سیمرغ شعر معاصر
علی‌اصغر شعردوست معتقد است شهریار با آفرینش غزل‌های نو، تحولی بی‌سابقه در شعر فارسی ایجاد کرده است

سیمرغ شعر معاصر

گستره وسیع آثار شهریار، دیری است او را در میان مخاطبان ایرانی و کشور‌های همجوار، شهره آفاق کرده است. در این بین، منتقدان و کارشناسان بسیاری هستند که از زوایای گوناگون به بررسی مؤلفه‌های شعری و افکار و اندیشه‌های او پرداخته‌اند.
کد خبر: ۱۵۱۸۷۱۰
نویسنده آزاده صالحی

علی‌ اصغر شعردوست یکی از پژوهشگران اهل فرهنگ است که نه فقط به تألیف چند اثر درباره شهریار پرداخته که پیشنهاد نام‌گذاری روز شعر و ادب فارسی از سوی او صورت گرفته و سرانجام وارد تقویم شده است. با او به این مناسبت به گفت‌و‌گو نشسته‌ایم.

از دید شما مهم‌ترین وجه افتراق شهریار با دیگر شاعران هم‌دوره خودش چه بوده است؟
پیش از هرچیز باید به این مسأله اشاره کنم که روز بیست‌وهفتم شهریور هرسال یادآور عروج استاد شهریار است؛ شاعر بلندنظر جاودانه‌اى که دل‌هاى مشتاقان را اسیر کمند کلام خویش کرد و کلام سحرآمیزش مرز‌ها را درنوردید. شهریار سیمرغى فراتر از قاف و قافیه بودکه زندگی و جهان را با شعر مى‌نگریست. شعر شهریار مجموعه‌اى هماهنگ و دلکش از رنگ و صوت و زندگی است که در هر دم و بازدم ضرباهنگ دل‌ها را مى‌کند. امتداد نگاه شهریار چه در جهت عمودى و چه در جهت افقى شایان تأمل است؛ به‌عبارتى روشن‌تر، استاد دیدى ژرف و فراخ دارد با آن‌که همه‌چیز را در دایره دید خود دارد. از ژرفای نگاهش کاسته نمى‌شود. براى همین هم از نظر نگاه شاعرانه و هم از جهت مردمى بودن در اوج قرار می‌گیرد و با بال‌هاى خستگی‌ناپذیر عشق و عرفان از قاف و قافیه فراتر مى‌رود. شهریار آسمان شعر را سقف بشکافت و طرحى نو درانداخت؛ طرحى که در جاودانگی‌اش تردید را راه نیست.

شورى که او در آفاق کرد فقط در قلمرو دل آدمى قابل تصور است. روزى در تهران، روزى در خراسان و روزى دیگر در تبریز بود، اما همه‌جا کلامش از شیدایى و شور آکنده بود و در قلمرو محیطى خاص نمى‌گنجید. «حیدربابایه سلام» او فراتر از مرز‌ها هنگامه‌اى برپا کرد. هر کسى حرمان‌ها و آرزوهاى خود را در این منظومه شگفت جست‌و‌جو مى‌کند. شهریار زبان مشترک همه بشر است.

درباره مؤلفه‌های اخلاقی چطور؟
پاک‌اعتقادى و پارسایی‌اش همگان را به خضوع و خشوع وا‌مى‌داشت. کدامین مسلمان و دوستدار على است که بوى عشق و محبت را از کلمه‌کلمه منظومه‌هاى «على اى هماى رحمت» و «شب و على» درنیابد. عذوبت کلامش بى‌نیاز از تفسیر و تبیین بوده و قولى است که جملگی برآنند. توضیح ارزش کلامش همچون قیاس دریا و قطره است. اما نکته‌اى که در زندگی ادبى شهریار مُلک سخن اهمیت بسیار دارد و کمتر به آن توجه شده، این است که شهریار به اعتبارى «شاعر ملى ایران» معاصر است. در نزد ما ایرانیان شعر همواره عالی‌ترین و ناب‌ترین صورتى بوده که در هنر کلام مجال بروز مى‌یابد. کمتر ملتى را می‌توان در جهان یافت که این همه به شعر پرداخته و گنجینه‌اى غنى و ارزشمند به این عظمت داشته باشد. منزلت شعر در نزد ایرانیان به آن پایه است که به‌رغم ساختار وهمى شعر، ارزشمندترین مفاهیم دینى، هنری و تاریخى ما به شعر صورت وجود یافته است. به‌عبارتی ما در همه ادوار تاریخ، با شعر نوشت و خواند داشته‌ایم و با شعر زندگی کرده‌ایم. شعر همزاد تاریخى ماست. جالب توجه این‌که، باوجود این همه قرابت و مؤانست روحى و معنوى با شعر، کمتر به بحث، تفسیر، تبیین گم وکشف ماهیت آن پرداخته‌ایم. گویی از فرط روشنى موضوع نیازى به تعریف آن نداشته‌ایم و هنر شعر در خون ما جارى و سارى بوده است. 

