سؤالی که در دوران خشکسالی ذهن همه را به خود مشغول کرده این است که چرا بارشها به سیل تبدیل میشوند ولی منابع آبی را سیراب نمیکنند؟ کارشناسان هواشناسی معتقدند تغییر الگوی بارشها یعنی کمیت و کیفیت آن بسیار مهم و حائز اهمیت است.
محمد اصغری، کارشناس هواشناسی با بیان اینکه تغییرات بارشی از برف به باران مزید بر علت شده تا ماندگاری بارشها کم باشد، میگوید: «گرمایش جهانی باعث شده بارش در بسیاری از مناطق کوهستانی بهجای برف که مخزن طبیعی و تدریجی آب است، بهصورت باران ببارد. باران بلافاصله جاری میشود، درحالیکه ذوب تدریجی برف، آب را به آرامی و در طول فصل بهاری و تابستان تغذیه میکند.»
او ادامه میدهد: «مدتهاست دیگر بارشها بهصورت ملایم و طولانیمدت نیست، بلکه در بازههای زمانی بسیار کوتاه مثلا ۲۴ساعته با شدت بسیار بالا رخ میدهند. خاک خشک و فشرده ایران فرصت کافی برای نفوذ این حجم ناگهانی آب را ندارد و آب بهجای نفوذ، بهصورت روانآب جاری میشود.»
مشکلات زیرساختی
فرسایش شدید پوشش گیاهی و تخریب مراتع از دیگر عوامل هدررفت آبها به شمار میآیند. پوشش گیاهی طبیعی مانند یک اسفنج عمل میکند. یعنی باران را جذب کرده و سرعت جریان آن را کاهش میدهد. چرای بیرویه دامها این پوشش را از بین برده است.همچنین تخریب جنگلها و مراتع، ظرفیت نگهداری آب در خاک را بهشدت کاهش داده و باعث افزایش ضریب روانآب شده است.
گسترش شهرها، جادهها و ساختوسازها، سطح زمینهای نفوذپذیر را کاهش داده است. در یک منطقه طبیعی، بخش عمده بارش نفوذ میکند، اما در یک شهر، بیش از ۸۰درصد آن بهصورت روانآب سریع جاری میشود.
به گفته دکتر محمد میراحمدیان، کارشناس شهرسازی، مشکلات زیرساختی و نبود شبکههای جمعآوری و هدایت آب، موجب میشود بخش زیادی از آب بارشها هدر برود.
او توضیح میدهد: «نبود سیستمهای مدرن مدیریت سیلاب، شبکههای زهکشی و کانالهای هدایت آب باران در بسیاری از شهرها و حاشیه رودخانهها، قدیمی و نامناسب بوده یا اصلا وجود ندارند.» میراحمدیان معتقد است بسیاری از مسیلها و بسترهای طبیعی رودخانهها براثر ساختوسازهای غیرمجاز، دپوی زباله و تصرف مسدود شدهاند. وقتی سیل میآید، آب مسیر طبیعی خود را پیدا نمیکند و به سمت شهرها و مناطق مسکونی هدایت میشود.
بحران مدیریت و برنامهریزی
درحالحاضر نهادهای متعددی مانند وزارت نیرو، جهادکشاورزی،سازمان محیطزیست، شهرداریها و... هرکدام بهصورت جداگانه و بدون هماهنگی عمل میکنند. برای مثال، سدسازی بدون توجه به حقابههای پاییندست و محیطزیست، یا شهرسازی بدون درنظر گرفتن هیدرولوژی منطقه انجام میشود. مدتها عنوان میشود که راهحل اصلی مدیریت آب در ایران، ساخت سدهای بزرگ است، درحالیکه این سدها در برابر سیلابهای بسیار بزرگ کارایی خود را از دست میدهند و مجبور به تخلیه اضطراری میشوند که خودش سیلاب جدیدی بهوجود میآورد. همچنین در مناطق پست ساخته میشوند و قادر به مهار و نفوذ آب در بالادست نیستند.
نیازمند مدیریت آبهای روان
راهحل مشکلات عنوانشده، تغییر رویکرد از مقابله با سیل به مدیریت سیلاب و استحصال آب است. باید دنبال راههایی برای کند کردن، نفوذ دادن، ذخیرهکردن و استفاده از آب بود.
اجرای طرحهای بیابانزدایی، کاشت درختان ودرختچههای مقاوم درحوضههای آبخیز بالادست، مانند ایجاد یک سد طبیعی سرعت آب را میگیرد. همچنین ایجاد سازههای کوچک و پراکنده در بالادست مانند بندهای خاکی کوچک، توری سنگی و چپری که آب را مهار کرده و اجازه نفوذ تدریجی به آبخوان را میدهند، بسیار کمهزینهتر و مؤثرتر از سدهای بزرگ است.
میراحمدیان، کارشناس شهرسازی میگوید: «اجباریکردن ساخت سپتیک تانکهای جذبی یا منبع ذخیره آب باران برای ساختمانهای جدید در شهرها ضروری است. این آب میتواند برای آبیاری فضای سبز، شستوشو و مصارف غیرخوراکی استفاده شود.»