علت آن هم راحتی انتشار و سهولت آن دربه حافظه سپردن بهخاطر زیباییهای شعر است و طبعا اقبال بیشتری نسبت به نثر دارد. محتوایی که بهصورت نثر ارائه میشود البته متخصصان از آن بهره بیشتری میبرند و در عین حال آدمهای عادی آن را میخوانند اما شعر زمزمه شب و روز مردم از گذشته تا به امروز بوده است. البته بخشهایی از روشنفکری ما از دوره قاجار به بعد نسبت به زبان فارسی و خط فارسی دیدگاهی منفی داشتهاند و این موضوع تا به امروز ادامه یافته است. از جمله چهرههایی که چنین نگرشی داشتند، میرزا فتحعلی آخوندزاده است. او و دیگر روشنفکران همعصرش تلاشهایی انجام دادند اما متأسفانه در نگاه بسیاری از افراد فعال در حوزه فرهنگ و تعلیم و تربیت، اهمیت زبان فارسی بهعنوان زبان ملی و همچنین اهمیت خط فارسی نادیده گرفته شده است. این دیدگاه باعث شده ارزش و جایگاه این دو عنصر بنیادین فرهنگ ما کمرنگ شود که باید با دقت و توجه بیشتر به بازشناسی و تقویت آن پرداخت. متأسفانه باید بگویم بخشی از کسانی که درباره فرهنگ تصمیم میگیرند نسبت به زبان فارسی کاملا بیاعتنا هستند و حتی در مواردی با آن ستیز دارند. هرازگاهی هم اگر از سوی این عده تکاپوهایی به اسم مراسم درباره زبان و ادبیات فارسی صورت میگیرد، در حد تشریفات باقی میماند و در حوزه صیانت از فرهنگ ملی اقدامی جدی انجام نمیدهند. طبعا وقتی این نگاه مدیریتی حاکم باشد، به جامعه هم تسری پیدا میکند. از سوی دیگر در حوزه دانشگاهی هم رشته زبان و ادبیات فارسی از جایگاه مناسبی برخوردار نیست و نسبت به آن اعتنایی جدی صورت نمیگیرد و دانشآموختگان این رشته هم غالبا در بخش اشتغال مشکل دارند. یکی از عوامل مهم چنین آسیبی ناشی از آن است که تصدی امور مدیریتی مربوط به حوزه گسترش زبان و ادبیات فارسی بهدست کسانی است که تخصصی در این حوزه ندارند. مراکز فرهنگی پر شده از کسانی که نثر و شعر فارسی را غلط میخوانند و کسی هم توجه نمیکند که شعر خوانده شده درست خوانده نمیشود و انتصابش به فلان شاعر اشتباه است! در حوزه آموزش و پرورش هم ما با چنین مشکلاتی مواجهیم. بسیاری از شعرهای خوب را از متون درسی درآوردند و دیگر دانشآموزان ما در دوران تحصیلی با شعر محکم و وزین آشنایی پیدا نمیکنند و این روند تا مرحله اخذ دیپلم هم ادامه دارد و طبیعی است که این بچهها وقتی وارد دانشگاه میشوند اطلاعی از زبان و ادبیات فارسی و شعر ندارند. در عرصه بینالمللی هم شاهد تلاش مؤثری نیستیم. نهادی را بهعنوان آموزش زبان فارسی برای دانشجویان خارجی ایجاد کردند اما حتی یک نفر از آدمهایی که در این نهاد مشغول فعالیت هستند و کارشان تعلیم زبان فارسی به دانشجویان کشورهای دیگر است تحصیلکرده رشته ادبیات فارسی نیستند و رشته تخصصیشان چیز دیگری است و گویی حضور در این نهاد به منزله استراحتگاهی برای آنهاست. بسیاری از افرادی که بهعنوان رایزن فرهنگی در خارج از مرزهای ایران مشغول فعالیت هستند درباره زبان و ادبیات فارسی اطلاعات کمی دارند. در چنین شرایطی نقش رسانه از اهمیت زیادی برخوردار است و اهمیت کار آنها را در صورت نگاه درست و اصولی نسبت به گسترش زبان و ادبیات و شعر فارسی بیشتر از نگاههای مدیریتی نسبت به این مقوله میدانم.