انگیزه نام‌گذاری روزی به نام شهریار از کجا شکل گرفت؟
به‌رغم وجود نام بزرگانی در تقویم، معتقدم همچون شاعر شاعران ایران‌زمین فردوسى مایه سربلندى ایران و ایرانیان حافظ، سعدى، عطار و... در مناسبت‌هاى سال توجهی به بزرگداشت شعر و شاعران معاصر ایران نشده بود. این نقص را در مسئولیت‌هاى مختلف فرهنگی و هنرى که بعد از انقلاب داشته‌ام احساس کرده بودم و هماره در این اندیشه بودم که براى پرداخت به شعر معاصر کشورمان و شاعران توانایى که در دوران ما زندگی کرده‌اند باید مناسبتى وجود داشته باشد. این مناسبت باعث خواهد شد که مانند توجه به سایر وجوه هنرى کشور از قبیل موسیقى، تئاتر، سینما، هنرهاى تجسمى و... که به‌رغم کمبود اعتبارات، لااقل سالانه میلیارد‌ها تومان را به خود اختصاص داده‌اند به این نوع فاخر و فخیم هنر ایران‌زمین نیز توجه شود. براى اقدامى اصولى و دیرپا موضوع مى‌بایست در شوراى عالى انقلاب فرهنگی مطرح مى‌شد. به همین منظور در نامه‌اى به ریاست محترم جمهور وقت و ریاست شوراى عالى انقلاب فرهنگی نوشتم که: «مستحضرید بى‌شک مى‌توان استاد سید‌محمد‌حسین شهریار را بزرگ‌ترین وارث شاعران بزرگ ایران زمین در دهه‌هاى اخیر نامید. جامعیت و ممتاز بودن استاد شهریار در حوزه‌هاى مختلف شعر اعم از فارسى و ترکى آذربایجانی، فضایل اخلاقى و یک دهه حیات پرنشاط همراه با انقلاب اسلامى که استاد از آن به‌عنوان «جهاد قلمى» یاد کرده است و همچنین شهرت فراوان او به‌عنوان محبوب‌ترین شاعر کشور در نظرخواهى‌هاى متعدد ــ پیش و پس از انقلاب اسلامى ــ و اشتهار ایشان در جهان به‌ویژه کشورهاى پیرامون، ضرورى مى‌نماید که نام استاد شهریار و به این طریق شعر معاصر به‌عنوان یک نوع ادبى که مردمان ایران‌زمین به آن در جهان اشتهار دارند همه‌ساله گرامی داشته شود. «به دلایل مذکور و ضرورت‌هاى فراوانى که جناب‌عالى و اعضاى محترم شورا بر آن وقوف دارید پیشنهاد مى‌کنم روز ٢٧ شهریور که هم‌گاه با وفات استاد فرزانه روانشاد است به‌عنوان روز بزرگداشت استاد شهریار ــ روز شعر و ادب فارسى ــ درکشور نامگذاری شود. طبعا این اقدام علاوه بر تکریم و تعظیم از شخصیت جهانى شهریار مُلک سخن که در همه کشورهاى پیرامون و بعضا فراتر از آن از سوى یونسکو در مقر آن گرامی داشته مى‌شود، بزرگداشت علم و فضیلت و هنر و آفرینش‌هاى هنرى و رونق شعر در کشور خواهد شد. پیشاپیش از نظر مساعد جناب‌عالى و اعضاى محترم شورا کمال تشکر را دارم.

