین حالتی. ولی آن چیزی که بیشتر مدنظر ما بود و حالا شاید برای خودم جذابیت داشت این بود که از یک مکگافین در کاری که قرار است غافلگیری داشته باشد، استفاده کنیم.
ژانر فیلم ترکیب جالبی است. به نظر میرسد دو ژانر کمدی و اکشن از هم جدا هستند؛ دوسوم ابتدایی کاملا کمدی است و یکسوم پایانی کاملا اکشن. این کمدی هم در طول فیلم رنگ عوض میکند و گاهی اجتماعی یا حتی تلخ میشود. درباره این نوع استفاده از ژانر توضیح بفرمایید.
ما یک فیلم کمدی-اکشن ساختهایم که دارای یک «پلات تویست» و یک غافلگیری عامیانه است. آقای عامریان این ویژگی را دارد که به من فیلمنامهنویس این امکان را میدهد که ریسک کنم و قصهای را کار کنم که در ساختار و حرفی که میزند جدید باشد. روی همین حساب بود که ما آمدیم سمت کمدی-اکشنی که یک بخش اکشن خیلی با پروداکشن بالا دارد، چه جلوههای ویژه میدانی و چه جلوههای ویژه کامپیوتری. در بخش ابتدایی اما، دقیقا رویکردمان این بود که با مشورت خود بهرام و البته نظر مثبت کریم امینی -که خواهش میکنم حتما بنویسید، واقعا کارگردانیاش در این کار جای تقدیر دارد -ما بیاییم و شکلهای مختلف را کنار هم قرار دهیم. البته بهدلیل طولانیشدن فیلم، بهاجبار بخشهای زیادی از قسمت ابتدایی تا میانه فیلم حذف شد.ولی تأکیدمان بر این بود که در قسمت ابتدایی، ما یک شخصیت کسلکننده را داشته باشیم که حالت قربانی دارد و انگار که این آدم ممکن است هر لحظه منفجر بشود. در آن بخش ما انگار رفتیم سمت کمدی سیاه و اجتماعی. در ادامه لحن کمدیمان را تغییر دادیم، یک مقدار فضای فانتزی قاطیاش کردیم. جهان فیلم انگار این مدلی شد که تو ممکن است
هر جاگیر کنی و بهدست هر گروهی بیفتی. در سطح اجرا اما، واقعا رفتیم سمت کمدی فانتزی. اینکه ما تو را مثلا میکشیم که دو سانت دراز شوی تا بتوانیم تقسیمات بکنیم، کاملا زبانمان را به سمت کمدی فانتزی تغییر میدهد. نهایتا وارد بخش کمدی-اکشن و بعد هم اکشن جدی شدیم، یعنی چند بار آمدیم این فضای خودمان را تغییر دادیم. همه اینها حاصل اعتماد آقای عامریان و کمکها، مشورت و طراحی بهرام افشاری و البته خوشفکری کریم امینی بود. با توجه به روایت در فیلم، وقتی اینقدر تغییر لحن دارید سخت است که ساختار فیلمنامه حفظ شود؛ در خروجی نهایی نیز فکر میکنم این اتفاق افتاده باشد.
حال که صحبت از آقای امینی شد، میخواستم بدانم در فرآیند تبدیل فیلمنامه به تصویر چه راهی را طی کردید و چه چالشها و گفتوگوهایی با هم داشتید؟
من کریم امینی را از خیلی قبلتر، حتی از قبلتر از «فسیل»، به واسطه همکاریای که در دوره «خنده بازار» شبکه سه با همدیگر داشتیم میشناختم و طبیعتا یک اعتماد و یک رفاقتی بین ما وجود داشت. بعد از اینکه ما فسیل را با هم کار کردیم؛ این فیلمنامه را به او پیشنهاد دادیم. کریم خیلی همراه بود و بهرغم اینکه شرایط تولید فیلم در فصل گرما رقم خورد، به نظرم از جان و دل مایه گذاشت. با یک همدلی خیلی خوب در کنار آقای عامریان که واقعا همه امکانات را فراهم کرد برای چنین فیلم سختی، خیلی خوب کار پیش رفت. من خودم وقتی خروجی نهایی را دیدم به نظرم کار همه دوستان در تمامی بخشها از طراحی صحنه بگیریم تا طراحی حرکات اکشن، کارگردانی و بازی ویژهای که بهرام کرده بسیار خوب بود. شما بعضی وقتها قصهای دارید که به چند بازیگر تکیه دارد، اینجا همه چیز دست بهرام بود، یعنی اگر بهرام با این کیفیت این نقش را ایفا نمیکرد، واقعا همه ما هر تلاشی هم میکردیم، مرد عینکی خروجی خوبی نداشت. بهنظرم بخشی از فیلمبازها، یعنی کسانی که فیلمهای هالیوودی میبینند، همچنین بچههای نسل «زد»، حتی نوجوانها با این فیلم ارتباط برقرار میکنند، استقبالی که خیلی بیشتر از همه کارهای قبلی ماست و بازخوردی که ما داریم معمولا خیلی بالاتر از بقیه گروههاست.