چرا شهریار و روز درگذشت او؟
پیش‌تر از این گفته و نوشته‌ام: در تاریخ ادبیات هر سرزمین، شاعران و نویسندگان کم‌شمارى هستند که، چون ستون‌هاى استوار، آسمان آن سرزمین را بر سر انبوه شاعران و نویسندگان دیگر نگاه مى‌دارند. چنین نوابغى هر چند سده یک بار ظهور مى‌کنند. تاریخ ادبیات یک ملت براى ظهور چنین نوادرى به ادوار مختلف تقسیم مى‌شود. شاعرانى، چون فردوسى، نظامى، خاقانى، مولوى، حافظ، سعدى و صائب از ارکان شعر ما به‌شمار مى‌روند و در پیدایی ادوار مهم ادبى نقش اساسى دارند. اما در میان شاعران و بزرگان شعر معاصر کشورمان استاد سید‌محمد‌حسین شهریار، به گواهی بسیارى از منتقدان و محققان برجسته و نیز به تصریح همگنانش، همچنین تأیید ذوق عمومى، درخشان‌ترین چهره شعر معاصر ایران است.
شهریار، چون سیمرغ در جایگاهى چندان فراتر از دیگر شاعر هم‌روزگارش جاى گرفته است که تفوقش را بر معاصران خود حتى بى‌چشم‌وچراغ هم مى‌توان دریافت. بى‌گمان توفیق شهریار و اقبال کم‌مانند وى به اعتبار کیفیت و کمیت آثارش از نوادر تاریخ شعر ماست. ما در طول عمر پربرکت استاد شهریار و نیز در گستره خلاقیت عظیم او نه یک شاعر بزرگ، بلکه چند شاعر بزرگ را دوشادوش هم مى‌بینیم: پی‌گیرنده و پاس‌دارنده سنت‌هاى ادبى است. شهریار از آغاز رویکرد به شعر و شاعرى با آثار بزرگان شعر و ادب این سرزمین مأنوس و مألوف بود. این انس و الفت، که در مواردى به شیفتگی ماننده‌تر بود، در تکوین و تشکل شخصیت ادبى شاعر نقش بسزایى داشت. استاد شهریار با زبان و نگاه ویژه خود در انواع و قالب‌هاى مختلف شعر سنتى سخن‌پردازی کرده است. آثار او، در هر نوع و قالبى، هم از نظر قوت و کیفیت و هم از نظر کمیت درخور توجه است. استاد از سویى با استقبال و اقتفاى آثار برخى از شاعران متقدم ــ به‌ویژه خواجه شیراز ــ توان و تبحر خود را در هماوردى با ارکان شعر ایران به نمایش گذاشته است. از سوى دیگر تنها به انتقال مواریث و تجارب ادبى اسلاف خود اکتفا نکرده، بلکه در جریان تداوم سنت‌هاى ادبى، ذهنیت و نگرش نو دارد. چنین ذهنیت و نگاهی، باعث تحولى شگرف در تاریخ بعضى از انواع شعر فارسى شده است.

با توجه به این‌که منتقدین او را شاعری می‌دانند که در غزل فارسی انقلابی به وجود آورد، از این منظر غزل‌هایش را چطور ارزیابی میکنید؟
همان‌طور که اشاره کردید، یکى از بزرگ‌ترین خدمات شهریار، ایجاد تحول در عرصه غزل فارسى است. جریان پویایى که امروزه با عنوان «غزل نو» به موازات شعر نو به حیات خود ادامه مى دهد، درواقع با غزل‌هاى نوآیین استاد آغاز شده است. از همین روى، شهریار را مى‌توان پس از دوره بازگشت و دوره مشروطیت که به اعتقاد بنده باید از ادوار رکود و فتور تاریخ غزل شمرده شوند، احیاگر غزل فارسى و نیز پدر غزل نو دانست. رویکرد ویژه شهریار به غزل، باعث شد غزل دیگرباره به‌عنوان پویاترین گونه شعر فارسى جایگاه خود را در اذهان و انظار بازیابد. اگر من در اینجا بخواهم به عناوین غزل‌هاى نوی شهریار اشاره کنم، فهرستى بلندبالاخواهد شد. فقط به بیان ابیاتى از یکى از غزل‌هاى او بسنده مى‌کنم:
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوى تو، لیکن عقب سر نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردى
تو بمان و دگران، واى به حال دگران 
رفته، چون مه به محاقم که نشانم ندهند
هرچه آفاق بجویند کران تا به کران 
مى‌روم تا که به صاحب‌نظرى باز رسم
محرم ما نبود دیده کوته‌نظران
دل، چون آیینه اهل صفا می‌شکنند
که ز خود بى‌خبرند این ز خدا بى‌خبران 
دل من دار که در زلف شکن در شکنت
یادگاریست ز سرحلقه شوریده‌سران
شهریارا غم آوارگی و دربدری
شور‌ها در دلم انگیخته، چون نوسفران
از سوى دیگر، ما با شاعرى روبه‌روییم که با آفریدن برخى منظومه‌ها و قطعات نو، هم آثار ارجمندى به گنجینه شعر ایران افزود و هم به جریان طبیعى و سالم شعرنو و تثبیت جایگاه آن یارى کرد. مکتب شهریار با همین اشعار استاد شکل‌گرفت. هم خود شاعر و هم منتقدان، این بخش از آثارش را از درخشان‌ترین سروده‌هایش دانسته‌اند. شعرهاى مکتب شهریار بیشتر از آن‌که به اعتبار قالب و فرم ظاهرى شناخته شوند، با رمانتیسم قالب تمایز و تشخیص مى‌یابند. شعرهایى، چون دو مرغ بهشتى، هذیان دل، قهرمانان استالینگراد، افسانه شب، مومیایى، اى واى مادرم، راز و نیاز، پیام به انیشتین و شاهد شعر، برجسته‌ترین نمونه‌هاى مکتب شهریار به شمار مى‌روند. در اینجا بندهایى از منظومه زیبا ودرخشان «دو مرغ بهشتى» را عرضه مى‌کنم که براى نیما یوشیج، شاعر بلندآوازه و مبدع کشورمان سروده است که هم کاشف از ارتباط این دو بزرگ است و هم حکایت از توانایى استاد دارد:
این چمنزار زیبا کتابى
بود و در وى دو چشم من باز
لیکن از زمره خاکیان بود
آنچه دیدم در او نغمه‌پرداز
هرگز آن نغمه ساز بهشتى
نیست کوبا من آید هم‌آواز
دیدى اینجا هم اى دل غریبیم
ناگه از جنگل یاسمن‌ها
ناله آشنایى شنودم
زخمه تار جان بود گویی
چنگ زد در همه تار و پودم
 هم‌زبان بهشت طلایى است
بازخواند به نوشین سرودم
در پی آن صدا رفتم از دست
ویژگی مهم دیگری که باید بر سلسله عوامل برشمرده بیفزاییم ایمان و اعتقاد راسخ شاعر است که از محدوده زندگی فردى او فراتر رفته و در تشکیل شخصیت و حیات ادبى‌اش تأثیر بسیار گذاشته است. استاد شهریار، هم در زندگی شخصى انسانى مؤمن و معتقد بود، هم در مصاحبه‌ها و نظرات خود از آغاز به مذهب توجه خاصى داشت و هم یکى از ارکان شعر مذهبى است، که در این زمینه آثار بسیارى دارد. در کنار ابعاد مختلف خلاقیت استاد و نیز چهره‌هاى گونه‌گونی که از این نابغه نادره گفتار شعر مشرق‌زمین ارائه شد، او را به‌عنوان یک شاعر مذهبى‌سراى بزرگ هم مى‌شناسیم و مى‌شناسند. شعرهایى، چون مناجات، شب و على و برخى از دیگر اشعار مذهبى او در ردیف دلاویزترین سروده‌هاى عصر ما جاى دارند. کدام‌یک از شاعران هم‌عصر ما شعرى به بلندى و لطافت مناجات سروده است که همگان با هر میزان اعتقاد لااقل ابیاتى از آن را حفظ نکرده باشند.
على اى هماى رحمت تو چه آیتى خدا را 
که به ماسوا فکندى همه سایه هما را 
دل اگر خداشناسى همه در رخ على بین
به على شناختم من به خدا قسم خدا را
 به خدا که در دو عالم اثر از فنا نباشد
چو على گرفته باشد سرچشمه بقا را
 مگر‌ای سحاب رحمت تو ببارى ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
 به دو چشم خونفشانم هله اى نسیم رحمت
که ز کوى او غبارى به من آر توتیا را
ز نواى مرغ یاحق بشنو که در دل شب 
غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا
 همصدایى شهریار با انقلاب اسلامى هم منبعث از افکار و اعتقادات مذهبى او بود. استاد از نخستین روزهاى انقلاب تا واپسین دم مسیحایى‌اش هماره شعور انقلابى را در شور شعر درآمیخت، گویی جان مشتاق شهریار گوهر گمشده‌اش را در این نهضت یافته بود. همان‌گونه که در آغاز گفتم جمع چنین ویژگی‌هایى در شخصیت و شعر شهریار او را در مرتبتى بس والا جاى مى‌دهد و تکریم او، جز تکریم شعر و شعور راستین نیست.