هر نویسندهای ناگزیر از آثار دیگران الهام میگیرد. آیا شما اثر خاصی مدنظرتان بوده یا اگر بخواهید این ژانر را توضیح دهید، به چه آثاری اشاره میکنید؟
من اصلا فیلم میبینم براساس اینکه بتوانم حالا از درون آنها قصههایی پیدا کنم که بتوانم برای خودمان بنویسم. حتی در «دینامیت» که اولین کار جدی کمدی من در سینما بود، از یک فیلم هالیوودی به اسم «همسایهها» که واقعا فیلم متوسطی بود الهام گرفتم. من ایده را از آنجا پیدا کردم و آوردم، ولی خیلیها که آن فیلم را دیده بودند، خیلی متوجه آن نشدند. در مورد فیلم مرد عینکی هم، دقیقا در هالیوود یک فیلمی به اسم «دزد هویت» (Identity Thief) وجود داشت.اولین بار این ایده را که یک نفرهویتش دزدیده ودرگیر یکسری مشکلات شودازاین فیلم گرفتم.بعد دیدم با توجه به اینکه کلاهبرداری و فیشینگهایی که دارد در کشور انجام میشود خیلی زیاد است، دیدم که انگار جایش وجود دارد که یک آدمی از طریق همین فیشینگ دچار یک چنین مشکلی شود. به همین دلیل حس کردم که ملموس است و مخاطب آن را میفهمد. روی همین حساب درواقع آن فیلمنامه را به آقای عامریان پیشنهاد دادم.
به عنوان سؤال پایانی، میخواستم ببینم آیا در حال حاضر پروژهای در دست دارید و آیا همچنان کمدی مینویسید یا فکر میکنید در آینده ژانرهای دیگری را هم امتحان کنید؟
من یک کار اجتماعی به اسم «مردهخور» انجام دادم که در جشنواره بینالمللی مسقط (عمان) جایزه بهترین فیلم و فیلمنامه را گرفت. طبیعتا خیلی انگیزه دارم که در سینمای اجتماعی هم کار کنم، ولی به هر حال میبینم دوستان خوشفکری هم در این ژانر هستند، ازجمله سعید روستایی، حمید نعمتالله و خیلیهای دیگر. از این طرف در کمدی میبینم که انگار خلأ ما بیشتر است و خب شرایط جامعه هم بهگونهای است که نوشتن کمدی برای مردم سخت است. خدمتتان عرض کنم که در این چهار سال، ۷۴ فیلم کمدی اکران شده در کشور داریم که ۱۰ تا ۱۲ تا از آنها یک مخاطب حداقلی داشته. از میان آنها حدود ۹ اثر فروش خوبی تجربه کرده است. یعنی که مردم نسبت به کمدی خیلی سختگیرند وهر کمدیای رانمیروند ببینند. بههمین خاطر احساس خلأ بیشتری در سینمای کمدی میکنم و بیشتر طنز مینویسم. چون من پیش از این گفتوگویی کرده بودم و دوستان کامنت میدادند که خبای کاش تو ننویسی! من گفتم حالا بگذارید فعلا بنویسم و صادقانه امیدوارم افراد بهتر از من بیایند و با کیفیتتر بنویسند و من از آنها یاد بگیرم. ولی حس میکنم فعلا اگر کمدی بنویسم، هم به مردم و به حال خوبشان و هم به سینما کمک میکند. کما اینکه از دوره کرونابه این طرف واقعا ژانر کمدی خیلی به سینما و به اقتصاد آن کمک کرده است.