شما در میانه گفت‌و‌گو به منظومه «حیدربابا» اشاره کردید و جا دارد در اینجا از شما درباره ابعاد اشعار ترکی شهریار هم بپرسم.
درست است. بخشى دیگر از دریاى بى‌کران خلاقیت استاد، که آیینه‌اى است در برابر چهره شاعر بزرگ دیگرى، آثار ترکى اوست. استاد شهریار رکن رکین شعر ترکى آذربایجان است. در روزگارى که شعر و ادب ترکى آذربایجان مورد بى‌مهرى قرار گرفته بود، شهریار به یارى آن شتافت و شور و غوغایى را که در عرصه شعر پارسى ایجاد کرده بود، به گستره شعر ترکى نیز کشاند و به تعبیر خود او خنجر را به خرما تبدیل کرد. آوازه شعرهاى ترکى استاد سال‌ها بود از حدود و ثغور سیاسى و جغرافیایى درگذشته و تا همه سوى آفاق و انفس رسیده بود. منظومه حیدر بابایه سلام که فرازین قله آثار ترکى شهریار به‌شمار مى‌رود، نه‌تنها به آثار شاعران ترکى‌گوی ایران بلکه در شعر جمهورى آذربایجان، ترکیه و جمهورى‌هاى آسیای میانه هم تأثیر بسیار نهاده است. رویکرد استاد شهریار به شعر ترکى در شرایطى صورت گرفته که به تعبیر خود استاد، در آن دوره اشعارى که به زبان ترکى در ایران به چاپ رسیده بود، از نظر کیفیت نمود چندانی نداشت. 

بدین ترتیب می‌توان نتیجه گرفت که ظهور شهریار در چنین مقطع حساسى به نجات شعر ترکى منجر شد. این مسأله احتمالا می‌تواند از منظر‌های گوناگون قابل ارزیابی باشد. درست است؟ 
بله، اول این‌که استاد شهریار هنگامی که سرودن اشعار ترکى را آغاز کرد، دیگر به اعتبار آثار فارسى خود در عرصه فرهنگ و ادبیات معاصر چهره‌ای شناخته و محبوب بود. همین اعتبار و محبوبیت شهریار، درنوردیدن محدودیت‌هاى سیاسى و امنیتى رژیم ستمشاهى را آسان‌تر کرد و توجه مردم را به اشعار ترکى او_ و از این طریق به شعر ترکى_ جلب کرد. بى‌شک هیچ‌یک از شاعران آذربایجانى ما و هیچ‌یک از شاعران معاصر ایران از چنین نفوذ و اعتبار تعیین‌کننده و مؤثرى برخوردار نبودند. دوم این‌که تبحر و تجربه کم‌مانند شهریار در عرصه شعر و شاعرى براى رشد و شکوفایى شعر ترکى در ایران غنیمت بود. شعر ترکى در ایران مدت‌ها بود که دیگر نماینده برجسته‌اى نداشت و سراشیبى تندى را طى مى‌کرد. آثار پراکنده‌اى که در ایران و کشورهاى ترک‌زبان منتشر مى‌شد، از ارزش ادبى چندانی برخوردار نبودند و بیشتر شبیه شعار‌ها و بیانیه‌هاى سیاسى بودند. بر این اساس، رویکرد استاد شهریار به شعر ترکى، رویکردى سرنوشت‌ساز بود. بعد از مدتى طولانى که شعر ترکى در ایران با ایستایى مواجه شده بود، فقط شاعر چیره‌طبعى، چون شهریار مى‌توانست طرحى نو دراندازد و فصلى دیگر گشاید با توجه به شرایط سیاسى آن سال‌ها و گرایش بعضى از نیروهاى فرهنگى به شوروى و کوشش براى تبدیل زبان ترکى به‌عنوان زبان واسط میان شوروى و چپ‌گرایان ایران، شهریار به‌عنوان یکى از شیفتگان مفاهیم دینى و خادمان صادق زبان و ادبیات فارسى و نیز چهره‌اى میهن‌پرست به‌دور از همه بازى‌هاى سیاسى به یارى شعر ترکى شتافت. حضور قدرتمند شهریار در این عرصه از دو جهت اهمیت دارد: یکى این‌که شهریار توانست به‌دور از اغراض سیاسى، مکتبى نو در شعر ترکى بنیان نهد و توجه شاعران ترکى‌گوی را به ارزش‌ها و معابیر زیبایى‌شناختى شعر جلب و شعر را جایگزین شعار کند. از سوى دیگر او کسانی را که از شعر ترکى به‌عنوان یک‌حربه سیاسى به‌نفع بیگانگان بهره مى‌بردند خلع سلاح کرد. این کوشش ملى شهریار، حتى کرملین‌نشینان را به صرافت تطمیع شاعر انداخت. طرح حزب کمونیست شوروى براى اعطاى جایزه ادبى لنین به شهریار، با هوشیارى شاعر بزرگ ملى ایران با شکست مواجه شد. 
دلایلى که عنوان شد درستى این ادعا را که در آن روزگار جز شهریار کسى یاراى شعر ترکى را نداشت، ثابت مى‌کند. هر‌چند شاعر، کمتر از ۲۰ درصد اشعارش را به زبان مادرى سروده، اما با همین دیوان کوچک توانسته جایگاه برترى در شعر ترکى کسب کند. شعر ترکى شهریار افزون بر ایران، در قفقاز، ترکیه و آسیاى میانه هم با اقبال مواجه شد. آثارى که در زیر تأثیر شعرهاى ترکى استاد شهریار سروده و پژوهش‌هایى که درباره زندگی و شعر شهریار انجام شده، نشانگر آن است که هنر شهریار چگونه حدود مرز‌ها را درنوردیده و تا همه سوى جهان رسیده است. 
پرسش بزرگی که سال‌ها بى‌پاسخ مانده این است که چطور آثار شاعرى که مطالعات و تجارب ادبى‌اش اغلب به زبان فارسى بوده و در شرایطى که شعر و ادب ترکى در ایران چندان جایگاهى نداشته، به سرودن پرداخته است و در کشورهایى که آثار فراوانى به زبان ترکى منتشر شده و تحصیلات و مطالعات نیز به زبان ترکى است، این‌گونه مورد استقبال قرار مى گیرد؟! این پرسش، جز یک پاسخ را برنمى‌تابد و آن این‌که شعر شهریار ریشه در ژرفای فرهنگ ایرانى_اسلامى دارد و آثار او به اعماق سنت‌هاى مشترک شرق اشارت دارد، در حالى که شاعران و منتقدان ترکیه نه‌تنها به تأثیر شعر غرب در شعر معاصر ترکیه معترفند بلکه از آن به‌عنوان حادثه‌اى فرخنده یاد مى‌کنند و شعر مدرن بعد از تشکیل جمهورى را در شعر ترکى، اروپایی مى‌گویند. در برخى جمهورى‌هاى مسلمان‌نشین آسیاى مرکزى و قفقاز هم اگرچه زبان ترکى، زبان رسمى و ادبى محسوب مى شد، اما شعر بیشتر از آن‌که به میراث ایرانى_اسلامى متکى باشد، به تجارب و آموزه‌هاى شعر روسى_اروپایی مستظهر بود. این‌گونه بود که شاعران و شعر‌خوانان آن گوهر گمگشته خود را در شعر ترکى شهریار بازیافتند. 

حتى برگردان اشعار فارسى شهریار هم به میزان شعرهاى آذرى‌اش در آن کشور‌ها مورد اقبال واقع شده است.
بهترین تعبیر این است که شهریار به‌عنوان حلقه واسط میان پاره‌هاى مختلف فرهنگ ایرانى_اسلامى در منطقه شناخته مى‌شود. موطن و مولد و آرامجای این شاعر، تبریز، این «دارالسلام شعر و ادب» است که همچون ستاره‌اى درخشان بر تارک آسمان ایران عزیز مى‌درخشد و اینک این افتخار براى تبریز است که هر سال در بیست و هفتم شهریور‌ماه با گرامیداشت استاد شهریار، فرصتى مغتنم براى بررسى شعر معاصر کشورمان فراهم آمده تا جاى خالى توجه به عالى‌ترین و ناب‌ترین وجه کلام یعنى شعر در تقویم فعالیت‌هاى فرهنگی سالانه با نام عزیزش برکت یابد. به‌هر حال خداوند را شاکرم این توفیق را عنایت فرمود که این کمترین به‌عنوان فرزندى کوچک از فرزندان تبریز بزرگ، ادای احترام بکنم به روح بلند شهریار و اداى دینى به سرزمینى که در هوایش نفس مى‌کشم. امیدوارم مردمان ایران عزیز و زادگاه سرافرازم تبریز نامدار، این اقدام را از فرزند ناچیزشان بپذیرند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